پادکست «۲۰۵۰: درجههای تغییر» در توصیف آینده بیسی
هر قسمت پادکست با صدای یک رایانه شروع میشود که از کودکی میخواهد از خواب بیدار بشود. سال ۲۰۵۰ میلادی است و بچه مقیم شهر ونکوور است. صدا هر روز، سراغ یک بخش از سال میرود و همانطور که بچه را بیدار میکند، به او از شرایط آب و هوایی میگوید.
مخاطب هم خودکار، شرایط آینده را با شرایط کنونی در ذهنش مقایسه میکند.
در اولین روز، صدای رایانهای این اشاره میکند که سواحل مترو ونکوور تعطیل هستند، چون خزه سمی همچنان آن را پوشانده و چون آتشهای اطراف شهر خاموش نشدهاند، آلودگی هوا بحرانی است و بچه باید تمام روز ماسک بر صورت داشته باشد.
همچنین چون جیرهبندی آب در جریان است، امروز به بچه اجازه حمام کردن داده میشود، اما فقط برای سه دقیقه.
در کمتر از ۳۳ سال دیگر، با خیال اینکه تمدن بشر توانسته است تا ۵۰ درصد از سطح کنونی تولید گازهای گلخانهای خود بکاهد، دنیا چه شکلی شده است؟ یا حتی بهتر از آن، بریتیش کلمبیا و مترو ونکوور چقدر متفاوت از امروز شده است؟
هواشناس شبکه سیبیسی، جوآنا وَگستَف برای پاسخ دادن به این سوال، سراغ ۴۰ چهره مختلف، از اقلیمشناس تا کشاورز تا مدیران شهری و غیره رفته است تا بتواند تصویری به نسبت شفاف از آیندهای نزدیک پیش مخاطبش بیاورد.
او خوشبینی مطلق را کنار میگذارد: هم سازمان ملل متحد میگوید و هم دیگر تحلیلهای علمی و شبیهسازیهای رایانهای نشان میدهند، برای آدمی غیر ممکن است که بهرغم تمام تلاشهای کنونی بتواند به اهداف پیمان پاریس دست پیدا کند.
یعنی تا ۲۱۰۰ میلادی، گرمایش فزاینده دمای زمین را به ۱.۵ درجه سانتیگراد – و اگر نشد، ۲ درجه سانتیگراد – محدود نگهدارد. چون خیلی ساده به جز معدود کشورهایی همانند نیکاراگوئه که عضو پیمان پاریس هم نیست، بقیه کشورها از جمله کانادا، آماده این نیستند تا سطح تولید گازهای گلخانهای خودشان را تا ۲۰۳۰ میلادی به سطح ۸۰ درصد کاهش بدهند و تا ۲۰۵۰ میلادی، مصرف کربن را ۱۰۰ درصد کنار گذاشته باشند.
وَگستَف نمیخواهد بدبین باشد، برای همین تحلیلهای مختلفی را که میگویند زمین در راه گرمایش ۴ تا ۷ درجه سانتیگرادی است هم کنار میگذارد. تحلیلهایی که در آنها زمین آنچنان متفاوت از گذشته شده که تمدن بشر متلاشی شده است و در برخی پیشبینیها، انسان منقرض گشته است.
بهجایش وَگستَف یک شبیهسازی منطقی را مد نظر میگیرد: تا ۲۰۵۰ میلادی، درست که تا نیمی از تولید انواع گازهای گلخانهای کاسته شده، ولی بریتیش کلمبیا ۲.۴ درجه سانتیگراد گرمتر از میانگین دمای قرن بیستم خود است.
هرچند زندگی هنوز شباهتهایی به رفاه کنونی دارد، ولی تغییرها تکاندهنده هستند.
پادکست «۲۰۵۰: درجههای تغییر،» در شش قسمت «بیسی در ۲۰۵۰،» «برف و یخ،» «کشاورزی،» «شهرها،» «آتش و پیشبینیها» و درنهایت «دهکده جهانی،» در حدود سه ساعت وقت مخاطبش را میگیرد تا او را جلوی روی واقعیت پیشرویاش قرار بدهد.
واقعیتی که چه بخواهیم چه نخواهیم، در حال نزدیک شدن به ما است.
هرچند همانطور که وَگستَف در انتهای قسمت ششم بهش اشاره میکند، هر فرد بایستی نسبت به این حقیقت علمی مسوولیت شخصی خودش را انجام بدهد.
در مورد آن علم بداند، با بقیه در موضوع تغییر اقلیم در تعامل باشد و برای دست یابی به راهحلهای جمعی تلاش کند.
یا آنطور که وَگستَف میگوید، مقدم بر همه، رای به چهرههای مدافع مهار تغییرات اقلیمی بدهد و درنهایت گام به گام همراه جامعه باشد تا بتوان شاهد تغییری پایدار و موثر برای حفظ تمدن بشر و پیشرفت آن باشد.
تغییرات اقلیمی عاری از حقیقتهای ترسناک آن
وَگستَف زبانی ساده برای دست پیدا کردن به مخاطبی عام را مد نظر قرار داده است و تا میتواند از تنوع صدا استفاده میکند تا فوریت حرفهایش را به گوش شنونده برساند.
البته هرچند آنچه او جلوی مخاطب میگذارد بیاندازه ترسناک است – دنیا با وجود تمام تلاشها، در ۲۰۵۰ میلادی درهم شکسته است. درست است که بریتیش کلمبیا از بخش عمدهای از آسیبهای اقلیمی در امان بوده است، ولی این شامل بر بقیه دنیا نمیشود.
از چین و امریکا گرفته تا خاورمیانه، افریقا و امریکای مرکزی، مردم در مقابل هر کدام از رویدادهای شدید آب و هوایی، به تعداد چند هزار نفر و یا چند میلیون نفر میمیرند.
درست است که زندگی همچنان ممکن است – مردم کار میکنند، درس میخوانند و بدنبال پیشرفت هستند – ولی دولت با استفاده از فنآوریهای موجود، مصرف انرژی، آب و غذای مردم را کنترل میکند.
البته، غذاها تقریبا شبیه به گذشته هستند. ولی گوشت تولید آزمایشگاه است و سبزیجات موردی به عمل میرسند.
همچنان مردم برنامه روزانه خودشان را میریزند، ولی همانطور که مکرر در مثالهای زندگی این بچه به گوش میرسد، بایستی رودرروی شرایط لحظهای، برنامههایشان را تغییر بدهند.
شاید برنامه ورزش ریخته باشند، ولی چون آتشسوزی تازهای شروع شده و هوا کثیف است، یا چون موج گرما اجازه بیرون ماندن را نمیدهد، بایستی آن را تغییر بدهند.
بیسی البته شاهد موج پناهجویان اقلیمی است و به پیشبینی این پادکست، فقط مترو ونکوور هر سال شاهد ۱۵۰ هزار مهاجر تازه است.
در حقیقت، آنچه سیبیسی از ۲۰۵۰ بریتیش کلمبیا ساخته، شبیه به فیلمهای سیاه علمیتخیلی است.
هرچند همین هم بر پایه این خوشبینی بنا شده است که بخش عمدهای از تعهد کشورها به کاهش تولید انواع گازهای گلخانهای، در عمل محقق شدهاند.
ولی واقعیت میتواند حتی از این هم تلختر شده باشد.
آنچه در پادکست سیبیسی نیامده
صحبت کردن از تغییرات اقلیمی ساده نیست، چون همانطور که دیوید سوزوکی در ششمین قسمت پادکست اشاره میکند، برای سالیان سال، میلیونها دلار توسط صنعت سوخت فسیلی بر انکار آن سرمایهگذاری شده است.
تا بدانجا که بخش قابلتوجهای از ساکنین امریکای شمالی، از جمله اهالی بریتیش کلمبیا، آنچه به چشم همینالان میبینند هم باور نمیکنند و فکر میکنند این شرایط معمول زندگی بر زمین است.
هرچند همانطور که علم، فراتر از یک قرن است که نشان آدمی میدهد، با افزایش سطح گازهای گلخانهای در اتمسفر زمین، دمای میانگین زمین به شکلی فزاینده افزایش پیدا میکند.
بدنبال این افزایش دما، رفتارهای آب و هوایی تغییر میکند و اقلیمهای زمین برای درازمدت متفاوت از گذشته میشوند.
درازمدت هم در اینجا اشاره به دهها و یا صدها سال دارد.
وَگستَف بایستی در چنین فضایی صحبت کند: در فضای شک، تردید و انکار.
برای همین او صحبتهایش را بدون اشاره به این بیان میکند که در رویدادهای شدید آب و هوایی، همینطور در هوای خیلی گرم و یا خیلی سردتر از میانگین مرسوم، فنآوریهای بشر از کار میافتند.
در پادکستهای او این فنآوریها هنوز بدون هیچ مشکلی در ۲۰۵۰ میلادی کار میکنند – همانند صدای رایانهای که مرتب و همیشه حاضر است.
او به انقراض گونههای مختلف جانوری و گیاهی اشاره میکند، ولی از ششمین عصر انقراض بزرگ صحبت نمیکند.
از تفاوتها در کشاورزی میگوید، ولی نمیپرسد چطور بدون زنبورها و پروانهها میشود گیاه کشت کرد.
از گازهای گلخانهای میگوید ولی بیشتر محدود به دی اکسید کربن است، از دیگر انواع گازهای خطرناک چیزی گفته نمیشود.
از کاهش بارش برف، محو تدریجی یخچالهای طبیعی استان میگوید، ولی اشارهای به شروع ذوب پرمافراست نمیکند.
پرمافراست اشاره به زمینهای یخبسته نزدیک به شمالگان که از آخرین عصر یخبندان تا همین چند ماه پیش یخبسته باقی مانده بودند. ذوب آنها حجم پیشبینی نشدهای گاز متان به اتمسفر میفرستد.
او حرفی هم از بمبهای زمانی متانی (گاز متان بر اثر ذوب پرمافراست به شکل حبابهایی در دل زمین شکل میگیرد. این حبابها بعضا میترکند و در برخی موارد منفجر میشوند،) نمیزند که هماکنون در حال شکلگیری در شمال کانادا هستند.
او همچنین فرض میکند که در ۲۰۵۰ میلادی و در دنیایی ۲.۴ درجه سانتیگراد گرمتر، هنوز فنآوریهای موجود امکان پیشبینی شرایط آب و هوایی را دارند.
درنهایت او حرفی از خطر انقراض بشر نمیزند.
وَگستَف بهرغم اینکه خیلی خوشبین نیست، ولی امیدوار است. پادکستهای اقلیمی او هم بر همین مبنا شکل گرفتهاند: به مخاطبش واقعیت را نشان بدهد، ولی او را امیدوار نگه دارد.
درنهایت، این حقیقت هم وجود دارد که اگر تمامی مردم بخواهند و از همین امروز دست به عمل بزنند، آنچه در «۲۰۵۰: درجههای تغییر» آمده، شاید هرگز اتفاق نیافتد.
این پادکست را مجانی از اینجا دانلود کرده و گوش کنید.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید