«از این ترس به آن ترس پناه میبردیم»
نگاهی بر «مرگ مرموز همسایه» اثر ناهید شمس
مرگ مرموز همسایه، اثر ناهید شمس در ۱۲۰ صفحه و در دو فصل روایت میشود. زندگی خانوادهای که زادهی کرمانشاه هستند و یکی از اعضا خانواده بهنام «صحرا» داستان و خاطرات دوران موشک باران، «عملیات مرصاد» (۱۳۶۷)، زلزلهی کرمانشاه و سرپل ذهاب (۱۳۹۶) و… را بازگو میکند.
داستان از زبان صحرا روایت میشود و از همان اوایل داستان با استفاده از فلاش بک شخصیتهایی همچون: مادر، سحر، پدر، خان داداش، عمو اسد، جهان، نازنین، عمه مهری، امین و … را برای خواننده معرفی و زندگیشان را به تصویر میکشد.
نثر نویسنده سلیس و روان است و از آنجایی که شغل راوی «مامایی» است، در طول رمان ما با اصطلاحات پزشکی مواجه میشویم که احتمالاً برای خواننده عادی ناآشنا باشد. چقدر خوب بود که نویسنده به آنها در پاورقی اشارهی کوتاهی میکرد.
صحرا، در طول داستانسرایی ارجاعاتی دارد بر آثار ماندگار (ادبیات داستانی جهان) از جمله رمانهای «زندگی پیشرو»، «آناکارنینا»، «برباد رفته»، «صدسال تنهایی» و «آلیس در سرزمین عجایب» و… در این رابطه نویسنده تا چه حد توانسته این ارجاعات را در اتفاقات و شخصیتهای داستانی به کار برد، امکان دارد بسته به تاویل و درک خواننده از متن تغییر کند.
فصل دوم که پانزده صفحهی آخر رمان را در بر میگیرد از زبان (عمو اسد) بازگو میشود. به نظرم این فصل اضافی و بدون کاربرد است. چرا که زبان راوی (اسد) با توجه به شخصیتپردازی که صحرا از او ارائه داده، ناهمگون است. در فصل دوم، زبان عمو اسد از نثری قابل توجه و آگاه برخوردار است که با توجه به اینکه قبلاً ضربهای بر سرش وارد شده، همه او را فردی شیرینعقل میپندارند. فردی که فاقد ارتباط زبانی و روابط اجتماعی است. داستان میتوانست با پایان باز و یا با دیالوگ پایانی صحرا در آخر همان فصل اول پایان یابد چرا که اختصاص دادن فصلی کوتاه به عمو اسد و روایت داستان از زبان او لازمهی زبان و لحن خاصی است که برای من خواننده هنوز شکل نگرفتهاست.
به نظر میرسد مفاهیمی همچون درخت عرعر، یا کریمها، آینهها از منظر خانوادهی صحرا جایگاه خاص و شاید نمادین داشته باشد که نویسنده ایدهی جالبی به کار بردهاست، منتها در این مورد هم مخاطب به درک واضح و واحدی نمیرسد. صحرا جایی از داستان، عمو اسد را اینگونه توصیف میکند:
«بیبی تعریف میکرد که عمو اسد همیشه سرش توی درس و کتاب بوده و رفیقهای طاق و جفت داشته، ولی به زور که میبرندش اجباری، چند دفعه بازداشت میشود و یک دفعه هم مافوقش با باتوم توی کلهاش میکوبد و از آن وقت عقل عمو گس و شیرین میشود. عمو اسد بد آورد. بیبی و بابابزرگ که رفتند، عمو ماند و آن منزل قوزی و درخت عرعر. نمیدانم تو آینهایها، زیر گوشش چه زرزری میکردند که یک دفعه مخش هنگ میکرد، شیشه می شکست و گاهی، دست و کتفی از بیبی و بابابزرگ…
گفتم راسته که با، باتوم کوبیده تو کلهت؟ غش غش خندید، «تو موشی!» صفحات ۲۵و ۲۶
ایده و سوژهی رمان بکر است و نویسنده به سه اتفاق مهم تاریخی کرمانشاه اشاره دارد که اثر را به بومی بودن سوق میدهد. زمان روایت، واقعهی زلزله مربوط به تجربهی زیستی زمان حال صحراست ولی جنگ (ایران و عراق) و «عملیات مرصاد» در خاطرات گذشتهی صحرا مرور میشود. به نظرم نویسنده به زلزلهی سرپل ذهاب بیشتر و بهتر از دو موضوع دیگر احاطه داشته و آنرا به تصویر کشیده است.
ناهید شمس در داستان بلندش، به خوبی توانسته از عهدهی شخصیت پردازی صحرا، سحر و امین برآید. در واقع شخصیت سحر بیشتر به دنیای افراد مدرن امروز شبیه و نزدیکتر است. دختری که در تلاش است مستقل شود و از کمکهای دستهجمعی و گروهی استقبال میکند و سعیاش بر این است که خود را از قید و بند هر امر و یا کسی دور نگه ندارد.
عنوانی را که برای یادداشتم در مورد داستان بلند «مرگ مرموز همسایه» انتخاب کردهام، نویسنده به امر مهمی (عنصر ترس) به خوبی اشاره میکند و آنرا با توسل به سه برههی تاریخی و از بُعد روانشناختی به آن میپردازد. انسانی که مدام در حال تجربهکردن ترس، واهمه و ابزوردی است.
از نکات مورد توجه دیگر اثر، جانبخشی اشیاست که به نوعی وارد داستان میشوند و نقش میآفرینند. از جمله:
«تمام ستارهها پریدهبودند تو آسمان. ماه هم آن وسط لم داده بود.» صفحه ۲۹
«به لوستر فکر میکنم که آن بالا برای خودش نشسته و چشم توی چشم مامان پریده و به ریش همه میخندد و خیال میکند همیشه میتواند آن بالا جولان بدهد و نورش را بپاشد توی چشم همه و…» صفحه ۸۳
در رابطه با عنوان اثر «مرگ مرموز همسایه» نیز فکر میکنم در ابتدا ذهنیت خواننده را به سمت داستانهای جنایی، معمایی سوق میدهد که بعدها سنخیت اثر با عنوان کم رنگ تر میشود.
آثار ناهید شمس قابل توجه و پر از تخیل قوی و خلاقیت است. او سعی دارد ناگفتههایی را در داستانهایش به تصویر کشد که شاید کمتر نویسندهای به آنها فکر میکند و یا میپردازد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها: