تغییر؛
ترجیع بند دیدارها و کنفرانسهای مربوط به ایرانِ مایک پومپئو این است که، آمریکا به دنبال براندازی حکومت جمهوری اسلای ایران نیست. در داخل کشور، تمام ردهها به خصوص ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی سعی دارند بگویند، آمریکا به دنبال براندازی در ایران است. چه بلایی بر سر گفتمان میان این دو کشور آمده که این چنین ضد و نقیض راجع به یکدیگر صحبت میکنند؟ چه اتفاقی افتاده که اینبار سردمداران جمهوری اسلامی، علناً حرف از خطر براندازی میزنند؟ چه مسئلهای سبب آن شده که آمریکا بخشی از استراتژی خودش را آشکارا بیان کند؟
اینکه بگویند آمریکا قصد براندازی در ایران را دارد برای کسی دور از ذهن نیست؛ امّا اگر سخن پومپئو را یعنی عدم براندازی ایران را بشنویم به سختی باور خواهیم کرد. این به علّت دشمنی چهل سالهی این دو کشور است که ذهنها را همیشه آمادهی شدیدترین برخوردها میان این دو کشور کردهاست. سیاستهای دونالد ترامپ و اطرافیان او ما را با یک “ضد سیاست” آشنا کرده است. سیاستی که بدون تعارف و ملاحظات بینالمللی و تنها و تنها از موضع قدرت سخن میگوید و هیچ دستاندازی اعم از سازمان ملل و حقوق بشر نیز جلودارش نیست. پس مایک پوپئو هم در همین راستا با همان لحن بدون تعارف و مستقیم حرف از عدم براندازی ایران میزند و هدف این سخنها چیزی جز مقابله با هدف جدید نظام جمهوری اسلامی ایران نیست.
حکومت ایران در دورههای مختلف ثابت کرده که ژست ضد آمریکایی و ضد مصالحه و مذاکره اش با غرب و علیالخصوص آمریکا، چیزی جز ادای سیاسی نیست و هر زمانی که احساس خطر کند در صف مذاکره کننده ها با آمریکا قرار میگیرد. و این ژستهای ضد آمریکایی تنها و تنها استفادهی داخلی دارند. استفادهای در راستای ایدئولوژی حکومت که بعد از اشغال سفارت آمریکا پررنگ شد و رنگ و بوی انقلابی گرفت. در راستای این سیاست، حکومت ایران غرور پوشالیای برای خود ساخته است که با مذاکره و نوشیدن زهر، ترک خواهد برداشت و طرفداران ایدئولوژی زدهی نظام را دلسرد خواهد کرد. طرفدارانی که چند سالی است، حکومت برپایهی آنها استوار شده است. ایران تحت فشار شدیدترین تحریمها و تهدیدهاست و تنهاتر از همیشه به دنیای سیاست مینگرد. هم از سیاست داخلی شکست خورده و هم سیاست خارجی را از دست داده است. وقتی سردمداران حکومت خود را بر لبهی پرتگاه تاریخ میبینند باز هم مانند همیشه سعی در مذاکره و نرمش قهرمانانه دارند. امّا اینبار نرمش به معنای مذاکره و “لبخند به ملّت و اخم به دولت” نیست. اینبار نرمشی سراسری در انتظار ایران است. نرمش در مسیری که رئیس جمهور ایالات متحدۀ آمریکا مقابل ایران گذاشته است: یا انعطاف، یا شکست.
آمریکا متوجه دورخیز گروهها و افراد و کشورهای مختلفی شده است که امکان دارد پس از فروپاشی، به حکومت ایران هجوم بیاورند و اهداف آمریکا را بعید و بعیدتر گردانند. پس سعی دارد ایران را به تغییر خودخواستهای مجبور کند، که از سیستم اقتصادی تا نوع ادارهی حکومتی را تحت تاثیر قرار دهد. مطمئن باشیم که اگر ترامپ سعی در براندازی حکومت-آنهم با آن رویکرد خشنی که از جانب رسانههای ایران نشان داده می شود- داشته باشد؛ وقت خودش را به پای درخواست مذاکره و آوردن شروط ورودش به مذاکره نخواهد کرد. فراموش نکنیم که دروازههای مذاکره با آمریکا از هر زمانی بازتر است و این فرصت برای جمهوری اسلامی ایران که خودش را در بحرانیترین شرایط تاریخ میبیند، بسیار هوس برانگیز است.
تغییر سیستم ادارهی حکومت و چندین طرح مختلف که از گروهها و جناحهای مختلف سیاسی داخلی طی یکی-دو سال گذشته مطرح شده است (در یادداشتهای قبلی نویسنده بررسی شده است) نشان از آن دارد که ایران دوام خودش را در یک تغییر عظیم و عوامفریبانه میبیند. عظیم از آن نظر که در تمام سطوح نظام قابل رؤیت خواهد بود و عوامفریبانه از آن نظر که ریشهی حکومت همان است و تنها برگهای آن را رنگ خواهند زد. حال ایران در بزرگ ترین فشار و تهدید خارجی به سر میبرد و نیاز بیشتری به چنین تغییری احساس میکند و تنها برای فرار از خدشهدار شدن غرور پوشالیاش که فقط استفادهی داخلی و ایدئولوژیک دارد؛ سعی دارد هدف آمریکا را براندازی بداند و بارها و بارها در رسانههایش این ایده را بیان کند؛ زیرا تنها با چنین برنامهای میتواند، تغییر بزرگ -که در انتظار آینده ایران است- را فقط نتیجهی آیندهنگری و مصلحتاندیشی سردمداران مملکت، علیالخصوص ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی ایران دانست.