اسلاوی ژیژاک: چگونه «پولیتیکال کورکتنس» سبب پیروزی ترامپ شد
“پولیتیکال کورکتنس “که به سختی بتوان معادل فارسی آن را یافت، به معنی استفاده از زبان، سیاست و یا موازینی است به منظور خودداری از اذیت کردن یا ضرر زدن به یک گروه از مردم در جامعه. شاید بتوان از آن به عنوان “تصحیح سیاسی” نام برد. ژیژاک نظریه پرداز بسیار مطرح امروز می گوید ” ‘پولیتیکال کورکتنس’ ی که امروز از جانب حکومت ها به کار برده می شود از توتالیتاریسم خطرناک تر است.” ما اکنون در دوران دموکراسی پسا واقعیت(post factual ) زندگی می کنیم که در آن بی خبری و بی خردی واقعیت ها و خرد را کنار می زنند. در این وضعیت وقتی واقعیت با اسطوره تلاقی می کند بی فایده می شود مانند گلوله هایی که از بدن آدم های بیگانه از کرات دیگر در نوشته های اچ جی ولز خارج می گردد . زیر عنوان اذیت نکردن آدم ها یا رعایت کردن آنان دروغ گویی شده است روال کار همه ی سیاستمدراران در دنیا و بسیاری از کسانی که در قدرت هستند. ” پولیتیکال کورکتنس” به آنان چنین اجازه ای را می دهد. ترامپ نیز که گفت” من فکر می کنم مهم ترین مشکلی که کشور با آن مواجه است “پولیتیکال کورکتنس” است، دروغ های شاخ داری به مردم حاشیه ای سرریز کرد تا خود را موجه جلوه دهد. در این جا، در این ویدئو، ژیژاک در صحبت از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۸ نوامبر ۲۰۱۶، استدلال می کند که دیگر “پولیتیکال کورکتنس” کارکردی نمی تواند داشته باشد. و صد البته این که پس از انتخابات گفت و گویی درگرفته که “پولیتیکال کورکتنس” مهمترین عامل پیروزی ترامپ بوده است، نمی تواند درست باشد. اما این گفت و گو هم چون بقیه ی گفت وگوهایی که ترامپ باب کرد، دروازه را گشوده است برای افشاء جنبه هایی دیگر از سیاست بازی ها و به گفته ی ایرانی ها کلاه شرعی که بر سر مردم گذارده می شود تا کار از پیش رود.
این متن ترجمه ی کامل ویدئوی اسلاوی ژیژاک هست. ژیژاک در این گفتارِ در مخالفت با نوام چامسکی چند روز قبل از انتخابات نمونه های مشخصی از “پولیتیکال کورکتنس” دولتیان در آمریکا ارائه می دهد و می گوید که سیستم درهم شکسته شده است و دیگر این سیاست کاربردی ندارد:
[clear]
سانتریست های لیبرالِ امروز درهم شکسته شده اند
من می دانم که حتی در ایالات متحده ی آمریکا، وقتی شما کسی مثل دانلد ترامپ را دارید، واکنش های زیادی از جانب الیتیست های لیبرال وجود دارد. ما در اینجا نیز با محدودیت های دموکراسی روبرو هستیم اما با مفهوم غلط آن، به آن مفهومی که شما می بینید که یک تعداد آدم های احمق اغوا می شوند و از این قبیل… خوب، با اینکه نوام چامسکی چندان از من خوشش نمی آید، من صمیمانه او را تحسین می کنم و می بایست بپذیرم که من این عبارت را دوست می دارم. گمان می کنم که این فقط یک عبارت ژورنالیستی نیست ]منظور “پولیتیکال کورکتنس” است[ . یک برداشت است که او از سنت آمریکائی، و حتی از جناج راست موجود در زمینه ی توافق مانوفاکتوری لیبرال ها گرفته است. شما می دانید که دموکراسی یک سری قوانین رسمی برای انتخابات نیست، دموکراسی عبارت از مجموعه نت ورک حجیمی است جهت ساختمان توافق های سیاسی؛ عبارت است از مقدار زیادی قوانین نوشته نشده.
و حالا من تصور می کنم که ایالات متحده در یک لحظه ی بسیار مهمی قرار دارد، در لحظه ای که این ماشینی که برای ایجاد توافق ها بوجود آمده، درهم شکسته شده است. حالا زمانی است که می تواند خطرناک باشد. در چنین لحظاتی فاشیسم ممکن است تسلط یابد، اما می تواند لحظاتی باشد که چپ، یا هرچپ نوینی، یک پاسخ جدید برایش داشته باشد. بنابراین واکنش اولیه ی من به این الیتیست های لیبرالی که مدعی اند شما می بینید این یقه چرکین هارو، سفیدهای آشغال یا هرچی، دارند به ترامپ رأی می دهند، بله. اما این مسئولیت خود شماست. یک لحظه ی حقیقت در تمام این مردم غضبناکی که به ترامپ رأی می دهند روشن می کند که دیگر ماشین توافق مانوفاکتوری دیگر کار نمی کند. اگر بخواهیم این امر را با واژه ی مارکسیستی اغراق آمیز و گزاف گویانه به کار گیریم، ایدئولوژی حاکم ماشینی را تجهیز می کند که مردم را همیشه درحال چک کردن نگاه دارد، و به افراط آنها را کنترل کند. این ماشین دیگر کار نمی کند.
و در اینجا نیز من کمتر ناامید نیستم. برخلاف لیبرال ها که برایشان ترامپ تهِ شیطان است و یک کابوس است و از این قبیل، من تصور می کنم که پیچیده تر از این حرف هاست. البته ترامپ تقریبأ و نه کاملأ یک فاشیست فنومنال است، اما این بدین دلیل است که سانتریست های لیبرالِ امروز درهم شکسته شده اند، و به همین دلیل، نه اینکه من به هیچ وجه ترامپ را دوست داشته باشم، ترامپ یک تفاله است، یک آشغال است و از این قبیل، اما؛ امای من اینست: نخست، ترامپ، بعد از همه ی این حرف ها، شما اگر چپ باشید می بایست او را تحسین کنید، او کاری فوق العاده انجام داد. او تقریبأ یک تنه حزب جمهوری را ویران ساخت. آنچه من از این امر منظور دارم اینست که شما دو گرایش در این حزب دارید. یک مسیحیان فوندامانتال هستند، بنیادگرایان، و دیگر لیبرال های الیت (برگزیده ها) با بیزینس های بسیار بزرگ. هردوی آنها کمابیش از ترامپ وحشت دارند. ترامپ یک آدم مبتذل است، اما در این ابتذال یک اپورتونیسم بیزینسی انسانی وجود دارد. که حالا من یک چیز وحشتناکی در آن می بینم. اما برای من آدم هایی مثل “گروه مرگ”، یادتان می آید هشت سال پیش، ریک ساندورو را، آنها یک چیزهایی خیلی وحشتناک ترند. ترامپ یک آدم منفور کثیف است. اما آیا فکر می کنید که ریک ساندورو یک بشر است؟ من فکر می کنم آنها از یک سیاره ی دیگر آمده اند. یک چیزهای خیلی وحشتناک در باره ی آنها وجود دارد.
[clear]
هیلاری امروز صدای جنگ سرد است
نکته ی دوم من اینست: من هیچ گاه به این تعصب نسبت به ترامپ اطمینان نکردم: اوه باید همه جمع شوید و جلوی ترامپ را بگیرید… برای این کار، ما برنی ساندرز را قربانی کردیم. به این طریق بود که هیلاری ما را به اینجا رساند. هیلاری این نیست که فقط یک ذره پیشرو است. هیلاری امروز صدای استقرار سیستم است، حتی صدای استقرار سیستم جنگ سرد است. شما هیچ می دانید که خیلی از اسم های گنده ی نیوکان از اطرافیان جرج بوش مثل پل وولف و دیگران همه به هیلاری روی آوردند؟ حالا در روزهای آخر پروپاگاندی هست برعلیه ترامپ که می گوید، اوه ترامپ ما را به یک جنگ جهانی دیگر می کشاند… نه، من بیشتر از هیلاری می ترسم که چنین کند.
بنابراین، باز به هیچ وجه من به نفع ترامپ حرف نمی زنم. او تجسم آن چیزیست که من هم الان داشتم راجع به آن حرف می زدم. ادغام کردن مردم به صورت جمعی، یک تهدید جمعی، این وضعیت زشتی که شما می توانید راجع به هر چیز حرف بزنید، که چند سال پیش فکرش را نمی شد کرد، و الان جزئی از گفت و گوهای مردم و بسیار عادی شده است، گفت و گوهایی برسر نژاد پرستی و دیگر چیزها. و من فکر می کنم اینجاست که ” پولیتیکال کورکتنس ” کار نمی کند. زیرا ” پولیتیکال کورکتنس ” تلاشی است مستأصل زمانیکه مردم تن می دهند به قوانین نوشته نشده که به شما می گوید این چیست و آن چیست. “پولیتیکال کورکتنسِ ” درهم شکسته مستقیمأ در اینکه این اصطلاح باید به کار گرفته شود و آن اصطلاح باید استفاده شود را رسمی و قانونی می کند. آنچه که مرا از این روش کار می ترساند اینست: شما به یاد دارید دو سال پیش، ببخشید سه – چهار سال پیش را، زمانی که گفت و گوهایی در باره ی شکنجه آغازید. ارتش آمریکا یک کار جالبی انجام داد. آنها دیگر راجع به شکنجه حرف نزدند. اما عبارتی به کار بردند که فکر کنم این باشد: “روش بازجوئی بخار”. و این به نظر من استقرار سیستم ” پولیتیکال کورکتنس ” است. یک لغت قشنگ جایگزین می کند. و من می توانم تصور کنم که ۱۰سال بعد ، و این جوک نیست، تجاوز را، و چرا نه، “تکنیک اغوای بخار” بنامند. این اساس دیدگاه ” پولیتیکال کورکتنس ” است که واژه هایی استفاده کنند که طرف مقابل را آزار ندهد.
من نمی توانم با این نظر هم عقیده باشم وقتی ما با این همه هویت های سکشوال حاشیه ای تعامل داریم، که می تواند شما را تراماتایز کند و غیره. اما به هیچ رو فکر نمی کنم که این یک نوع حق جهانی باشد که به صورتی دیگران را بنامیم که اذیت نشوند. بگذارید از یک مدیر کورپوریشن جنایتکار بگوئیم که شاید بخواهد یک انسان دوست “اس اف” به نظر آید. نه. او می بایست در ملأ عام طوری نامیده شود که او را اذیت کند و تمام مسئله برسر اینست که شما باید ضربه بزنید. من این دیدگاه نارسیستی را دوست ندارم که آه نکند تو ناراحت شوی، آیا صدمه ای بهت وارد شده و از این قبیل. البته شما می توانید از این طریق از حقوق هموسکشوال ها دفاع کنید، و از آدم های L pretty بگوئید اما چه چیز اجتناب می کند از اینکه سفید های در قدرت بیایند بگویند ببخشید ولی شماها می آئید به ما این جوری حمله می کنید و از این حرف ها. نه. در سیاست ما دشمنان واقعی داریم. سیاست یک مبارزه ی واقعی بین زندگی و مرگ است
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید