تحریفات عاشورا از دیدگاه مطهری …
متأسفانه در طول تاریخ، چه در انگیزه، چه در اهداف، و چه در چهرههای حماسه ساز و چه در برنامههای مربوط به عاشورا تحریفهایی اتفاق افتاده است که این تحریفات برخی به محتوا، برخی به شکل و برخی نیز به افراد بر میگردد.
(این روزها خرافات بسیاری از طریق سودجویانی به نام روضهخوان، مداح، پامنبری و آخوندهای عوامفریب و با نام حسین در افکار توده ریشه دوانده است که سالها طول میکشد تا این خرافات و انحرافات از اذهان مردم زدوده شود.)
مطالب و انحرافات آنقدر زیاد است که قابل بیان کردن نیست. اگر بخواهیم روضههایی را که میخوانند و دروغ است، جمع آوری کنیم؛ چند جلد کتاب پانصد صفحهای میشود.
روضهخوانهایی که میمیرانند و مجلس را کربلا میکنند، اشکی که از راه قصابی کردن یاران حسین از چشم بیرون می کشند، اگر یک دریا هم باشد، ارزش ندارد، در حالی که هر قطره اشک را ثواب تلقین میکنند.
مطهری به الفاظ گوناگونی سعی در نشان دادن انحرافات و خرافات منتسب به عاشورا دارد، این انحرافات به قدری رشد یافته است که تبدیل به کارناوالهایی عمومی و همگانی آزاردهنده شده است.
در زیر به چند مورد انحرافات اشاره می شود:
«جریان لیلا و حضرت علیاکبر علیهالسلام نمونهای از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروفترین قضایا است و حتی یک سند تاریخی هم به آن گواهی نمیدهد، قصه لیلا، مادر حضرت علیاکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشتهاند ولی یک مورخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه آمدن لیلا به بالین علیاکبر. حتی من در قم، در مجلسی که به نام آیتالله بروجردی تشکیل شده بود، که البته خود ایشان در مجلس نبودند، همین روضه را در آنجا شنیدم که علیاکبر به میدان رفت. حضرت به لیلا فرمود که از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت آنجا موهایت را پریشان کن، در حق فرزندت دعا کن شاید خداوند این فرزند را سالم برگرداند!
اولا در کربلا لیلایی نبوده که چنین کند. ثانیا اصلا این منطق، منطق حسین نیست. منطق حسین در روز عاشورا، منطق جانبازی است. تمام مورخین نوشتهاند هر کس که آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوی که می شد، عذری برایش ذکر کند، ذکر میکرد. به جز برای علی اکبر «فاستاذن اباه فاذن له»؛ یعنی تا اجازه خواست گفت برو. حال چه شعرها که سروده نشده! از جمله این شعر که میگوید:
خیز ای بابا از این صحرا رویم
نک به سوی خیمه لیلا رویم
نمونه دیگری که در همینباره خیلی عجیب بود و در همین تهران، در منزل یکی از علمای بزرگ این شهر در چند سال پیش از یکی از اهل منبر که روضه لیلا را می خواند شنیدم که به عمرم نشنیده بودم. گفت وقتی که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر خدا، علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد. یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!! این را گفت و یک مرتبه زد زیر آواز:
نذر علیه لئن عادوا و ان رجعوا
لازرعن طریق تفت ریحانا
من نذر کردم که اگر اینها برگردند راه تفت را ریحان بکارم. این شعر عربی بیشتر برای من اسباب تعجب شد که این شعر از کجا پیدا شد؛ بعد به دنبال آن رفتم و دیدم این تفتی که در این شعر آمده کربلا نیست. بلکه این تفت سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است که لیلی در آن سرزمین سکونت میکرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی و آن روضهخوان این شعر را برای لیلای مادر علی اکبر و کربلا می خواند. تصور کنید اگر یک مسیحی یا یک یهودی یا یک آدم لامذهب آنجا باشد و این قضایا را بشنود آیا نخواهد گفت که تاریخ اینها چه مزخرفاتی دارد؟ آنها نمیفهمند که این داستان را این شخص از خودش جعل کرده است بلکه میگویند زنهای اینها چقدر بی شعور بودهاند که نذر میکردند از کربلا تا مدینه را ریحان بکارند. این حرفها یعنی چه؟!»[۱]
نمونهای دیگر
«نقل میکنند که یکی از علمای بزرگ در یکی از شهرستانها تا اندازهای درد دین داشت و همیشه به این دروغهایی که روی منبر گفته میشد اعتراض میکرد و تعبیرش هم این بود که میگفت این زهرماریها چیست که بالای این منبرها میگویند؟ واعظی به او گفت اگر اینها را نگوییم اصلا باید در دکان را تخته کنیم. آن آقا جواب داد اینها دروغ است و نباید گفته شود. از قضا چندی بعد خود این آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش تشکیل داد و همان واعظ را دعوت کرد. ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت من میخواهم به عنوان نمونه، یک مجلسی ترتیب بدهم که در آن، روضهی دروغ نباشد و تو هم مقید باشی که جز از کتابهای معتبر، هیچ روضهای نخوانی و یا به تعبیر خودش گفت که از آن زهرماریها نباید چیزی بگویی. واعظ هم گفت چون مجلس مال شماست، اطاعت میشود. شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود، منبر هم کنار محراب بود، آقای واعظ صحبتهایش را گفت و موقع خواندن روضه شد. شروع کرد به خواندن روضه و خود را مقید کرده بود که جز روضهٔ راست چیزی نگوید اما هرچه گفت مجلس تکان نخورد و مجلس همین طور یخ کرده بود. آقا دید عجب، این مجلس مال خودش هست بعد مردم چه میگویند، تصور میکنند که لابد آقا نیتاش پاک نیست که مجلساش نمیگیرد. اگر آقا خودش نیتش درست باشد، خلوص نیت داشته باشد، حالا اینجا کربلا شده بود. دید که آبرویش می رود به فکر رفت که چه بکند؟ یواشکی و زیر چشمی به واعظ گفت یک کمی از آن زهرماریها قاطی کن.» [۲]
این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند خود دروغ ساز است و اینها غالب جعلیاتی است که وارد شده است. مقدمهی گریززدن بوده است، یعنی بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری کرد.
«ولی ما چهره این حادثه تابناک تاریخی را آن قدر مشوش نموده و بزرگترین خیانتها را به امام حسین علیهالسلام کردهایم که به کلی حادثه را تغییر دادهایم. قطعا اگر امام حسین علیهالسلام به عالم ظاهر بیایند خواهند گفت: آن امام حسینی که شما در خیال خودتان رسم کردهاید که من نیستم. آن قاسم بنالحسنی که شما در خیال خودتان رسم کردهاید که برادر زاده من نیست، آن علیاکبری که شما در مخیله خودتان درست کردهاید که جوان با معرفت من نیست، آن یارانی که شما درست کردهاید که آنها نیستند. ما قاسمی درست کردیم که آرزویش فقط دامادی بوده، آرزوی عمویش هم دامادی او بوده! حال بیاییم قاسم ذهن خود را با قاسمی که در تاریخ بوده است مقایسه کنیم.» [۳]
این صحبتها از شخصی بیان میشود که خود به نوعی ایدئولوگ شیعیگریست. بیش از نود و نه درصد مداحیها و نقالیهای عاشورا غیرتاریخی و غیرواقعی است و صرفاً برای تهییج و تبلیغی تهی برای مردمان است. اینکه خود مردم طی سالیان سال به این مراسم عادت کردهاند و خواستار همان دروغها هستند نشان میدهد که عمق خرافات مذهبی در چه ابعادی ریشه دوانده است. طبق نقل خود مطهری اگر شخصی حتی بدرستی بخواهد به وقایع محرم و عاشورا بپردازد مردمان باورش نمیکنند چرا که خود در پی تشدید توهمات خود هستند، مثل یک شخص معتاد که مرتب برای نشئه شدن دوز مصرف را بالا میبرد، مراسم دوران پس از انقلاب و گسترش انواع عاشورایی در روزهایی چون فاطمیه نشان از نفوذ بیشتر این خرافات دارد .
ــــــــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
مطالب حاضر بر گرفته از کتاب حماسهی حسینی مطهری بوده که در خصوص تحریفات در عاشورا به صورت سخنرانی بوده است .
[۱] از کتاب حماسهی حسینی؛ آیتاله مطهری
[۲] و [۳] همانجا