گم شدن، تاخیرِ پیداهاست
در جستجوی قبرت ناکام ماندهام
وانمود می کنم زندهای!
و شمع را از آرامستان
به سوی کیک تولدت
متقاعد میکنم
زبانِ شمع را بلدم که دهانم آتش گرفته
تو اما از گیراییِ حرفهای خودت سوختی
واژههایت بوی نفت میداد
همین که حرف میزدی خودسوزی میکردی
من اما از نخ شمع توقع سوختن نه
بلکه توقع دوختن دارم
اگر ازل را به ابد بدوزد
یگانگیِ ما حادث خواهد شد
آنوقت جستجو که کنم تو را
جستجو میکنم خودم را
افسوس
نهایتِ پیوندِ شعلهها
مرزی بین پیوستگی وُ گسستگی ست
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
عارف معلمی