تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

دو شعر از آفاق شوهانی

دو شعر از آفاق شوهانی

شوهانی، آفاق (ایلام ۸ فروردین ۱۳۴۶)

شاعر و منتقد ادبی ایرانی. فارغ‌التحصیل کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه آزاد فیروزآباد (۱۳۷۴). شوهانی از شاعران جریان موسوم به شعر دهه هفتاد است که فعالیت‌های ادبی خود را از اواسط دهۀ  ۱۳۷۰ با انتشار اشعار و نقدهایش در نشریات متعدد ایران شروع کرده. شوهانی از نیمۀ دوم دهۀ ۷۰ تا اکنون سردبیر و نویسنده برنامه های رادیویی متعددی بوده.  از فعالیت‌های دیگر او می‌توان به کارشناسی داستان فرهنگسرای بهمن (۱۳۷۶- ۱۳۷۹) و کارشناسی شعر در منطقۀ ۱۶ شهرداری تهران (۱۳۷۹- ۱۳۸۱) اشاره کرد. آثار: تنهاتر از آغاز (مجموعه‌شعر- نشرنشانه، ۱۳۷۶)؛ در این نُه در سیزده (مجموعه‌شعر- نشرنیم‌نگاه، ۱۳۸۰)؛ من در این شعرِ آفاق شوهانی تویی (مجموعه‌شعر- نشرداستان‌سرا، ۱۳۸۲)؛ ویرگول‌ها به کنار! آمدنم آمده «تو» ببیند (مجموعه‌شعر- نشرداستان‌سرا، ۱۳۸۸)؛ اصلن چرا ابدن (مجموعه‌شعر- نشربوتیمار، ۱۳۹۲)؛ سایه در باغستان (مجموعه داستان- نشرنصیرا، ۱۳۹۳)؛ قاف را به نام من درشت بنویس/ (مجموعه‌شعر- نشر اریترین، ۱۳۹۴)؛ زمانی برای او (مجموعه داستان- نشر الف، ۱۳۹۵)؛ از ابتدا حرفم باش (مجموعه‌شعر- نشرهشت، ۱۳۹۶)؛ نور/ صدا/ عاشق (مجموعه‌شعر- نشر آوایکلار، ۱۳۹۶).

دو شعر از او:

 

راه افتاده‌ام

 

راه افتاده‌ام روی روزهای هفته

مورچه‌ی کوچک

                     التماس نکن

من قید حرف‌ها را زده‌ام

 

قیچی را بده

من بی‌هیچ حرف و قیدی راه خانه‌ام را می‌دانم

و می‌خواهم لیس بزنم برف یکشنبه و بستنی

و دوشنبه را

 

بال‌های مرا نگاه کن مورچه‌ی بالدار!

کره‌ی زمین را دور می‌زنم

ببین! با انگشتانم که دیگر می‌دانند طمع گس پنج‌شنبه‌ها را

 

ببین!

       فوت می‌کنم کره‌ی زمین را

و کسی صورت حرف‌هایم را تف می‌اندازد

قیچی را بده

می‌خواهم موخوره‌ی حرف‌های اضافه را

به سطل آشغال بگویم

قیچی را بده من قرار دارم.

 

 

بر هر چیز

 

این از خطی

که همیشه اشغال است

جارو بکشم؟

به کجا بریزم این آشغال لعنتی را

بیا

   بیا این هم از جارو

   این هم از سطل

   این هم از زنی که منم

برق می اندازم عین آیینه گوشه و کنارِ قرارم را

می‌کشم

می‌کشم به هر کجا که بیایی

بیا

   بیا

   این هم پارک

   این هم سایه روشن چند درخت

   این هم نیمکت

   این هم دیرکردن‌ات

   دیر دیر تا دیروقت

چقدر تاریکی بکشم؟

بر اندام این زن

این زن جارو کشیده بر هر چیز

پشت این خط نشسته و می گوید:

.«آخه آشغال! دوسِت دارم»

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
تبلیغات

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights