
گرامیداشت روز زن با حضور دکتر نیره توحیدی در ونکوور

گزارش از: دیار خندان
عکسها از: بشرا
گرامیداشت روز زن در سومین سال فعالیت کانون زنان یاران-ونکوور
روز ۱۵ مارس، دکتر نیره توحیدی در سالن اجتماعات دانشگاه یوبیسی در رابسون اسکوئر به مناسبت روز زن به ایراد سخنرانی پرداخت. حضور دکتر نیره توحیدی، استاد مدعو دپارتمان مطالعات زنان و جنسیت، و مدیر مطالعات خاورمیانه و اسلامشناسی در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، همچنین استاد مدعو دانشگاه هاروارد(۱۹۹۴-۹۵) و پژوهشگر مدعو دانشگاه استنفود(۱۹۹۵-۹۶)، نشاندهنده جایگاه ویژه این برنامه بود.
برنامه طبق زمانبندی اعلامشده در بروشور آغاز شد. خالی از لطف نیست که به طراحی زیبا و کاملاً حرفهای پوستر و بروشور نیز اشاره کنم. خلاقیت و نوگرایی در طراحی، خود بهتنهایی توجه مرا جلب کرد و نشان میداد که برای جزئیات این برنامه وقت، انرژی و احتمالاً هزینه صرف شده است، صادقانه بگویم این بسیار امیدوارکننده بود.
مجری برنامه با طنزی ظریف و کلامی فصیح، مراسم را آغاز کرد. سپس یکی از اعضای هیئتمدیرهی «کانون زنان یاران» به معرفی کوتاهی از این نهاد پرداخت. همانطور که به صحبتهای او گوش میدادم، متن بروشور را نیز مرور میکردم. از منشور کانون گرفته تا معرفی هنرمندان و سخنرانان برنامه، به نظر میرسید که همهی انتخابها با دقت انجام شده است.
صبا جمالی را از زمانی که در گروه «رستاک» قانون مینواخت، میشناختم. دخترکی جوان بود که وقتی ساز قانونش را در بغل میگرفت و روی صحنه میرفت، در کنار دیگر هنرمندان میدرخشید. آن شب، تکنوازی زیبایی را به اجرا گذاشت. برخلاف تصورم که مخاطبان موسیقی فاخر را در این شهر اندک میدانستم، هیجان و اشتیاق حضار برایم غافلگیرکننده بود. احساس کردم هنوز لایههایی از جامعهی مهاجر ایرانی در این شهر را نمیشناسم. در آن روز سرد و بارانی، در حالی که در نقاط مختلف شهر بازارچهها، مهمانیها و پایکوبیهای نوروزی برقرار بود، بیش از صد نفر در سالن نشسته بودند و غرق در نوای قانون، لذت میبردند.
با آغاز سخنرانی دکتر نیره توحیدی، هیجان عجیبی را در خود حس کردم. زنی که با وجود دانش عمیق و کارنامهی درخشانش در سازمان ملل متحد (UN)، با تواضع آنجا نشسته بود و سخن میگفت. او در ابتدا علت حضورش در این برنامه را حمایت از کانون زنان یاران ذکر کرد و بر این باور خود تاکید کرد که ساختن و وجود نهادهای مدنی و اجتماعی حتی از نهادهای سیاسی مهمتر است. وی در همینجا از همه حاضران در جلسه دعوت کرد که از کانون زنان یاران حمایت کنند و با تلاش این نهاد برای احقاق حقوق زنان همراه شوند. وی صحبتش را با این پرسش کلیدی آغاز کرد:
«چرا مسئلهی زنان، محدود به زنان نمیشود؟»
او به زبان ساده تشریح کرد که یکی از معیارهای مهم سنجش پیشرفت یک جامعه، وضعیت زنان آن جامعه است. به باور او، نمود آزادی و خلاقیت هر جامعهای را میتوان در سیمای زنان آن دید. سپس به پژوهشهایی اشاره کرد و همگی گواه آن بودند که توسعهی یک جامعه، در تمامی سطوح، زمانی محقق میشود که زنان آن جامعه در موقعیتی همگام و در حال پیشرفت قرار داشته باشند.
دکتر توحیدی بخش مهمی از سخنرانی خود را به تحلیل و تفسیر شعار «زن، زندگی، آزادی» اختصاص داد. او گفت: «این شعار، شادیبخش و احیاکننده است؛ باید قدرش را بدانیم و به عمق معنای آن پی ببریم. برخی تصور کردند که در این شعار، نقش مردان نادیده گرفته شده و حتی پیشنهاد کردند که بخش دوم این شعار به ‘مرد، میهن، آبادی’ تغییر یابد. اما این نوعی خلط مطلب است و نشان میدهد که مفهوم واقعی این شعار، بهدرستی درک نشده است. چراکه وقتی این بخش دوم اضافه میشود، بار دیگر در مسیر تقسیمبندی جنسیتی نقشها قرار میگیریم؛ گویی میهن و آبادانی را به مردان واگذار کرده و زندگی و آزادی را به زنان محدود میکنیم. درست مانند تعارفهای رایج در فرهنگ ما، نظیر ‘بهشت زیر پای مادران است’، که در ظاهر تکریمی برای زنان است اما در بطن خود، آنان را به نقشهای خاصی محدود میکند».
نگاه متفاوت او به این شعار، چنان حضار را مجذوب خود کرد که حتی صدای نفس کشیدنشان نیز به گوش نمیرسید. او ادامه داد: «باید بیش از پیش قدر این شعار را بدانیم، چراکه به گفتهی مایکل هارت، حتی از شعار مشهور انقلاب فرانسه—’آزادی، برابری، برادری’ پیشروتر است. این، یک رنسانس فکری است که با جنبش زنان ایرانی آغاز شده است. اگر پایهی آزادیخواهی را زن قرار دهیم، درست مانند مثل قدیمی ‘چون صد آمد، نود هم پیش ماست’، زن همان ‘صد’ است که گستره و عمق حقوق بشر را میسازد.»
در این جنبش، مردم به رابطهی ظریفی که میان تعرض به زنان و بیاعتنایی به خودمختاری ملتها، از جمله بیاحترامی به مردان، وجود دارد، پیبردند. وقتی زنی مورد حمله سرکوبگران قرار میگیرد، برای برادر یا همسر او دو گزینه بیشتر باقی نمیماند: اگر کاری نکند، عملاً در کنار سرکوبگران قرار میگیرد و اگر از زن دفاع کند، به نوعی در مسیر جنبش قرار میگیرد. به همین دلیل است که در حوادث جنبش مهسا، تعداد کشتهشدگان مرد بیش از دو برابر زنان بوده و این خود همراهی و همدلی مردم با این جنبش را بدون نگاه جنسیتی نشان میدهد. این نیز نشانهای از تحول ذهنیت بسیاری از مردان ایران است که دیگر برخلاف ایدئولوژی فقهای حاکم، زن را به موجودی صرفاً جنسی تقلیل نمیدهند و او را به مثابه یک انسان کامل و شهروندی با حقوق و حرمت مساوی با مردان احترام میگذارند.
این مسئله به معنای واقعی نشان میدهد که رنسانسی در راه است و پرچم آن در دست زنان است.
در گذشته، تصورات غلطی در مورد زنان حتی در میان روشنفکران انقلابی وجود داشت. اگر کمی به گذشته برگردیم، حتی در دوران پهلوی اول و دوم که تلاش شد جامعه به سمت مدرن شدن پیش برود و موقعیت زنان بهبود یابد، هنوز مرزها و خط قرمزهایی وجود داشت که هیچگاه از آنها عدول نشد. در دوران پهلوی اول، زمانی که رضا شاه تلاش میکند نظام خود را به روز کند و موقعیتهای تازهای برای زنان فراهم آورد، از ورود به مقوله تغییر قوانین احوال شخصیه و قانون خانواده اجتناب میکند. بنابراین، بسیاری از قوانین خانواده مانند ازدواج، چند همسری، طلاق و حضانت کودکان بر مبنای شریعت باقی میماند و مردسالاری در بسیاری از حوزهها بدون تغییر باقی میماند. حتی در دوران پهلوی دوم نیز، با وجود تبلیغات فراوان، شاه در مصاحبهای با اوریانا فالاچی و باربارا والترز یادآور میشود که زنان توانمندیهای محدودی دارند و نمیتوانند در همه امور همپای مردان باشند. او حتی از ناتوانی زنان در آشپز مشهور و درجهیک شدن، سخن میگوید.
این نوع نگاه جنسیتی و خط قرمزها، درون جنبشهای انقلابی و میان روشنفکران چپ نیز وجود داشت. تاریخ نشان داد که این تفکر اشتباه بوده و زمینهساز تبدیل استبدادی به استبداد دیگر شده است.
چالش بعدی که خانم توحیدی مطرح کرد، سرچشمه تعصبها بود. به نظر این کنشگر حقوق بشر، مقوله زن و نگاه بنیادگرایانه و وسواسگونه به بدن زن از زمانی آغاز شد که جامعه با مدرنیته مواجه شد. بنیادگرایان مبارزهجو و«انقلابی» برخلاف سنتگرایان، حضور زنان در عرصه اجتماعی را تنها زمانی که در خدمت ایدئولوژی آنان باشد، قابل پذیرش میدانند. همانطور که میبینیم، حتی داعشیها نیز از حضور زنان در مبارزات انتحاری بهره میبرند. این نگاه ابزاری مختص اسلامگرایان بنیادگرا نیست. در مسیحیت و یهودیت نیز این نگرش وجود داشت اما با ظهور علم روانشناسی و تأثیراتی که از جمله فروید و آلفرد کینزی بر تفکر مردم گذاشتند، تابوهای جنسیتی شکسته شد. به نوعی، انقلابی در نگرش به بدن و تن و نیازهای جنسی زنان و مردان ایجاد شد که البته ما در خاورمیانه آخرین پذیرندگان این تحولات علمی و جنبشهای فکری حاصل از آنها بودیم. تا زمانی که این مفاهیم به ما رسید، زمان زیادی گذشت و فقدان دموکراسی و نبود مطبوعات و رسانههای آزاد، همچنان ترس از حضور اجتماعی زن و فتنهانگاشتن تن و بدن و موی زن را تداوم بخشید. به همین دلیل است که این معضل هنوز در کشورهایی مانند ایران و افغانستان وجود دارد و تفکر “زن تا نزاید دلبر است، چون بزاید مادر” هنوز رایج است.
وقتی خانم توحیدی گفت که سخن کوتاه میکند تا به سوالات مخاطبین پاسخ دهد، ذهنم به دنیایی پرت شده بود که نمیخواستم از آن خارج شوم. به این فکر میکردم که باید ساعتها در مورد این مقوله گفتگو کرد و چقدر زمان برای این کار کم بود.
خانمی از جا بلند شد و دستش را بالا گرفت. وقتی میکروفن را به او دادند، گفت که سوال خاصی ندارد و فقط خواسته بود یادآوری کند که شعار «زن، زندگی، آزادی» ریشه در مبارزات کردها در دهه ۹۰ دارد و شایسته است که یادی از آنها کنیم. خانم توحیدی کاملاً با این تذکر موافقت کرد.
دستها بالا بود و ذهنها پر از سوال شده بود، که خود نشانگر باز شدن دریچههای نو برای گفتگو در این مقوله بود. یکی از آقایان حاضر در سالن سوالی مطرح کرد که با توجه به تفاوتهای اجتماعی و فاصله زمانی میان خواستههای اجتماعی و تغییرات در عرصه قانونی، آیا شما به تبعیض مثبت معتقد هستید؟
دکتر توحیدی در پاسخ توضیح داد:
«تبعیض مثبت به طور موقت قطعاً به موقعیت زنان کمک میکند، ولی از آن مهمتر، تغییر قوانین و بهویژه قانون اساسی در اسرع وقت است.»
از آن طرف سالن، آقایی یادآوری کرد که جنبش زنان و حتی تاریخچه روز جهانی زن در هشتم مارس، یک جنبش چپ سوسیالیستی بوده و از سخنران خواست در مورد نقش سوسیالیستها در پیشبرد این جنبش توضیح دهد.
دکتر توحیدی در پاسخ گفت:
«درست است، این سنت بزرگداشت روز جهانی زنان ابتدا از طرف طرفداران گرایش چپ سوسیالیستی برقرار شد و با جنبش احقاق حقوق کارگران زن در آمریکا مرتبط بود. اما شاید بتوان گفت که حدود ۲۰ سال است که چنین روزی در آمریکا به رسمیت شناخته شده است و جشن گرفته میشود و این به همت و تلاش فمینیستهای آمریکا بوده است. در سایر کشورها، به ویژه اروپای شرقی، این روز از مدتها قبل مورد توجه و حمایت قرار گرفته بود. امروزه برخی از گروههای چپ عملاً به متحدین بنیادگرایان ضد امپریالیستی تبدیل شدهاند و از دید آنها هر جریانی که علیه آمریکا باشد قابل حمایت است، بیتوجه به امپریالیستهای دیگر. البته من بین این نوع چپ ارتجاعی که با بنیادگراها متحد شدهاند و چپ مترقی تمایز قائل هستم و ضد آمریکایی بودن را لزوماً به معنی ضد امپریالیسم بودن نمیدانم.»
بعد از هر پاسخ تعداد دستهایی که بالا میرفت بیشتر میشد. سوال بعدی در مورد چالشهای امروز غرب بود که آیا پوپولیسم آمریکایی پرچم دموکراسی و فمینیسم را از آمریکا میگیرد؟
دکتر توحیدی پاسخ داد:
«تاریخ خطی حرکت نمیکند. اکنون یک دوره پسرفت در آمریکا آغاز شده است، ولی حقوقدانان و فعالان اجتماعی دست روی دست نمیگذارند و از همین حالا نیز نشانههایی وجود دارد که مخالفتها و تلاشها آغاز شده است. جنگی سرد در میان است، ولی نمیتوانم با قطعیت بگویم که نتیجه این مبارزات چه خواهد شد.»
خانمی مشتاق بود بداند که موقعیت اجتماعی، حقوقی و توانمندی زنان در کدام کشورها بهتر از دیگر کشورهاست و چه کشورهایی پیشرو هستند. به نظر دکتر توحیدی، اقتصاد متوازن و توسعه پایدار بهتر، به معنای موقعیت بهتر برای زنان است. در هر کشوری که دموکراسی بیشتری برقرار باشد، یعنی زنان در آن وضعیت بهتری دارند. اگر وضعیت محیط زیست در کشور خوب باشد، خود نشانهای از محقق شدن اهداف اکوفمینیستهاست. به طور کلی، کشورهای اسکاندیناوی در این زمینه پیشرفتهتر از سایر کشورها هستند.
خانم جوانی که تلاش میکرد به خوبی فارسی صحبت کند و از واژههای انگلیسی استفاده نکند، دوباره به موضوع تبعیض مثبت اشاره کرد و نقش مردان در تحقق اهداف جنبش زنان را مطرح کرد. برایم قابل تحسین بود وقتی دیدم در میان نسل دوم مهاجران و جوانان هم مباحث عمیق و ارزشمند، طرفدار دارد.
در پاسخی کوتاه و تاثیرگذار، خانم دکتر توحیدی گفت:
«این اولین بار است که من در جمعی سخنرانی میکنم که موضوع آن زنان است و تعداد شرکتکنندههای مرد بیشتر از زنان است و این خود نشان میدهد که مردان ایرانی به تدریج تأثیرگذار و همراه زنان در تحقق این آرمانها هستند.»
این گفتهی خانم توحیدی با تشویقهای مکرر مورد تایید قرار گرفت و در انتها، دکتر توحیدی با جملهای معترضه به این پرسش و پاسخها خاتمه داد و گفت:
«علیرغم حضور آقایان در مباحث حقوقی زنان، باید اذعان کنم که آقایان زیاد صحبت میکنند، ولی ما نیاز به عملگرایی بیشتری داریم…»
مدعوین با تشویقهای مکرر اشتیاق خود را در این جلسه نشان دادند. در انتها، با رقص زیبای خانم آیدا ایثاری، جلسه به پایان رسید. در بروشور خواندم که آیدا ایثاری به عنوان مربی رقص فعالیت میکند؛ او با اجرای زیبایش به این مراسم شور بیشتری داد.
عده ای دور خانم دکتر توحیدی جمع شده بودند و حتی بعد از اتمام برنامه همچنان در جستجوی پاسخ سوال هایشان بودند.
- عکس از بشرا
- عکس از بشرا
- عکس از بشرا
- عکس از بشرا
- عکس از بشرا
- عکس از بشرا
- عکس از بشرا
- عکس از بشرا
- عکس از بشرا
در حاشیه برگزاری روز زن در ونکوور
روز نو، تجربه نو
از روزی که به کانادا آمدهام در جستجوی پاسخی بودم که چرا کیفیت کارهای فرهنگی-هنری در جامعهی مهاجر ایرانی آنطور که انتظار میرود، نیست؟ در فضای باز این کشور و امکانات فرهنگی که وجود دارد، چرا فعالیتها از کیفیت پایینی برخوردار است؟
در خیلی از برنامهها و اجتماعات مهاجران ایرانی شرکت کردم و به دنبال پاسخی جامع در میان مخاطبان و دستاندرکاران و حتی نقشآفرینی نهادهای دولتی و حمایت اسپانسرها گشتم…
مهاجران درگیر زندگی روزمره و مسایل اقتصادیاند و شاید کمتر به دنبال مشارکت در برنامههای فرهنگی باشند. این می توانست یکی از دلایل ضعف در اجرا و جذب مخاطب باشد…
در ۱۵ مارس امسال اما به یک برنامهی متفاوت دعوت شدم. در این ماه، جامعه ایرانیان در تکاپوی تدارک نوروز است. فارغ از مشغلههای روزمره و گرایشهای فرهنگی، سیاسی و مذهبی، فرصتی برای گردهمایی، تجدید دیدار و برگزاری برنامههای فرهنگی و تفریحی متنوع ایجاد میشود. از بازارچههای نوروزی گرفته تا کنسرتهای موسیقی و مراسم گرامیداشت روز زن، این ایام سرشار از رویدادهای پرشور است.
در میان این برنامههای متعدد، روز ۱۵ مارس، عازم یکی از سالنهای اجتماعات دانشگاه یوبیسی شدم. دلیل اصلی انتخاب این برنامه، نام و اعتبار سخنران آن، دکتر نیره توحیدی، بود. پیشتر در پوستر تبلیغاتی دیده بودم که ایشان به ونکوور خواهند آمد، اما در روز رویداد دریافتم که این سفر صرفاً بهمنظور شرکت در این برنامه انجام شده است.
از سالن بیرون آمدم و دنبال یکی از مسئولین کانون زنان میگشتم تا به آنها تبریک بگویم و از این که برنامهای ارزنده و در خور اجرا کردند، تحسینشان کنم.
اسپانسرها پشت میزهای خود در حال معرفی فعالیتهایشان بودند. روی یکی از میزها متنی را دیدم که لیست نویسندگان و پژوهشگران و شاعران ایرانی مقیم ونکوور در آن چاپ شده بود و کتابهای آنها جداگانه به فروش میرفت. وقتی لیست بلند بالا را دیدم، حس کردم چقدر انسانهای فرهیخته و ارزشمند در این شهر داریم و چه پتانسیل خوبی برای فعالیتهای بیشتر فرهنگی و هنری و ادبی وجود دارد که ما از آن بیخبریم. باورم نمیشد نویسندهای مثل جعفر مدرس صادقی در یکی از کوچههای پسکوچههای ونکوور زندگی میکند و ما از حضورش بیخبریم. با چند نفری همصحبت شدم. خانمها و آقایانی که یکی از یکی تحصیلکردهتر و فرهیختهتر بودند. همه از این که موقعیتی ایجاد شده بود تا همدیگر را پیدا کنند، خوشحال بودند. بالاخره یکی از اعضای هیئت مدیره را در گوشهای پیدا کردم و از او در مورد فعالیتهای کانون پرسیدم.
من که سالها در این شهر زندگی کرده بودم، از حضور چنین نهادی بیخبر بودم و وقتی گفتند در طی این دو سال دهها برنامه فرهنگی و آموزشی و تفریحی داشتهاند، حیرت کردم. گفتم پس چرا ما بیخبر بودیم؟ این درست همان پاسخی بود که در جستجویش بودم و در این سوال آن را کشف کردم: “ما از هم بی خبریم.”
ما نیاز به نهادهای فعال داریم. باید ظرفیتهای خود را بروز بدهیم و بدانیم که برای هر نوع برنامهای بیشک مخاطبهایی وجود دارد. اگر ناامید نشویم و جستجو کنیم، حتماً جمعهای مورد علاقهمان را پیدا خواهیم کرد، به شرط این که از خانههای خود بیرون بزنیم و در این نهادها حضور فعالتری داشته باشیم. وقتی دیدم خیلیها دور میز عضوگیری جمع شدهاند، باور کردم که باید به دور از هر نوع تعصب و تنبلی روحی به سراغ جمعیتهایی برویم که به علایق ما بیشتر نزدیک هستند و حضور فعال داشته باشیم.
عضو هیئت مدیره کانون زنان یاران برایم توضیح داد که وارد سومین سال فعالیت خود شدهاند و همچنان پذیرای حضور همهی زنان و مردان، بهویژه جوانان فارسیزبان، در این مسیر هستند.
وقتی از او پرسیدم مخاطبهای آنها چه کسانی هستند در پاسخ گفت:
«از تمامی گروههای فعال در ونکوور بزرگ، بدون در نظر گرفتن گرایشهای سیاسی، دعوت میکنیم که به کانون بپیوندند و از آن حمایت کنند. همانطور که دکتر توحیدی تأکید میکند، توانمندسازی زنان و تلاش برای برقراری دموکراسی، عدالت اجتماعی و احقاق حقوق انسانی و جنسیتی، به تقویت جامعهی بزرگتر ما کمک خواهد کرد.»
دریچهی امیدی را که مدتها بود پی آن میگشتم، یافتم. به طرف میز عضویت در کانون زنان یاران رفتم و فرم درخواست را پر کردم…
از سالن که بیرون آمدم هوا تازه و پر طراوت بود. دلم نیامد سوار مترو شوم و به خانه برگردم. زیر نم نم باران پیاده راه افتادم و به روزگاری فکر کردم که زنان آنقدر توانمند بشوند که جامعهای سرشار از شادی و امید داشته باشیم.
«د. خ»