![شعر «پرفورمنس» از جمشید عزیزی](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2025/02/FrontImage-Azizi-150x150.webp)
شعر «پرفورمنس» از جمشید عزیزی
![شعر «پرفورمنس» از جمشید عزیزی](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2025/02/FrontImage-Azizi.webp)
جمشید عزیزی شاعر و زندانی سیاسی که هماکنون در مرخصی بهسر میبرد، شعر «پرفورمنس» را که از محصولات زندان لاکان رشت است، برای انتشار در اختیار شهرگان قرار دادهاست.
نمیدانم چه میشود
و آجر آخر این دیوار
نصیب کدام بنا میشود
چشم در راهم
و امید چه کلمۀ غریبیست!
و آرزو چه مفهوم گنگیست!
و آزادی
چه ارتباطی با بزاق چشمانم دارد؟
حوصله هرچند کم
به سر نمیرود
و لحظهلحظه
زندان مرا گیاه کردهاست
از هر طرف رشد میکنم
میترسم یک روز منفجر شوم
خودکارم را به دست میگیرم
و اندازۀ تمام نانوشتهها فریاد میزنم
باران شروع میشود
و آزادی
و آزادی…
اندازۀ یک سیگار در هوای آزاد
دلتنگ توئم
کفشهای قدیمیام را
دیگر هرگز نخواهم پوشید
و ریشم را مثل سابق
نخواهم تراشید
میخواهم
زندگی را بپیچانم
بپیچانم تا روی ابرها
و بیفتم روی موجهای بزرگترین
ساحل دنیا
بخاری را کم کنید
یک نفر دارد آتش میگیرد
و صدایش در گلو خفه شده
و آب برایش مذاب است
و خودکارش دارد تمام میشود
بالشش را عوض کنید
این ماه که تمام شود
همهچیز از نو شروع خواهد شد
و روز میخواند
و شب میخیزد
و انسان چیست؟
برگهای کدام درخت
آواز رهایی از خاک را
به آسمان هفتم قصهها
نجوا کردهاست
دست از خواب برداشته
و دل از سراب کشیده
آزادی را خواستم
و چند پوشال برای پر کردن درون عروسک
و چند باند رنگی
و چند پارچۀ نمدی
به من هدیه دادند.