UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

چند شعر از شهین ده‌بزرگی

چند شعر از شهین ده‌بزرگی

 

۱

یک قافیه

مانده به صبح

سیب نگاهت

کال می شود

و از شاخه

فرو

می

ری

زد

 

 

۲

دور گشتم

از زمردی چشمانت

دور که شدم

حجرالابیض سیاه شد

 

 

۳

زبان گنجشک‌ها را

که بریدند

پرندگان آواره شدند

 

 

۴

دست‌هایم

تو را در غباری

پس می زند

که نیامده

رفته‌ای…

 

 

۵

بودنت را

جار که می زنی

من از این همه هراس

نمی ترسم

حالا

روی پیش‌خوان روزنامه‌فروشی‌ها

به دنیا آمدنت را می‌شنوم

که با هیچ طعمی

شیرین نمی‌شود

 

 

۶

در رویاها

چیزی می‌شوی

نیمی از خواب جهان

نیمی دیگر

خیال من

 

 

۷

پنجره‌ای

رو به بلندای بادها

یاس‌های رنگ پریده

گریزان از گلدان

پیوندم می‌دهند

به دورهای دور

در اوراق توفان برگ

می‌وزد خاطره‌هایم

و من مدفون می‌شوم

زیر برگ

 

 

۸

دامن دلواپسی‌ات را

بر کرانه‌ی باد برقصان

به اتفاق فکر نکن

از بی‌نهایت

با تو آسمانی‌ام

 

 

۹

عقربک‌ها

هر شب

بهانه‌ی بودنت را

زنگ می‌زنند

 

 

۱۰

صدایم کن

سرها

پر از سکوت است

 

 

۱۱

رقص باد و آب

تصویر ماه را

شکست

 

 

۱۲

وقتی در خواب درخت

آتش رنگ نمی‌بازد

و جنگل

خاکستری

نفس می‌کشد

تبر در باوری سبز

ریشه می‌کند

 

 

۱۳

کلاغ‌ها

دهن‌کجی می‌کنند

به باور مترسک

وقتی که باد

زار می‌زند

در ذهن سوخته‌ی گندم‌زار

 

 

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: