Advertisement

Select Page

شعری از شهین راکی

شعری از شهین راکی

بسته به تخت تن
که می‌مانی
مرگیدن خانه‌ی توست
ای آغاز یک طولانی
همنشین کدام ماه گشته ای
که بصیرت کهکشانی ات
تاب بر می‌دارد
و امتداد دست هایت
در پیچ و تاب شاخ های گوزنی
به تندیس ایستاده
گُم می‌‌شود
یک آن است شعاعی
که از تو می‌گذرد
تا در راستایی
خود را
همنشین بنفشه های بی وطن یابی
آنسو که زبان رسمی
لهجه ی کولیان آواز خوان است
و تکلمی غریب
از زوزه‌ی بادهای بی سرزمین
نشئت می‌گیرد
ای منتهای آفرینش
کتاب بی خط چشمانت
سر منزل افسانه‌ ای نا نوشته است
خواستگاه تولد اسطوره ای
که در تو
به نبرد با خود بر می خیزد
و تو هر دم
پلک بر هم فرو می آری
تا در این عبور بیاسایی
آنجا که بازار مکاره‌ی مسگران است
و خواهی که پا گیری
به رسم‌الخط از پیش نگاشته
حاکم بر بطن های تپنده چشمانت
آنجا که سر منزل جانان است
و به طهارت عشق
و رستگاری دوست داشتن
وا رهی از پاهایت
که
به وضعیتی هر آنچه
حرکتی وضعی
به زیر خود دارند .

#شهین_راکی
۲۳ اسفند ۱۴۰۳

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights