زن گناهکار و مجرم متولد می شود…
حرفی بزن
حتی اگر قرار باشد
به اعتلای آتش در تنت؛ تن در دهی
حواست باشد؛ آنکه سینه سپر می کند
از انهدام خویش؛
به خویشتن رسیده است.
اصلا چه معنی دارد
گفتن در وقت نگفتن؟
و خفهخون در وقت فریاد!
اصلا چه تناسبی بین زبان سرخ و سر
سبز هست؟ هان !!؟
کات بزن این همه هراس را
برقص وبه رقص آر
«سیاوش اکبری»
بنا بر آمار رسمی در سالهای گذشته بیش از پنج میلیون زن تذکر داده شدهاند، بازداشت شدهاند، به دادگاه فرستاده شدهاند و برایشان پرونده درست شده است و خیلی از آنها برایشان حکم صادر شده است .
مدتها بود فکر میکردم چه نسبتی است بین قوانین ناعادلانه در مورد مذاهب، اقوام زبانی، و زنان که قوانین رسمی به صورت سیستماتیک آنها را از بدو تولد شهروند درجهی دو محسوب میکنند، انگار سرنوشت درجهی دو وغیر خودی بودن حتی قبل از تولد بر سرنوشت تو نوشته شده است. وقتی زن به دنیا میآیی تحقیر وقوانین ظالمانه تو را نصف مرد در دیه، نصف مرد در شهادت دادن، نصف پسر در ارث بردن و انواع دیگر مظالم که همه به آن آشنا هستیم، پیشاپیش زن را در یک صندلی دو پایهایِ لرزان نشانده است. در نظر بگیرید که این زن میخواهد خود را به عنوان انسانی دارای حقوق بشر و تمام حقوق مساوی بامردان نشان دهد و خود را در عمل انسان بداند .
دقیقاً از همین نقطه و این خواسته او متهم است، متهم به این که می خواهد مسابقهی زندگی را در شرایطی مساوی با جنس ذکور شروع کند، متهم است که این ناعدالتی تحمیلی قبل از تولد را قبول ندارد و جامعه از همان بدو تولد به سنتی آغشته است که تحقیر، زن را نهادینه کرده است. زن باید این اتهامات را هم در مقابل قوانین رسمی، هم در مقابل محیط به چالش بکشد و انرژی دوچندان خود را در عرصههای مختلف به ثبوت برساند.
جامعه از همان اول «جرم خیز است» شرایط و قوانینی را به ثبت رسانده است که موجودیت زن او را مرتب گناهکار، خلاف کار و مجرم می کند :
در نظر بگیرید فقط مسالهی حجاب اگر به صورت قانون اجباری نبود هیچ زنی به خاطر مراعات نکردن آن توسط گشت ارشاد و انواع نیروهای رسمی و غیر رسمی دستگیر، متهم و مجرم شناخته نمیشد، بنا بر آمار رسمی در سالهای گذشته بیش از پنج میلیون زن تذکر داده شدهاند، بازداشت شدهاند، به دادگاه فرستاده شدهاند و برایشان پرونده درست شده است و خیلی از آنها برایشان حکم صادر شده است .
نکتهای که بسیار حائز اهمیت است اینکه این نوع قوانین ناعادلانه تعداد متهمین ومجرمهای جامعه را زیاد کرده است و عملا دو مورد ویژه ایجاد میکند، پرخاش و تنش مضاعف و نهایتا جامعهای که به صورت گسترده گناهکار و مجرم دارد بدین مفهوم به دلیل گریز طبیعی یا تقابل طبیعی با این نوع خلاف، جامعه مرتب در تلاطم و تنش مداوم با معتقدین ادیان، اقوام، وبه خصوص زنان درگیر است. به صورت علنی، مخفی، ریاکارانه همه درگیر این اتهامات هستند، اگر دختری برقصد او پیشاپیش مجرم است حتی قبل از رقصیدن، و فاجعه زمانی است که در شرایط ویژهی سرکوب و تحقیر و تحت فشار عمل طبیعی خود را به عنوان جرم می پذیرد. در حالی که اگر نبود این سنت و قوانین ناعادلانه، نه این همه نیروی انتظامی کشور و نه قوهی قضائیه درگیر نمیشدند و انرژی و بودجه تلف نمیشد و از همه مهمتر این همه انسان به واقع مجرم و گناهکار شناخته نمیشدند .
این نهایت ظلم است که در جوامع اینچنینی انسانی زن متولد بشود .