Advertisement

Select Page

نگاهی کوتاه به جهان اشعار فدریکو گارسیا لورکا

نگاهی کوتاه به جهان اشعار فدریکو گارسیا لورکا

 

دنیای ذهن، زبان و ساختمان اشعار لورکا را نمی‌توان بدون در نظر گرفتن شرایط سیاسی و اجتماعی زمانه او مورد خوانش و بررسی قرار داد. از طرف دیگر محیط زندگی شاعر در دوران کودکی به ویژه مزرعه و پدیده‌های طبیعی مربوط به آن نقش ارزند‌ه‌ای در بالیدن و پرورش نهال خیال و هدایت مسیر جریان‌های ناخودآگاه و تاثیر آن بر خودآگاه او داشت.
همچنین بروز ناتوانی جسمی در دوران کودکی به دنبال بیماری و جا ماندن از بازی‌های کودکانه با همسالانش، هیاهوی ناشی از بازیگوشی‌های خیال و عاطفه را در او دو چندان نمود. بازی‌های خیال آنچنان قدرت حواس و شاخک‌های احساس او را به خدمت می‌گیرند که گویی بازیگران کارکشته و قهاری هستند که همزمان ایفای چند نقش را بر عهده گرفته‌اند. از این روست که اشیا یا عناصر به ظاهر بی‌جان در طبیعت، در زیر حجاب خیال‌انگیز سروده، پنهان می‌گردند و نه تنها جنبه انسانی می‌یابند، بلکه با ایجاد فضایی مالیخولیایی مخاطب را حتی برای لحظاتی دچار این وهم می‌سازند که شاید این عناصر طی مسخی آنی از کالبد انسانی‌شان جدا شده‌اند.

لانه زنبور
در درخت‌های تاریک
شب با آسمان الکن
که در آن نسیم
به لکنت است.
سه میخواره
ابدی می‌سازند
حالات عزایی و شرابی‌شان را
ستارگان سربی می‌چرخند
بر یک پا…
گله گلابتون
بر ابریشم باکره
ترانه تو
لانه زنبور
زن – بور زن- بور زن – بور زن – بور
لانه زنبور

گزیده اشعار فدریکو گارسیا لورکا مترجم: بیژن الهی

روان لورکا همچون روان زادگاهش زیست دوگانه‌ای داشت. از طرفی با خون، خاکستر، تنهایی و خاموشی همنشین بود و از طرف دیگر با گل و شراب عجین. همین موضوع، مضامین و لحن اشعار او را تحت تاثیر قرار داده است. او یقین دارد که پس از مرگ یا هر دردی که مرگ‌آفرین است، همچنان با حواس شاعرانه‌اش به زیستن ادامه می‌دهد.

اگر مُردم
در ِ مهتابی را باز بگذارید .
کودک پرتقال می‌خورد .
(از مهتابی خود می‌بینمش.)
دروگر گندم می‌درود .
(از مهتابی خود می‌بینمش.)
اگر مـُـردم
باز بگذارید در ِ مهتابی را .

ترجمه : احمد شاملو


ریزش مداوم رگبار تهدید، ارعاب و وحشت ناشی از سرکوب‌های دیکتاتوری نظامی فرانکو، زمین باورها و اندیشه‌های لورکا را با شیره‌های آزادمنشی جان می‌بخشید. از طرفی ترانه‌ها و باور‌های عامیانه، طنین زمزمه‌های آدمیان در هنگام خواب، بیداری، کار در مزرعه یا در زمان دلهره و تشویش‌های روزمره، در هزارتوی گوش موسیقیایی او می‌پیچید و آن را به لرزه در می‌آورد و از سوی دیگر با به کارگیری اندیشه تابناک لالایی‌ها، ققنوس بیداری اجتماعی را در خاکستر رویاهای کودکان امروز و آینده‌سازان فردا می‌دمید.

بخواب
از چشمان سرگردان
هراسی به دل راه نده
بخواب
پروانه واژه روشنی لغزان
که از سوراخ کلید می آیند
تو را نخواهند آزرد.
بخواب.
تو آن گونه‌ای که قلب من است هستی.
باغی  هستی که عشق من در آن به انتظارت است.
بخواب آسوده
اما بیدارشو
آن گاه که آخرین بوسه بر لبانم
می‌میرد.

ترجمه: احمد پوری

استفاده نامحسوس و زیرپوستی از زبان، ریتم و لحن نمایشنامه و کنش و واکنش‌های دیالوگ محور آن برای بیان مضامین سروده و درآمیختن هنرمندانه تکنیک‌های این دو حوزه هنری و ادبی توسط لورکا از شاهکارهای خلاقانه اوست. گاهی اصول، قواعد و زبان شعر و نمایشنامه چنان درهم تنیده خواهند شد که مرز‌های آن دو محو و نادیده گرفته خواهد شد.

گویی سروده، فضا و زمینه نمایشنامه را برای ابراز وجود و هویت خود می‌طلبد تا از طریق آن بتواند مخاطب را برای حضور ذهنی و روانی به صحنه متن بکشاند و او را در یک رویارویی نزدیک با روایت قرار دهد و از سوی دیگر نمایشنامه نیز از عناصر خیال‌، آهنگ و بازی‌های زبانی سروده برای افزایش وزن عاطفی و غنایی خود تغذیه می‌کند.

آموزگار
کدام دوشیزه
با باد عقد می‌بندد؟

شاگرد
دوشیزه تمامی خواهش‌ها.

آموزگار
باد
چه مهر می‌دهد او را؟

شاگرد
گردباد‌های طلا را
و بیش از آن
بسیار نقشه‌های زمین را.

آموزگار
دوشیزه
در مقابل
چه می‌دهد او را؟

شاگرد
قلب گشاده‌اش را.

آموزگار
بگو
که
نام دختر چیست؟

شاگرد
نام او
رمزی و از اسرار است
(پنجره این کلاس درس
پرده‌ای از ستارگان دارد).

فصلی در غرناطه ترجمه: سعید آذین- وحید موحد

 

 

 

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights