
چند شعر از سمیه جبرائیلی

۱
من خوبی نکردهام به پدرم،
به مادرم،
به تمدن چند هزار سالهٔ وطنم
آسمان شاهد است
زمین شاهد است
که من خوبی نکردهام…
۲
سایه همزاد من است؛
هر دو سبکبال و بیتوشهایم
ساعتهایی از روز با اندیشهای ناتمام، به سبزهی نورسیده یا سنگی سخت خیره میمانیم
هر دو مبهوتِ نقشی زیبا، از یک پرندهی آزادیم
مأنوس با رخوت و تنهایی انسان،
دوشادوش با آن مینشینیم و گام بر میداریم
هر دو صورتکهای پنهانیم
روزهایی خسته از اجسام و آدمها،
جادوزده سوار بر انواریم
آری، گاهی زمین جای ما نیست؛
از هر آنچه در آن است، گویا بیزاریم
۳
قهرمان
من ناخواسته در این جهان ظاهر شدهام
ناخواسته با انسانها آشنا شدهام،
ناخواسته…ناخواسته…
تمام عمرم، شعر آفریدهام؛
مرتعش، در تپشهای رنجور عشق،
منفعل، در گسلهای شکنندهٔ دل
من شعر را میان نفسهای نیرومند زندگی یافتهام
هنگامی که دم و بازدم را معنا میبخشید
هنگامی که شادی را نوشدارو و تنهایی را پادزهر میدانست
من تمام معناها را زندگی کردهام؛
هر آنچه که در آن امید حاکم بود
من هیچ را زندگی کردهام؛
هر آنچه که در آن مرگ استوار بود
اکنون ایستادهام، خسته با زانوهایی لرزان
از خودم برای خودم، قهرمان میسازم…