«هیاهو برای هیچ»؛ فقط یک نمایش
در گزارش پنتاگون و مصاحبه “آمانوئل مکرون” رئیس جمهوری فرانسه گفته می شود که سه مرکز تحقیقات، ساخت و انبار تسلیحات شیمیایی سوریه منهدم گردید و توان این کشور برای استفاده از تسلیحات شیمیایی برای چند سال فلج شد. حالا بماند که اگر انبار تسلیحات شیمیایی سوریه در منطقه “حمص” منهدم شده باشد در پیامد آن باید یک فاجعه محیط زیستی و تلفات بالای غیرنظامیان را به دنبال می داشت که خود یک جنایت بزرگ جنگی است و اگر همان گونه که گزارشات دو طرف نشان می دهد این حملات تلفاتی نداشته است بنابراین در اصل گزارش باید شک کرد.
بحران سوریه در ماههای اخیر به دلیل از دست دادن مواضع مخالفان در مقابل ارتش سوریه، یکسره شدن پاکسازی “غوطه شرقی” از وجود نیروهای مخالف و تروریستی از جمله گروه قدرتمند و منتسب به القاعده “جیش الاسلام”، زمزمه های شبانه “دونالد ترامپ” مبنی بر خروج فوری نظامیان آمریکایی از خاک سوریه، تغییر اساسی موازنه قوا در عرصه سیاسی و نظامی به نفع دولت بشار اسد و دلایل دیگری که هر کدام موقعیت محور دمشقی را در مقابل محور غربی، عربی، اسرائیلی تقویت می کند، دچار یک تغییرات ملموس شده است. از آنجا که بحران سوریه بعد از هفت سال جنگ در تمام سطوح ملی، منطقه یی و بین المللی که هم اکنون مسیر متفاوتی با سرمایه گذاری های عظیم و تغییرات ژئوپلتیک در چارچوب “نظم خاورمیانه نوین” را طی می کند، بسیار قابل انتظار بود محوری که احساس شکست می کند دست به تحرکاتی برای تغییر شرایط و روند موجود بزند. حمله موشکی سه کشور غربی به بهانه حمله شیمیایی ارتش سوریه به شهرک “دوما” در غوطه شرقی، در سپیده دم روز شنبه ۱۴ آوریل به مناطقی از سوریه که طبق گفته مهاجمان مراکز تحقیقاتی، ساخت و انبار تسلیحات شیمیایی سوریه را هدف قرار داده بود هر چند که بدون مجوز شورای امنیت به لحاظ حقوقی در چارچوب تجاوز به “حق حاکمیت ملی” یک کشور مستقل و عضو سازمان ملل متحد دسته بندی می شود، اما فراتر این مساله موجب بروز گمانه زنی ها و بحث هایی را فراهم کرد که تا حدود زیادی در حوزه استراتژی بازیگران حاضر در عرصه بحران و آینده تحولات در این حوزه می تواند حائز اهمیت باشد.
در اینجا و در ابتدای بررسی موضوع، با دو دیدگاه و برداشت متفاوت روبه رو خواهیم بود که بر اساس منطق سیاسی تمسک به هر کدام می تواند نتایج متفاوتی را به دنبال داشته باشد. محور به رهبری آمریکا و شخص “دونالد ترامپ” اعتقاد راسخ دارند که بر اساس اطلاعات محرمانه و گزارش دو نهاد مرتبط با گروه های شورشی “کلاه سفیدها” و “انجمن پزشکان سوری – آمریکایی” حمله شیمیایی به دوما توسط ارتش سوریه انجام شده است و در یک نقیض گویی از ۴۰، ۷۰ و حتی ۱۴۰ کشته هم سخن می گویند در حالی که شمارش کشته شدگان در طی آن روز و روزهای بعد که هنوز دوما در اختیار گروه جیش الاسلام بود، این آمار می توانست دقیق تر و مستندتر مشخص شود که نشد. هم چنین با تمام اصرار طرف روسی در شورای امنیت برای در اختیار گذاشتن این اطلاعات به شورای امنیت و گروه بازرسان سازمان “منع استفاده از تسلیحات شیمیایی” تاکنون این کار انجام نشده است و تنها بعد از هیاهوی بسیار دولت فرانسه اطلاعاتی که متکی به تصاویر ویدئویی در شبکه های مجازی و اظهارات دو تن از پزشکان مرتبط با همان نهاد آمریکایی بود را در کنار تایید انجام حمله از سوی چند به اصطلاح شاهد عینی منتشر کرد. در طرف دیگر ماجرا دولت سوریه و روسیه که به جد این حمله شیمیایی را انکار کرده و آن را یک سناریو برای حمله به سوریه عنوان می کردند، با استناد به اینکه هیچ مدرک حقوقی قابل استنادی ارائه نشده است و اصولا نیرویی که در حال پیروزی کامل در عرصه میدانی جنگ می باشد هیچ دلیلی ندارد که مبادرت به استفاده از سلاح های غیرمتعارفی کند که از پیش می داند برایش تبعات بین المللی سنگینی به همراه خواهد داشت، موضوع را یک سناریو عامدانه برای تجاوز می دانند. هم زمان با بحث های پر مجادله و تندی که در شورای امنیت بین نماینده روسیه و نمایندگان آمریکا، بریتانیا و فرانسه در گرفت و قطعنامه های پیشنهادی هر دو طرف به تصویب نرسید اما این شورا با کوشش دبیرکل سازمان ملل و پذیرش طرف های دعوی موفق شد که یک کمیته و هیات تحقیق را برای بررسی اتهام حمله شیمیایی رهسپار سوریه کند. حمله موشکی کشورهای متحد غربی دقیقا یک روز قبل از ورود این هیات بازرسی به منطقه صورت گرفت و این شک و تردید را ایجاد کرد که چرا آنان منتظر گزارش کار هیات تحقیق نماندند و قبل از روشن شدن واقعیت، مبادرت به حمله کردند.
هم اکنون فراتر از درگیر شدن به بحث چرایی پاسخ به این سوالات موضوعی که بیشتر در بین کارشناسان و به خصوص تحلیلگران ایرانی جریان دارد در حوزه تبعات جانبی این حمله و چگونگی برخورد روسیه با آن است تا نشان دهند که روسیه به تعهدات خود برای دفاع از سوریه عمل نکرده و حساب کردن بر روی نزدیکی به مسکو یک اشتباه بزرگ است. این تحلیلگران، حوزه سیاست و به خصوص سطوح تنش های نظامی در ابعاد جهانی را بسیار احساسی مطرح می کنند و اصولا ماهیت وجودی و حضوری روسیه در بحران سوریه را به درستی درک نکرده اند. روس ها به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی مثل همه کشورها در وهله اول هدف کسب منافع و تثبیت موقعیت ژئوپلتیک خود را دنبال می کنند و سوریه نیز به عنوان یک حوزه نفوذ آنان از اهمیت بسیاری برخوردار است که بدون تردید بیش از اینکه بخواهند وارد بازی های رو کم کنی با غرب شوند سعی می کنند حافظ ساختار موجود با کمترین هزینه ممکن شوند. لفاظی های قبل از حمله موشکی بین کاخ سفید و کرملین در موقعیتی انجام می شد که توئیت های شبانه ترامپ خبر از یک حمله بزرگ و تعیین کننده می داد و روس ها هم در واکنش به همین صورت بندی تهدیدات متقابل خود را انجام می دادند. اما آنچه بعد از مذاکرات پشت پرده و میانجیگران بین المللی از جمله “آنگلا مرکل” بین جناح های درگیر انجام شد و منجر به تماس های تلفنی دونالد ترامپ و “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهوری روسیه گردید، سناریوی بزرگ دخالت و تجاوز را به سطح یک اقدام سمبلیک فروکاهید. هم روس ها و هم آمریکاییان به خوبی می دانستند که درگیر شدن مستقیم نیروهایشان می تواند ابعاد جهانی پیدا کند و نه تنها کل منطقه را به آشوب بکشاند که حتی در صورت یک اشتباه امکان یک جنگ اتمی را هم فراهم کند. در چنین وضعیتی اتفاقی که افتاد و گویا با توافق طرفین تابع مدیریت و کنترل بحران انجام گردید به اینجا ختم شد که طرف آمریکایی و دو هم پیمان آن حدود ۱۰۵ موشک پرتاب کنند و روس ها هم رسما وارد تقابل نشوند تا هم اینکه نگرانی مسکو رفع شود و هم اینکه وعده و قول ترامپ نادیده گرفته نشود. هر چند که طرف سوری می گوید که اکثر این موشک ها را با پدافند دوران شوروی سرنگون کرده است و حتی چند ویدئو هم از هدف قرار گرفتن چند موشک شلیک شده منتشر کرده است اما در مجموع حتی اگر به ادعای خود سه کشور مهاجم هم توجه کنیم گزارش موفقیت حمله جای سوال های زیادی باقی می گذارد. در گزارش پنتاگون و مصاحبه “آمانوئل مکرون” رئیس جمهوری فرانسه گفته می شود که سه مرکز تحقیقات، ساخت و انبار تسلیحات شیمیایی سوریه منهدم گردید و توان این کشور برای استفاده از تسلیحات شیمیایی برای چند سال فلج شد. حالا بماند که اگر انبار تسلیحات شیمیایی سوریه در منطقه “حمص” منهدم شده باشد در پیامد آن باید یک فاجعه محیط زیستی و تلفات بالای غیرنظامیان را به دنبال می داشت که خود یک جنایت بزرگ جنگی است و اگر همان گونه که گزارشات دو طرف نشان می دهد این حملات تلفاتی نداشته است بنابراین در اصل گزارش باید شک کرد.
ورود ارتش عربستان به خاک سوریه در صورتی که ایران مستقیما تحریک و درگیر موضوع نشود، می تواند یک بحران بدون نتیجه را برای ریاض به همراه داشته باشد که خود هم اکنون به شدت درگیر بحران یمن می باشد.
اما آنچه هم اکنون اهمیت اساسی دارد این است که بعد از این حمله دامنه فشار سیاسی و تهدید نظامی فعلا از روی دوش دولت اسد برداشته شده است و بدون اینکه هیچ تغییری در موازنه قوای موجود در بحران سوریه ایجاد شود نقطه پایانی بر یک بهانه جنجال آفرین گذاشته شده است. از طرف دیگر مقامات ارشد آمریکایی اعلان کرده اند که نیروهای ائتلافی به جد مواظب بودند که به نیروهای روسی و ایرانی در طی این حمله آسیبی نرسد که این به نوعی می تواند عقب نشینی از مواضع همیشگی بوده و حداقل در مورد نیروهای نیابتی ایرانی این طور استنباط می شود که حریم آن به رسمیت شناخته شده است. هم چنین بعد از شوک اولیه که نیروهای مخالف مسلح سوری و هم چنین متحدین عرب – اسرائیلی انتظار ضربه بزرگ به طرف مقابل را داشتند هم اکنون به دلیل مشخص شدن نتایج این حمله تا حدودی آنان نیز درک کردند که قرار نیست هیچ اتفاق خاصی در روند بحران سوریه افتاده و تغییر وضعیت ایجاد شود. طرف روسی و متحدینش هم کاملا راضی از اینکه سناریویی که احتمال می رفت به یک جنگ بزرگ مقیاس تبدیل شود با یک اقدام نمایشی ختم به خیر شده است و درب هم چنان بر همان پاشنه می چرخد. در اینجا با یک موضوع پر چالش و پر تنش در ابتدای کار مواجهه می شویم که در نتیجه نهایی به یک نمایش و تلنگر نمایشی تبدیل می شود و به نظر می رسد همه بازیگران البته به غیر از آنان که یک هفته دوره گردی کردند و ده ها میلیارد دلار پول نفتی را در بین سیاستمداران واشینگتن، پاریس و لندن پخش کردند، از فرجام کار به نوعی رضایت دارند. به همین دلیل روس ها برای خود هیچ دلیلی نداشتند که بخواهند برای یک تلنگر و اقدام نمایشی هر چند که یک تجاوز به حق حاکمیت ملی سوریه و ناقض حقوق بین الملل بود، دست به واکنشی بزنند که هم خود را درگیر یک جنگ بزرگ کنند و هم تمام آنچه در سوریه بافته اند را احتمالا پنبه کنند. تحلیلگرانی که انتظار دیگری از روسیه دارند به همین دلیل دچار یک توهم و احساس کاذب خواهند شد که با امر سیاست در حوزه روابط بین المللی و هدف کسب منافع در افعال و اعمال کشورها، در تناقض قرار می گیرد. حالا اما یک سناریوی جدید از اتاق بیضی شکل کاخ سفید ساز شده است و آن اینکه برای خروج نیروهای آمریکایی از سوریه ابتدا زمینه حضور نظامیان از کشورهای عربی را جهت جایگزینی فراهم می کند و باز هم بلافاصله مقامات ریاض از جمله “عادل الجبیر” وزیر امور خارجه عربستان اعلام آمادگی کشور خود را برای ایفای این ماموریت اعلان می کند. در صورتی که اگر نظامیان عربستان وارد سوریه شوند هر چند که شاید برای تحریک ایران باشد (که عقل سلیم حکم می کند رهبران تهران وارد این تله نشوند) اما تنها در دو منطقه تحت نفوذ آمریکا می تواند صورت گیرد. یکی در منطقه شمال سوریه که در دست کردها می باشد که همین جدا از مشکلاتی که در بافت بومی این مناطق می تواند به همراه داشته باشد، خشم ترکیه را به همراه خواهد داشت و یکی هم در منطقه “تنف” در مرز جنوبی سوریه خواهد بود که حتی همین حالا هم نیروهای آمریکایی در آنجا با شرایط مناسبی روبه رو نبوده و تقریبا در محاصره ارتش سوریه و متحدین شیعه آن می باشند. ورود ارتش عربستان به خاک سوریه در صورتی که ایران مستقیما تحریک و درگیر موضوع نشود، می تواند یک بحران بدون نتیجه را برای ریاض به همراه داشته باشد که خود هم اکنون به شدت درگیر بحران یمن می باشد. به هر حال تحولات اخیر سوریه تا اینجای کار در چارچوب یک وضعیت “هیاهو برای هیچ” رقم خورده و ائتلاف حامی دمشق چیزی از دست نداده است.
۲۹/۱/۹۷
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.