پنج شعر از مریم رئیس دانا
مریم رئیس دانا دارای لیسانس مترجمی زبان فرانسه از تهران، ویراستار و آشنا به زبان انگلیسی است.
مترجمی را سال اول دانشگاه با دو نامه اداری صادق هدایت به زبان فرانسه آغاز کرد. بعدها این دو نامه در کتاب نامه های صادق هدایت منتشر شد. ترجمه بعدی، مصاحبه رادیویی برناردو برتولوچی با فروغ فرخزاد بود. برتولوچی چند ماه قبل از مرگ فروغ به ایران آمده بود برای ساختن فیلمی. با فروغ مصاحبهای کرد به زبان فرانسه و فروغ پاسخ او را به فارسی می داد.
رئیس دانا در دهههای هفتاد و هشتاد خورشیدی، دهها مقاله سینمایی، ادبی، پزشکی و سیاسی برای مطبوعات فارسیزبان داخل و خارج از کشور نوشته و ترجمه کرده است.
دهه هفتاد و هشتاد البته سال تألیف و تحقیق نیز بود: تهیه و گردآوری سه کتاب با نامهای «نوشتههای فراموش شده صادق هدایت»، «ارزیابی آثار و آرای صادق هدایت»، «صادق هدایت در بوته نقد و نظر»، همچنین انتشار مجموعهای از داستان های کوتاه به نام «عبور» که این روزها در تهران به چاپ سوم رسیده است. انتشار ترجمه مجموعه اشعار ژاک پرهور به همراه زندگی نامهاش به نام «زمان گمشده»، ازجمله فعالیت های او در حوزه انتشار کتاب در دهه هشتاد خورشیدی است.
مجموعه داستان «عبور»، دربرگیرنده مضمونهای گوناگون است ازجملهدردهای سیاسی، اجتماعی، عاشقانه، و نیز کابوسها. در دهه هشتاد، دو داستان کوتاه او با نامهای «جزیرهای در دل تهران بزرگ» و «آواز آ»، به ترتیب موفق به کسب جایزه ادبی صادق هدایت، و فستیوال داستان کوتاه اصفهان شدند.
مریم رئیس دانا، ششمین کتاب خود را با عنوان «متلک پتلک» سال ۲۰۱۵، روی وبسایت آمازون منتشر کرد، کتابی با ساختار طنز، در حوزه سیاست، فرهنگ، اجتماع، اخلاق و … این کتاب قصد نقد و شوخی با قشرهای مختلف جامعه دارد: از رییسجمهور ایران گرفته تا ضربالمثلهای ایرانی، از حضور امریکاییها در عراق تا حرفهایعاشقانه.
«سایه آسوریک» اولین دفتر شعر مریم رییس داناست که تابستان ۱۳۹۷ موسسه انتشارات نگاه آن را منتشر کرده است: با مضامین عشق، تعهد اجتماعی، جست و جوی معنای زندگی و انسان، و نیز سویه های عمیق وطن پرستی.
باغ هلندی
باغ هلندی یاس میدهد،
یاس پُر پرِ زرد،
سفید و بنفش.
سفید تاج میشود
دامن بنفش
گردنآویز ِ زرد تا حریر سینه میرود.
هوسناک ترین لب جهان در طولانی ترین دالان شب،
طعم گَس.
میکِشد عطر تن
تا ستاره ی صبح.
عشق عشق!
بر بنفشهها موج میآید،
دامن دامن.
در موها،
باد برقصد
تا پیچ کمر.
یاسهای سپید
پاشیده بر سبزای زمین.
تن، طلایی
تن، سپید
میتابند
انگار طناب.
زیر هم میرقصند، میجنبند
تا ابدیت درخت.
…………………………………….
صبح
دشوار است،
هر صبح برمیخیزد،
به صداهای دیگران گوش میدهد.
سایههایی که میآیند وُ میروند،
و بعد هیچ.
دشوار است
ادامه دادن این هیچ.
کالیفرنیا ۲۰۱۲
……………………………….
بس کن مرگ، بس کن
تقدیم به مردم آذربایجان، کرمانشاه، بم، رودبار و تمام هموطنان عزیزم که زلزله جان آنها را میگیرد و نفاق خاک شان را
خرناسه هولآور زمین
شکاف سهمگین شهر
انفجار غول آسای بم
شکست سنگین ما
و دیگر هیچ، جز ویرانی.
سفره، گسترده
میزبان، مرگ
میهمان، ما
صدصد، انسان زیر خاک
مکان، ارگ بم.
از گلویت میرود پایین، مرگ؟
بس کن مرگ، بس کن.
مانده به جا
سیاهپوشان نخل بر مزارِ ما.
……………………………
قفلی بر دهان
خواسته بودی زندگی را سرود کنی،
قفلی زدند بر دهانت
سنگین تر از تمام هیاکل شب
هنر را تلفظ کردی وُ شعر را خوراک
خسته بودی
برای گذر از خستگی
باید می بخشیدی
یا خود را یا زندگی را
و تو،
زندگی را بخشیدی
به دلقک ها به کمدین ها
به کاسب ها به رییس جمهورها
به فرماندهان جنگ به روشنفکران
و به تمام آنهایی که برای ماندن می جنگند
و تو،
عاریتی هستی بر این جهان.
……………………………………………….
من وطنم
کافر و مسلمان ترا به یک سنگ میزنند
وطنم چارپاره
و منم، این قلب پارهپاره
یکی در ابوغریب
یکی در بغداد
هل من ناصرا ینصرنی؟
پرچم دموکراسی افراشته
همه می دانیم
همه خوب می دانیم
چاه نفت خون می خواهد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید