دو شعر از پوران کاوه
کاوه، پوران (بروجرد ۲۲ خردادماه ۱۳۳۰)؛ شاعر، مترجم و نقاش ایرانی.
در سال ۱۳۵۱ به شرکت ملی نفت ایران در آبادان پیوست و در سال ۱۳۵۲ در پتروشیمی آبادان مشغول به کار شد. در سال ۱۳۵۵ تحصیل در رشتۀ اقتصادِ دانشگاه ویسکانسین آمریکا را به صورت مکاتبهای آغاز نمود و همزمان مشغول فعالیتهای هنری خود در سرایش شعر، نقاشی و برپائی نمایشگاههای متعدد بود. کاوه طی حدود ۳ دهه فعالیت ادبی جز روزنامههای کثیرالانتشار با بسیاری نشریات ادبی و فرهنگی – از جمله زندگی نو، بخارا، دنیای سخن، آدینه، تکاپو، روزگار وصل، گوهران، نافه و…- در زمینه های شعر و ترجمه و نقد همکاری داشته.
از فعالیتهای او در زمینه ی نقاشی می توان به این موارد اشاره کرد:
برپائی نمایشگاه در تالار اجتماعات انکس آبادان (۱۳۵۶)، حضور آثارش در تالار صدا و سیمای دبی (۱۳۷۰)، نمایش آثارش در گالری کمال الملک (۱۳۷۳)، نمایش و عرضه ی آثارش در گالری بامداد (۱۳۷۳)، حضور در نمایشگاه گروهی (موزه ی هنرهای معاصر، ۱۳۷۵) و حضور در نمایشگاه بین المللی تهران (۱۳۷۶).
آثار: صدای فاصله ها (مجموعه شعر- گنجینه، ۱۳۷۰)؛ بیا شبیه آفتاب باشیم (مجموعه شعر- آرست، ۱۳۷۳)؛ ازسکوت ترانه می سازم (مجموعه شعر- ابتکار نو، ۱۳۸۲)؛ گاهی شبیه رویای تو می شوم (مجموعه شعر- نگاه، ۱۳۸۳)؛ بانوی پنجره های بی تاب (مجموعه شعر- ابتکار نو، ۱۳۸۵)؛ به باران رسیدهها (ترجمۀ شعر معاصرجهان؛ از انگلیسی به فارسی، امرود، ۱۳۸۷)؛ هوا طعم قهوه می دهد (مجموعه شعر- ابتکار نو، ۱۳۹۰)؛ هیچ آینه ای تکرار من نیست (مجموعه شعر- نگیما، ۱۳۹۲)؛ اعتراف (مجموعه شعر- نصیرا، ۱۳۹۳)؛ باران نبار – زمین جای خوبی نیست (مجموعه شعر- مروارید، چاپ اول: ۱۳۹۳/ چاپ دوم: ۱۳۹۶)؛ من – تو، آه از خط فاصله (مجموعه شعر- مروارید، ۱۳۹۶)؛ از تماشای تو برمی گردم (مجموعه شعر- روزگار، ۱۳۹۶).
دو شعر او را بخوانید:
۱
” کمی تا قسمتی ابری“
گیر کرده ام لای پروانه های خشک شده
خیابان چراغ هایش را به رخ می کشد
چراغ ها، چشم انتظارهایی درمانده را
من زوزه ی قطاری را دور می زنم
که قصد رسیدن به رهائی دارد
قصد رسیدن به رسیدن
دلم معجزه ای می خواهد بی درنگ
مثل همین بوم ِ آبستن ِ رنگ
بالغ شود
رنگ بزتد تاریکی ها را
جاری سازد رودخانههای منجمد را
سطرهای تَرک بر داشته ی دیوار
فریاد بزنند درد از تازیانه ی گون را
دیوانگی جهان قامت بر افراشته
برود تا حنجره ی سنگ
تا نعره ی آفتاب گردان
تا پرنده ی باران
زوزه ی قطار را یکی می شوم
از چند کوچه به ایستگاه آخر
از عمق زردهای آفتاب چشیده ی ذرت
از چند تکه کوچ دامن گیر
تا دامنگیر ی ِ اریب های روشن
پُر از انعکاس منشور می شوم از شور
خالی از هر قراردادی با آفتاب ِ حرام زاده
تاریکی ها می چرخند
زندگی ستبر می شود
هم قافیه با سینه ی سپر کرده ی مرد
بوی خسته ی آغوش شمعدانی با پنجره
روایت مردمک ها
انگار نفیر آینه
اتاقی پُر از روسیاهی ناباور
در فصل اشک های مترسک و رویش شقایق
ساق های سوخته ی صنوبرها ، چه بی ثمر
شمع هایی روشن
که سوال نمی کنند هیچ گاه ، هیچ کجا
نه دخیل هیچ کار دنیا
نه وابسته ی هیچ تناوب دیوار
فرو می روند در آرامش تمام شدن خود
کنار تورم رگ ها
قطار سوت ِ آخر را می زند
من گریه می کنم با لبخند ، با ترس
و .. هنوز
گیر کرده ام لای پروانه های خشک شده
۲
من دلواپس خیابان های خاکستری شهرم
تو نگران پاییز حواس پرتی
یادت باشد
مرزهای آنطرف خزان
همه برف است … همه برف
در تابلوی جدیدم
تقدس چشم هایت را طوری نقاشی می کنم
که نشان دهد
چگونه مثل من
هر کس روبروی تو
قافیه را می بازد
و شعرهایش را با صدایش بشنوید:
[soundcloud id=’449360664′]
[soundcloud id=’449360658′]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید