چند شعر از نهال حیدری
۱
آغوش وحشی دریا
بر تن مردهی من
کفآلود و مهیب چنان میلغزید
گو او عاشق و من معشوقم
پوش شهوانی ساحل
بر تن خاکی من
هوس آلود و فریب چنان میرقصید
گو او عیاش و من روسپیام
آه از این خاطر من
گو…
دریا هوس ران و…
من روسپی خاطر او
۲
زمان سراسیمه بود
سراسیمه
سراسیمه…
عریانی اش به دست مرگ
تنها جامه ژنده ای
از ثانیه های ازل در بر
زمان برای بوییدن
شنیدن
و ریختن ات در کاسه ی خاکی چشم
چنان سراسیمه
گو ابدیت
مینوشد جان زمان را
۳
خفقان در دورترین نقطه ی دالان سیاه
دست بر چانه و
او مینگریست
بهت رقص کنان در درگاه
دست در دست افکار سپید
در یک قدمی با طیب خیال
بال لبخند به تاریکی خاطر بکشید
۴
شکست بی صدا فریاد قلب در سکوتی مهیب
طنابی به دار آویخت حق چرا ها را
برید حلق علت با کشیدن تیغ فریب
در لحظه ی جان دادن بی گناه چرا ها
قاضی،…
نفس گناه کار معشوق