کردستان در چهل سال اخیر سنگر دفاع از آزادی و عدالتطلبی بوده است
گفتوگوکننده: صادق امیری
مهرنوش موسوی یک فعال سیاسی چپ و فعال حقوق زن است که از انقلاب سال پنجاه و هفت به مبارزهی سیاسی روی آورده است. خودش میگوید که یکی از بازماندگان سرکوب خونین سال شصت است. او دو سال در تهران مخفیانه زندگی کرد و سپس در اواخر سال شصت و یک، به کردستان رفت. هشت سال در کردستان در صفوف حزب کمونیست ایران و سازمان کردستانش کومله به فعالیت پرداخت و سال هشتاد و نه میلادی به عنوان پناهنده به آلمان آمد. با او دربارهی اعتراضات مدنی اخیر کردستان و همچنین اعدام سه فعال جوانِ کرد و دیگر رخدادهای پیش آمده در هفتهی گذشته، به گفتوگو نشستیم که حاصل آن را میخوانید.
بعد از اعدام رامین حسین پناهی، زانیار و لقمان مرادی، کمپینی به نام در خانههای خود میمانیم توسط فعالین مدنی کوردستان کلید خورده است، که همکاری مردم را در پیش داشتهاست و دست به اعتصاب مسالمتآمیز زدهاند. تحلیل شما از وضعیت به وجود آمده چیست؟ این اعتراضات چه هدفی را دنبال میکنند؟
اولاً بایست بگویم که فراخوان این اعتصاب از سوی احزاب سیاسی اپوزیسیون ایران در کردستان داده شد. هدف از این اعتصاب سراسری اعتراض مردم کردستان به نظام جمهوری اسلامی بود. نخست اعتراض به اعدامهای اخیر. در ثانی اعتراض به موشکباران احزاب دمکرات در کردستان عراق. جمهوری اسلامی بایست با یک عکسالعمل سیاسی یکدست و یکپارچه مواجه میشد. اعدام از نظر ما قتل عمد دولتی است. نظام جمهوری اسلامی چهل سال است اعدام میکند. خشونت میکند. بهویژه در کردستان با سرکوب میلیتاریستی امکان کوچکترین و کمترین حقوق مدنی را سلب نموده است.
این چندمین بار است که مردم مناطق کوردنشین دست به اعتصابات سراسری زدهاند، این اعتراضات چه فرقی با دفعات قبل داشت؟ آیا این اعتراضات نتایجی را هم در بر داشته است؟
به ارزیابی من این اعتصاب بسیار موفقیتآمیز بود. این اعتصاب سقف اعتصابات سراسری تاکنونی را بسیار بالا برد. جغرافیای بسیار گستردهای را در برمیگرفت از محلاتی در شهر کرمانشاه تا اعتصاب یکپارچه در شهرهای سنندج، مریوان، کامیاران، مهاباد، سقز، سردشت، بوکان، دیواندره، ….و حتی روستاهای بزرگ را نیز دربرگرفت. علاوه بر جغرافیای گسترده این اعتصاب، وحدت عمل مشترک سیاسی که برای به میدان آوردن یکپارچه مردم مورد توافق همه نیروهای سیاسی قرار گرفت نیز وجه مشخصه بود. جامعه کردستان یک جامعه متحزب سیاسی است. مثل آلمان چپ دارد، راست دارد، نیروهای مرکز دارد. این اعتصاب یک اقدام مشترک سیاسی و یک نقطه چین مشخص بود برای یک عمل سیاسی. نشان داده شد که جامعه کردستان از بلوغ و عقلانیت متحزب برخوردار است، به موقع اختلافات سیاسیاش را به شیوه مدنی بیان و حول پلاتفرمهای مختلف متشکل بشود، به موقع هم اگر لازم بود تولرانس سیاسی را مبنا و پای یک آلیانس کوتاه مدت برای یک خواست عمومی برود. این نوع فرهنگ سیاسی برای رشد علی العموم جامعه ما لازم است. به نظر من مردم ایران با حساسیت بالایی این اعتصاب را دنبال میکردند. کردستان در چهل سال اخیر سنگر دفاع از آزادی و عدالتطلبی بوده است. وزنه اعتراض عمومی جنبش علیه اعدام، هفته پیش روی شانههای آبیدر و زادگاه کاک فواد مصطفی سلطانی بود. کردستان جامعهای است که در آن پرچم حقوق کودک، پرچم حقوق زن و حقوق کارگر برافراشته شده است. شخصیتهای مدافع حقوق کارگر، حقوق زن، دفاع از محیط زیست و حقوق مدنی از جمله در این جامعه شناخته شدهاند. از نظر من این اعتصاب بسیار بسیار موفقیتآمیز بود. شما نگاه کنید یکهو در عرض یک روز ورق برگشت. تا روز چهارشنبه فرماندهان سپاه و ارتش علیه مردم کردستان و نیروهای اپوزیسیون شاخ و شانه میکشیدند. الان رسانههایشان دارند به دول اروپایی اعتراض میکنند که چرا اجازه دادند پرچمهای حکومت از سر در سفارتخانهها در خارج پایین کشیده شود. موضعها از هارت و پورت عوض و به عجز و لابه رسید. همینجا لازم است اضافه کنم که یک ویژگی اعتصاب این بار همراهی خارج کشور بود. در بیش از پانزده شهر و پایتخت جهان تظاهراتها و تجمعات مهمی برای دفاع از اعتصاب کردستان و علیه اعدام صورت گرفت. پرچم سفارتخانه به زیر کشیده شد. پایان بخش ابراز وجود جانانه ایرانیان مبارز خارج کشور، تظاهرات با شکوه استکهلم بر علیه جمهوری اسلامی و محکومیت هلاکاست سالهای شصت و اعدامهای سال ۶۷ بود. جمهوری اسلامی باید بداند که نمیتواند جوانهای این مملکت را بالای دار ببرد و با موج خشم و اعتراض مواجه نشود. وضع حاکمیت خراب است. حاکمیت میخواست با اعدام این جوانها و موشک پرانه توجه افکار عمومی را منحرف و تبلیغات راه بیندازد.
درست است؛ اعتراض تنها در کوردستان ایران نبود و بلکه ایرانیان خارج از کشور هم در حمایت از مردم کوردستان دست به تظاهرات و همدردی با مردم کوردستان زدند. این جریان چقدر به رساندن صدای کوردستان به گوش جهانیان کمک کرده است؟
ببینید الان نزدیک شش میلیون پناهنده، مهاجر و فراری از جمهوری اسلامی در خارج زندگی میکند. در هر کشوری که تظاهرات و تجمعات صورت گرفت، هم مردم و هم رسانهها با خبر شدند. مسئله فقط حمایت از کردستان نیست، بخش اعظم این افراد خود جزء زندانیان سیاسی سابق، جزء شکنجه شدگان، بازماندگان اعدامیان، کسانی هستند که تهدید به زندان و اعدام هستند. افکار عمومی مردم دنیا در نتیجه این تلاشها اکنون جمهوری اسلامی را به عنوان حکومت دیکتاتوری میشناسد. پر وقتی نیست که میخواستند ملاها را به عنوان لیبرال و رفرمیست به مردم جهان بفروشند. اعتراض باعث شد نتوانند.
حکومت ایران با اقدامات خود از جمله حمله به مواضع حزب دموکرات کوردستان ایران، اعدام سه جوان کورد در یک روز و دستگیری دیگر فعالین کورد از جمله ثریا خدری، سوران دانشور و آرام فیضی چه هدفی را دنبال میکند؟
خودشان در سایتها و روزنامههایشان گفتند که دو هدف دارند. اول اینکه جلو اپوزیسیون را بگیرند. کسی دیگر جرأت مخالفت نداشته باشد. اینها میدانند کردستان از روز اول مخالف خمینی و نظام بود. کردستان هیچوقت پای تأیید حکومت نرفت. جمهوری اسلامی با توپ و تانک و سرکوب مردم را ساکت کرد. ولی مردم ناراضی را هیچ قدرتی نمیتواند ساکت نگه دارد. دومین هدفشان به اعتقاد من شاخ و شانه کشیدن برای آمریکا و دولتهای منطقه بود. معلوم بود مذاکرات به گل نشسته و میخواهند با موشک پرانی به هیچ معاهدهای حتی رعایت حریم کشورهای دیگر پایبند نباشند. علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی معتقد است که علت نارضایتی مردم نه فقر و گرسنگی و اختناق که دول خارجی اند. معتقد است که هر کجا اعتراض وجود دارد توطئه هست. در کردستان اعتراض وجود دارد. مثل جاهای دیگر. حکومت فعالین حقوق مدنی را میگیرد. کمربند اختناق دور کردستان را سفتتر میکند به امید اینکه با سرکوب بیشتر راهی برای جلوگیری از سقوط پیدا کند.
آیا شکاف به وجود آمده مابین حکومت ایران، مردم کورد و احزاب کوردستان قابل ترمیم است؟
این شکاف ناشی از نه مردم به حاکمیت است. حکومت ایران حقوق مردم کردستان را روزمره زیر پا میگذارد. مردم کردستان همچون مردم سراسر ایران از فقر و فلاکت و گرانی رنج میبرند. علاوه بر اینکه سیاست دولت این است فشار بیشتری به کردستان وارد کند. عمدن ایجاد اشتغال نکند. عمدن جلو گسترش شهرهای کردستان را بگیرد. اینهمه بودجه که صرف میلیتاریسم حاکمیت و نگهداشتن خودش در کردستان میشود، میتوانست صرف رفاه مردم بشود. علاوه بر این حکومت جمهوری اسلامی نظامی است دینی. مردم حاکمیت دین و قوانینش را نمیخواهند. این تضاد حل نشدنی است. برعکس هر حزب و جریانی که از سر سازش با نظام بر آید از جانب مردم طرد میشود. بگذریم که حکومت تا الان خود مذاکره کنندگان را پای میز مذاکره ترور کرده است!