نقد مطالعات جنسیتی و کوئیری
– نظریه ادبی کوئیری
– نظریه مطالعات جنسیتی
دگرباشی، لزبین، تمایلات همجنسگرا و دگرجنسیگرا
در پایان این مقاله با رویکرد انتقادی کوییری، توضیحی مختصر از رمان یولیسز جمیزجویس و دو اثر مشهور شعر جهان از تی اس الیوت و در آثار فارسی، داستان کوتاه قابلهٔ سرزمین من، رازهای سرزمین من و روزگار دوزخی ایاز از دکتر رضا براهنی ارائه میدهم.
پیش درآمد
مطالعات جنسیت و نظریه ادبی کوئیر، که در اوایل دهه سال۱۹۹۰ از سری مطالعات جنسیت و فمینیسم ظهور کرد، در بردارنده موضوعاتی مربوط به تمایلات جنسی، قدرت، فرهنگ زبانی و اصطلاحی حاشیهنشینان، دگرباشان، دوجنسیها و ترانسها و لزبینها و گی و دگرجنسیهای هنجاری اجتماعی است. و نقش و جایگاه آنان را در ادبیات و فرهنگ پژوهش میکند. بخش عمدهایی از فعالیتها در پژوهشهای جنسیتی و نظریه کوئیری، منشعب شده از نظرات انتقادی فمینیستی و فمنیست فرهنگی و متأثر از علاقمندیهای متفکران پساساختارگرا و پساساختارگرایی فمنیستی و نظرات پراکنده و گاه متمرکز )نیچه، دریدا و فوکو، هلن سیکسو، گاتاری، دلوز، باتای، کریستوآ و جودیت باتلر و ..است) و مباحثی از نظرگاه «زبان و نشانگر )اشارهای) گفتمانی «روانکاوی و روانشناختی فرویدی -لاکانی» بوده است. دغدغه اصلی در مطالعات جنسیتی و نظریه کوئیر، نحوه بحث در مورد جنسیت و سکسوآلی و انواع روابط و تمایلات جنسی است. رویکرد متفکران این نحله و جنبش انتقادی بر عکس منتقدان فمینیستی که بهدنبال راههایی جهت مقابله و برابری با ادبیات مردسالارانه بودند، این متفکران بهدنبال رویکرد تازهایی در ادبیات هستند. آنان بهدنبال سنجش و مطالعه روشهای تازه در برخورد با مسئله جنس، جنسیت، شناخت و تشریح آن در متون و چگونگی شناخت تازهایی از این فرآیند تمایلات جنسی میگردند. و همچون دریدا در تقابلهای دوگانه فاعل/ مفعول، مرد/ زن و جسمی/ روحی، بدنی، حسی و …، این جفت های دوتایی را به صورت برابر و با مساوات بررسی میکنند. چنانکه دریدا در کتاب درباره گراماتولوژی مسئله فالولوگو مرکزی و زبان فالیکی و تفکر خشونتآمیز و تحمیلی افلاطون و رویکرد فلسفی غرب را به چالش می کشاند. بحث تقابلها و برتری گفتار بر نوشتار و اعمال خشونت به جنس و جنسیت را و یا به تأسی از نیچه در فراسوی نیک و بد و یا تاریخ سکسوالیته میشل فوکو و یا نظریه نوشتار زنانه هلن سیکسو و …، این تقابلها و رویکرد تقلیلگرایانه در سیستمهای سلسله مراتبی فلسفی بحثی گشوده و گسترده است. و این فلاسفه متاخر بنافکنی این رویکردهای سیستماتیک و سلسه مراتبی را در دستور کار قرار دادهاند. و تلاش دارند که بر فراز این باینری دو جفتی و دوتایی آنان را به بررسی بگذارند.
بسیاری از منتقدانی که با نظریه جنسیت و کوئیر در متون ادبی پژوهش میکنند، اصالتاً به تجزیه و تحلیل دوگانههای زن/ مردی به واسطه زیر ساخت نظریه بینابینی دریدایی باور دارند. تمایزهای کنشی عاطفی و رفتاری مردانه و زنانه که به طور مدام در حال دگرگونی و تغییر هستند. مطالعات جنسیت و نظریه کوئیر در آثار ادبی بهدنبال پرسشها و پاسخهایی چنین است:
¤کدام عناصر متنی را میتوان مردانه « فعال و قدرتمند» و زنانه « منفعل یا مفعول، حاشیهایی» دانست.؟ و چگونه شخصیتها و موتیفها از این نقشهای سنتی پشتیبانی میکنند؟ و پشتیبانی آنان در صورت چنین رویکردی چگونه است و در تقابلهای دوگانه زن/ مردی و یا دوجنسگرایی (زنمردی) و یا گمنام جنسیها و یا بیهویت جنسیها، تا چه پایه در مجموعه عناصر متنی موثر و غیر موثر واقع میشوند ؟
¤ ویژهگیهای «دوجنس گرا» و «همجنسگراها» و یا بیجنسها در متن، چگونه روایت میشود و نویسنده با اعمال « زور و تحمیل و یا در آرامش و امنیت» و یا در «تردید و تشکیک» و یا در «تحمیل و یا طرد» آنان را در متن برجسته کرده و یا آنان را بر اساس مناسبتها و زمینهها به حاشیه بردهاست؟
¤ فعالیتها و تمایلات جنسی و عاطفی دگرباشان، لزبینها، ترانسها، بیهویت جنسیها، چگونه از منظر افراد عادی و متوسط یا به تعبیر اروپایی سالم در متن تعبیر و توضیح داده میشود؟ و رفتارهای آنان و ترسیم حالات و رفتارهای جنسی، حسی و عاطفی آنان تا چه پایه برابری و نابرابری اخلاق ایدیولوژیکی و روشمند را در حوزههای سیاست، دین، فرهنگ و اقتصاد و حاکمیت و در نظامهای رسمی به تصویر میکشد؟
¤ آثار ادبی که خاصه در حوزه مطالعات لزبین، همجنسگرا، دگرباشان و هویتهای و یا بیهویتهای جنسی و تمایلات جنسی آنان است چه ویژگیهایی دارد؟ و بهرهوری آنان از زبان، فرهنگ و هنجارهای اجتماعی چگونه در متن بازتولید و یا سرکوب میشود؟
¤زبان و اصطلاحات رایج این آثار ادبی و با رویکرد دگرباشان جنسی در حوزههای جنسیت، هویت و تمایلات همگونخواهانه و رفتارهای جنسی و روابط آنان با همجنس و غیرهمجنس چگونه است؟
¤ این آثار ادبی درباره دانش ما نسبت به لزبین، دگرباشها و همجنسگرایان و گمنامجنسیها و طیفهای جامعه رنگین کمانی از نظر تاریخی، روانشناسی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تا چه پایه مفید است و نویسندگان این آثار چه کدها و نشانههایی را نسبت به رعایت حقوق و مساوات اجتماعی و فرهنگی در متون خود تولید و ترسیم میکنند؟
متفکرانی که آثار خود را متوجه حوزه مطالعات جنسیتی و نظریه کوئیر کردهاند هلن سیکسو، ژولیا کریستوا، جک هالبر استام، حوا کوسوفسکی، جودیت باتلر، لی ادلمن و لورن برلانت هستند که آثار خود را ملهم از نظریات نیچه، دریدا، فوکو و لاکان و باتای و… قرار داده و مطالعات خود را زیر مجموعه جنبشها و موجهای اول، دومی و … فمینیستی میدانند. با این تفاوت آشکار که مطالعات نظریه کوئیر، قرائت و خوانشی تازه از متون را پیشنهاد میدهد که مطالعات همجنسگرا / لزبین/ گی و دگرباشی، در مورد رفتارهای طبیعی و غیرطبیعی با توجه به رفتارهای همجنسگرایانه متمرکز بوده و گسترش هر نوع فعالیت جنسی یا هویتی را که در گروههای هنجاری و یا غیرهنجاری و انحرافی را نیز شامل می شود. به تعبیری این مطالعات چتری و ترکیبی و اختلالاتی هم هست. مطالعاتی که عدم تطابق بین جنس، جنسیت و تمایلات را و غرابت هنجارگرایانه جامعه را نسبت به خصوصیات جنس افراد نرینه، تمایزات لزبین و گی و دگرباشی را در کانون تولیدات متنی و ادبی برجسته و مورد تحلیل و بازبینی قرار میدهند. حوزه مطالعات آنان در خصوص پروتز، جراحیهای ماجراجویانه جنسی و دانش پزشکی، جهشیافتهگی جنسی، روانشناسی رفتار و حوزه زبانشناسی لزبینها، ترانسها و … در ادبیات، فرهنگ، دین، سیاست، اقتصاد و … رو بهگسترش هست. نظریه انتقادی کوئیر در ژانر ادبی، ادبیات داستانی و شعر و هنرهای تجسمی و سینما و مد، آرایش و … بسیار مورد توجه بودهاست.
نظریهپردازان و پژوهشگران مطالعات جنسیتی و نظریه کوئیر باوردارند که در طول تاریخ بشر زبان از تبعیض و تحمیل، سواستفاده، به حاشیه بردن، خشونت جنسی و کلامی برای برهم زدن و بیثبات ساختن، تحقیر و تمسخر، نادیده گرفتن افراد تراجنسیتی و دگرباشی و دگربودگی جنسیتی از نهایت ظرفیت خودش بهره بردهاست. چنانکه این رویه سنتی به شکل یک فرهنگ در جوامع درآمده است. مسئله زبان فالیکی، کلام محوری نرینه، رویکرد سلطه گر مذکر زده و پدرسالارانه، رویهایی فالوسگرا و فالیکی است. و لازمه این سنجش انتقادی تصحیح و واسازی متون، قوانین، متون درسی و آموزشی، تربیتی است. و نیز ایجاد فرهنگ زبانی است که مبتنی بر ارزشگذاری، حقوق انسانی، احترام و تثبیت هویت مشروع برای آنان بوده است. و ادبیات و فرهنگ و انواع هنری یکی از پایگانهای مرجع در تأثیرگذاری و نهادینه کردن این امر در ارزشگذاری مجدد محسوب میشود. نوعی چرخش و تغییر نگرش در سیر تاریخی این رویکردهای فکری و فرهنگی را مطالبه میکند. هر ساله در اکثر کشورهای پیشرفته، سلسله کنفرانسهایی بر اساس منشور حقوق بشر و حقوق برابر همجنس گرایان و کوییری و گروههای رنگین کمانی در اجلاس عمومی تشکیل می شود. اجلاسی متشکل از نظریه پردازان زبانشناس، روانشناسان و جامعه شناسان و متفکران جنبش انتقادی و نمایندگان آنان که گزارشی از اصلاحات زبانی در متون اسناد رسمی و لوایح، کتب، مقالات ارائه میدهند. و قصد دارند تاثیر این نظریه و پژوهشها را در خصوص ننگ برانگیز بودن، تحقیرآمیز بودن عبارات و جملات را آسیبشناسی کنند و طریقه برخورد قانونی با خاطیان را رسمیت ببخشند. و نیز تصحیح این تبعیضات و خشونت کلامی را در متون و لوایح و اسناد به سرانجام برسانند. پیشنهاد اولیه و دستورالعمل اولیه این اجلاس ایناست: «از زبانی که قصد و یا احتمالاً تاثیری بر تحقیرآمیزبودن و ننگآلودکردن هویت، جنسیت، قومیت و … افراد با هر گرایش جنسی و فکری و .. را دارا هستند، میباید پرهیز شود. نباید از بهکاربردن عبارات، جملات، کلماتی با نیات تبعیضآمیز و یا سواستفاده از هویت و جنسیت و تنوع بدنی استفاده شود و در صورت بهکارگیری چنین نوع زبانی میباید با خاطیان برخورد قانونی و حقوقی صورت بگیرد.» نظریه کوئیر و مطالعات جنسیتی در ادبیات در واقع بدنبال برابری، عزت، احترام متقابل، رعایت حقوق انسانی و ارزشگذاری هویتی در قبال تراجنسی و دگربودگی جنسی در ادبیات و فرهنگ زبانی است.
آغاز جنبش مدرن غربی برای «پذیرش، درک، هضم عمومی «از اصطلاح کوئیر، به نیمه دوم قرن نوزدهم برمیگردد. اصطلاح کوئیر تحت این برداشت «همجنس گرا، دگرباش جنسی» در سال۱۸۶۹ پدید میآید و در سال ۱۸۸۶ ریچارد فون کارفت در کتاب خود، نگاهی آکادمیک به رفتارها و عملکردهای جنسی دگرباشان و همجنسگرایان و ترانسجنسی « دوجنسی و…» انداخت. در سال۱۸۹۷ اولین سازمان بینالمللی حقوق شهروندی و کمیته بشردوستانه تاسیس شد، اما به واقع «ادبیات کوئیری» که شامل تمام و قریب به اتفاق مهمترین دیدگاههای جنسی و دگرجنسی است، درسال ۱۹۲۸ در رمان جنسی بنام «گودال تنهایی» یا «چاه تنهایی» از نویسنده مشهور بنام «رادکلیف هال» منتشر شد. در آن سال مقامات عالیرتبه انگلستان این رمان جنسی را بهدست گرفته و خواندند. گودال تنهایی یا چاه تنهایی به زندگی شخصی بهنام استیفن میپردازد که او از بدو تولدش گرایشات زنانه و تمایلات زنانه دارد و عاشق نزدیکی به زنان است. شخصیتی عجیب و غریب با تمایلات بیحد و مرز و سویه تفکراتی تازه درباره جنسیت. او حق طبیعی خود میداند که خود را «کوئیر» بنامد. شخصیتی که نه با توطئه قتل و نه با طرح خودزنی یا خودکشی نمیمیرد و در واقع در طول روایت تا پای مرگ پیش میرود و دوباره زنده میشود. از نظر روحی و روانی شخصی است با انواع و اقسام تمایلات و حسهای متفاوت جنسی و رواننژند. این کتاب با قدرت و زیبایی ادبی نوشته شده و تاثیر بسیار عمیقی بر خواننده میگذارد. مقامات انگلستان درست در همان سال انتشار اظهار داشتند: «این رمان به دنبال تجلیل و ستایش از عملکرد دگرباشان است و زمینه فساد و ابتذال را فراهم میآورد» و کتاب را توقیف کردند. یکی از قضات عالی درباره این رمان نوشت: «این رمان هشدار نامعقولی است که زمینههای فساد و حقارت انسان را نشان میدهد». با این واکنشها کتاب مورد حمله قرار گرفت اما در سال ۱۹۲۹ ناشر کتاب، این رمان را در ایالات متحده آمریکا منتشر کرد و نتیجه آنجا کاملا متفاوت بود. اجازه انتشار و پخش سراسری آن در آمریکا داده شد. این رمان طبق روایت و اسناد تاریخی آغاز و پیشگام «ادبیات کوئیری» است.
ادبیات کوئیری با مضامینی چندان متنوع و گسترده در حوزه مطالعاتی نژاد و قومیت، تلاقی نژادی، هویت، تغییرات و تنوعات جنسی، تمایلات عاطفی و جنسی، ملی گرایی، احترام به حقوق فردی و عزت انسانی، زیباشناختی تن و تنانگی و تقابلها و درگیریهای تبعیض آمیز و آپارتاید جنسیتی و مطالعات فمنیستی و مطالعات استعماری و پسااستعماری همخوان و معرفی میشود.
نقش زبان در بازنمایی ادبی و ادبیات کوئیری، لزبین و هموسکسوالی و همچنین نظریه ادبی دگرجنسی و ترانس و مطالعات جنسیتی نقشی مبنایی است. بیشتر مطالعات زبانی در حوزه زبانشناسی و سنخ شناسی زبانی مبتنی بر جنسیت در ادبیات، تنها مربوط به زن و مرد و نسبت متمایز و متقابل آنان به هم بوده است. هلن سیکسو فیلسوف پساساختارگرای فمنیستی نظریه نوشتار زنانه را برای برهم زدن این تقابل و مجادله پیشنهاد میدهد. اما در نظریه زبانی لزبین و کوئیر و تراجنسی، این رویکرد با مدد گرفتن از دانش بیولوژیکی و تکنولوژی به یکی از زیر شاخههای مطالعات تراجنسی و در حوزه زبانشناسی به رویکردهای جنسیتی زبان و زبان جنسیتی و نیز فراجنسیتی کشیده شده است. برای نمونه در آزمایشی که چندی پیش در دانشگاه دوکوز ازمیر ترکیه برای یک جمعیت داوطلب، آماری از چند نوع جنسیتی و براساس رویکردهای مطالعات نظری کوئیر و دگر جنسگراها صورت گرفت. افرادی که جنس و جنسیت آنان با یکدیگر مطابقت نداشتند. بدیهی بود که
از بعضی جنبهها، زبان را به شیوههای متفاوت از زن و مرد طبیعی استفاده میکردند. هدف از این مطالعات و پژوهشها، یافتن تفاوتهای موسیقیایی، آگوستیکی و واجی و تغییرات لحنی زبان و شناخت فرهنگ اصطلاحی و زبانی همجنسگرایان، دگرباشان و ترانسها و تراجنسیهای مرد و زن؛ مرد-زن و زن-مرد بود. تمایزات و تفاوتها در اختلافات صوتی و آناتومیکی، هورمونی، فیزیولوژیکی و … بین این افراد تطبیق و مورد مقایسه قرارگرفت. نتیجه آنکه مشاهده شد که با توجه به جنسیت و گرایشات و تمایلات جنسی متفاوت، سنخ زبانی و لحنهای متفاوتی را در مواجه با جملات حسی، شخصی، اجتماعی و… این گروهها از خود بروز می دادند. ویژگیهای لحنی و سنخی زبانی که در هر انواع جنسی متغییر بود و نشان از هویت، نژاد و تمایلات جنسی و عاطفی – که بر خصوصیات فردی و شخصی و زمینههای فرهنگی و محیطی – آنان داشت. آنهاییکه در زیرگروههای گرایشات جنسی لحاظ شده بودند. به عبارت جامع تر، زیر گروههای گرایشات نوع جنسی افراد مطابقت و شباهتهای نزدیکتری با هم داشت که با دیگر جنسها کاملاً متفاوت و متمایز بود. این مطالعات برای یافتن تفاوتهای صوتی و آوایی و تفاوت بهرهگیری از زبان و ظرفیتها و کارکرد دامنهدار فرهنگ لغات زبانی انجام پذیرفته بود و نشان میداد که مثلاً همجنسگرایان مرد در ترکیه و در زبان ترکی استانبولی، از زن و مردهای دگرجنسگراهای ترکیه ویژگیهای زبانی، لحنی، آوایی، واجی متفاوت و متمایزی در زبان ترکی دارند. همینطور زن-مردها و مرد-زنها به همین صورت و این مطالعات مقدماتی نشان داد که چه میزان خصوصیات بیولوژیکی، هرمونی، ژنی زن و مرد و دگرجنسگرا و همجنسگرایان باهم متفاوت و بههم نزدیکیها و شباهتهای جنسی و جنسیتی دارد و نیز خصایص نژادی، طبقه، سطوح فرهنگی و … در این امر دخیل بوده است. دامنه این تحقیقات نظریه پردازان کوئیر و مطالعات جنسیتی را برآن داشته که در ژانری تحت عنوان ادبیات کوئیری و لزبین و ترانس را با زیر شاخههای آن متمایز و برجسته کنند. در واقع نویسندگان آثار برجسته ادبی، از بهکارگیری اشخاص و پرسوناژهای جنسیتی با مضامین دگرباشی و کوئیری تا چه پایه توانستهاند این تمایزها و تفاوتهای انواع جنسی را در آثار خود نشان داده و به چه نسبتی این نوع کارکرد سنخی از زبان، در یک اثر برجسته شده و برخورد دیگر شخصیتها در سیر حوادث و روایت توانسته کلیت اثر را تحت تاثیر چنین رویه قرار دهد. مطالعات ادبی کوییری متمرکز بر شیوه روایت نویسنده و دیگر شخصیتها با تم اصلی و تبعیضها و تحقیرها، به حاشیهکشاندن این افراد در داستان را مورد سنجش تحلیلی و انتقادی قرار میدهد. در واقع نظریه ادبی و انتقادی کوئیری در صدد آنست که با مطالعه و ارزیابی آثار برجسته ادبی، راه اصلاح رویکردهای تبعیض آمیز و خوارشماری دگرجنسیها و دگرباشها را فراهم آورد. و روشهای فرهنگی و ادبی تولید کند که مقابل نابرابریهای جنسیتی بایستد و فرهنگ احترام و مساوات، عزت حقوق انسانی و حقوق برابر را نهادینه کند و منجر به تصویب قوانین حقوقی در این موضوعات جنسی و جنسیتی بشود. راههای به رسمیت شناختن این حقوق انسانی این افراد و گروههای رنگین کمانی را در مواجه با هنجارهای اجتماعی مسیر سازد. در انتهای مقاله با این رویکرد انتقادی کوییری، توضیحی مختصر از رمان یولیسز جمیزجویس و دو اثر مشهور شعر جهان از تی اس الیوت و در آثار فارسی، داستان کوتاه قابله سرزمین من، رازهای سرزمین من و روزگار دوزخی ایاز از دکتر رضا براهنی ارائه می دهم. لازم به ذکر است برای دریافت و درک بهتر این مبحث، این آثار را می باید مورد مطالعه قرار داد.
- رمان یولیسز اثر جمیز جویس
در تحلیل انتقادی رمان شاهکار جیمز جویس «یولیسز» در بخش اول بلوم، بخشی از تکه کلامهای ارجاعیاش به اسکاروایلد و روابط بیرحم فاحشش هست که پیشتر بهخاطر آنها مورد اتهام قرار گرفته و محاکمه شده است. سپس به تمایلات دگرجنسیگرایی هملت و اوفلیا در یک واکنش همذات پندارنه تبدیل میشود. پدر گمشده خود استیفن را با پدر هملت و ارتباط همجنسگرایانه و تمایلات جنسی اوفلیا با زنی دیگر را، در یک حالت دوگانه با رابطه خودش و دوستش در آینه به مقایسه میگذارد. او از هملت زن نام میبرد. اگر هملت زن بود چه؟ و یادآور هملت و تمایلات همجنسگرایانهاش با دوست دوران کودکی و نوجوانیاش میافتد. در نمایشنامه شکسپیر نیز تمایلات همجنسگرایانه هملت در میان خطوطی از گفتارهای درونی بیرون میزند. صحنه جمجمه دوست دوران نوجوانیاش که به وقت کندن خاک و دفن اوفلیا از خاک بیرون میزند. جملاتی که هملت میگوید دربردارنده نقش این تمایلات همجنسگرایانهی سرکوب شده است. بلوم در بسیاری بخشهای این رمان طرز خیرهشدنش به زنها، روابط زنها با هم و با دیگران با ارجاعاتی از متون و بینامتنی از هملت، اسکاروایلد و… بازگو میکند. لحظات ارضای جنسیاش و … که شرح مفصلی دارد. در جای جای این رمان زبان در چرخشی عجیب متمایل به ترنس زبانی، دوجنسی و تراجنسیتی با لحن و موسیقی و شتاب و عتاب حسی و عاطفی و پر از کنایات و اصطلاحات رایج دگرجنسیگراها و همجنسگرایانه بکار برده میشود. صحنهایی که بازوی استیفن در تماس با بازوی دوستش کرانلی برخورد میکند، ماهیت پرپیچ و خم این تمایلات جنسی بروز میکند. تمایلاتی جنسی که هرچند به صورت یک ناتوانی و شکست و معلولیت خود را نشان میدهد. اما عمق پیچیدگی را با صدای امواجی که در پس زمینه جمیز جویس با اجرای زبانی و موسیقیایی درهم آمیخته، شدت حالات و تلاطمهای روحی و معنویی استیفن را در روابط جنسی و دگرباشی نمایان میسازد. زبان در این بخشها به شدت حسی، عاطفی و تکه تکه شده و همراه با ارجاعات و اشارات جنسیتی و دگرجنسخواهانه است.
- منظومه ویسلند و سرود عاشقانه جی آلفرد پروفراگ تی اس الیوت
تی اس الیوت، یکی از شاعران و متفکران مدرن جهان است. او از سنتها و قراردادهای شاعرانه ساختارشکنی میکند و یکی از پیشگام جنبش مدرنیستی در ادبیات در اوایل قرن بیستم است. الیوت از انحراف افراطی از قراردادها و شیوههای مرسوم سنتی در متون ادبی حمایت میکند. با این حال، آیا دیدگاهها و نظرات، به ویژه دیدگاهش درباره جایگاه زن در جامعه و روابط جنسی، و طیفهای متنوع جنسی و جنسیتی متفاوت است؟ در تحلیل انتقادی کوئیری و مطالعات جنسیتی میتوان دو اثر مهم او را یکی منظومه شعر ویسلند(۱۹۲۲ ) و دیگری سرود عاشقانه جی آلفرد پروفراگ( ۱۹۱۵) را مورد سنجش قرار داد. در ویسلند شخصیت اسطورهایی تیرازیاس، پیشگوی دوجنسیتی و زن-مردی است که یکی از شخصیت های محوری ویسلند تلقی میشود. این شخصیت دوجنسی، حضورش و زبان و کلامی که الیوت بر زبانش جاری میسازد و از زاویه نگاه و کلام او، متن را پیش میبرد. از دیدگاه نقد ادبی کوئیری جالب توجه هست. شخصیت مادام سوسسترین فالگیر هم، چنین است. کلام و نوشتار زنانه در ویسلند بازخورد جامعه و زیست در حال تغییر و دگرگونی است. نمایی از انحطاط و زوال انسانی در جهان پساجنگ و صنعتی و مدرن. در واقع در قرن نوزدهم مردسالاری ریشه در جامعه سنتی داشت که به برتری مرد و وابستگی زنانه پایبند بود، اما در اواخر قرن نوزده و دهه نود و اوایل قرن بیستم، زنان در جامعه بریتانیا صدایی داشتند و برای برابری خود با مردان مبارزه میکردند. تصویر الیوت از شخصیتهای زن در «سرود عشق جی. آلفرد پروفراک» و «ویسلند» تصویری روشن از چنین جامعهایی در حال تحول و رو به انحطاط است. در واقع شعر الیوت بازنمایی جسورانه وضعیت اسفبار انسان مدرن است. اما آیا الیوت در به تصویر کشیدن جایگاه زن و تمایلات جنسی و روابط جنسیگرایی زن/مرد در جامعه مدرن بریتانیا موفق عمل کرده است؟ یا فقط چشمش را بر جایگاه رو به رشد زنان می بندد و به دیدگاههای سنتی انفعال و تسلیم زنان همچنان پایبند میماند. من برخلاف اظهار نظرهایی که در رابطه با زنستیز بودن الیوت بر اساس بیوگرافی نویسی و مطالعات جنسیتی انجام شده، باوردارم که الیوت در نشان دادن چنین ویژگیهای جنسیت گرا و دگرجنسی پیشگام بوده است. اگرچه بنا بر مطالعات جدید نشان داده شده که زبان جنسیتی، دوجنسگرایی و تمایلات دگرباشی و حتا بیهویت جنسی در آثار الیوت جزو اتفاقات نادر و شگفت بوده. مطالعات اولیه آثار الیوت در این مورد چنین موضوعی را اثبات میکند که زن ستیزی الیوت با همجنس گرایی او مرتبط است. در سال۱۹۵۲) ) یک پروفسور کانادایی جان پیتر، در مقاله خود(۱۹۵۲) بیان میکند که «ویسلند» مرثیهای است درباره مرگ «ژان وردنال» دوست صمیمی الیوت. چنانکه توضیح دادم بهرهوری از چند شخصیت اسطورهایی از کتب یونانی، رومی و اساطیر هندی و متون سانسکریت و آمیختن آنها با اشخاص معمولی از طبقاتی از گروه زنان و مردان متوسط جامعهی روز بریتانیا و ایرلند و روابط عاطفی و حسی و جنسی آنان در زیر لایههای ناخودآگاه الیوت و در متن منظومه ویسلند، گواه چنین ادعایی ست. آنجا که زبان تکه پاره و دوجنسی می شود.. شیزوفرنی زبانی طبق مطالعات چند محقق و طبق آنچه نگارنده در ایجاد پلیفونی و زبان پریشی و شیزوفرنی زبانی در این اثر انجام دادم، ویسلند تمایلات همجنسگرایان و دگرجنسگرایانه را نمود میدهد. تیرازیاس موجود اسطورهایی دو جنسیتی زن-مرد است. صدای دورگه، پیری با پستان چروکیده بالا تنه و پایین تنه زن و مرد یا زن-مرد.
شخصیت دیگر، جی آلفرد پروفراگ است. یک کارمند دون پایه، میانه سال در بحران میانه سالی و بحران جنسی و جنسیتی و هویت جنسی، در این شعر بلند ارجاعات به صدای زنان، ارجاعات به میکل آنژ، هملت، یحیی تعمید دهنده، لازاروس، هادس و دربان ابدی دوزخ و… همه و همه در چندصدایی و دیالوگپردازی زنانه و مردانه قابل تامل است. نمونه درخور که میتوان در تحلیل انتقادی کوئیری و دگرجنسیگرایی آنرا خوانش کرد. پروفراگ از ارتباط گیری با زنان دچار شکست و ناتوانی است. از طرفی در خیال و تصوراتش با شخصیتهای بینامتنی و ارجاعی خود را مقایسه میکند. صدای زنانی که او را در تالار، در کافه، در خیابان و رستورانها میبینند.، به متن احضار میکند. صدای درهم شکسته و حزن انگیز او نوعی مفعولیت مردانه است. مفعولیت او با صدای فاعلی و سرزنشبرانگیز زنان رابطه متقابل و پارادوکسیکال دارد. از امر واقع میگریزد و در تصورات و خیالش با آنان از تمایلاتش رونمایی میکند. اما آنچه جالب توجه هست ایناست که پروفراگ دریک ناتوانی جنسی و جنسیتی در رابطه با جنس مخالف به سر میبرد. میتوان این شخصیت و کنش رفتاری و هیستریکیاش را در اختلات روانی و جنسی جامعه زنان و تمایلات همجنسگرایانه خود الیوت و شکست روابط زناشوییاش بررسی کرد.
□ قابلهٔ سرزمین من؛ رضا براهنی
داستان کوتاه قابله سرزمین من، اثری پیشگویانه و نمادین از دکتر رضا براهنی است. در این داستان به شرح ماجرای قابلهایی میپردازد که برای زایمان یک نوزاد از شخصیتی پیر و عجیب و غریب که نشانههای دوجنسیتی و یا زن-مردی دارد. در نیمههای شبی وارد یک قلعه میشود. راوی قابله هست و توسط مردانی به این قلعه و برای بچه گیری و زایمان فراخوانده میشود. اینکه براهنی در قابله سرزمین من، با چنین موضوعی از جنس و جنسیت برخورد دارد، قابل توجه هست. و موضوعی تابوشکنانه را مد نظر قرار داده که نیاز دارد با تحلیل انتقادی دگرجنسیگرا و مطالعات جنسیتی به سنجش آن بپردازیم.
□ رازهای سرزمین من؛ رضا براهنی
رمان رازهای سرزمین من، در سال ۱۳۶۶ منتشر شده است. شرح زندگی شخصی سرهنگ و جوانی است که در فضای پیش از انقلاب سال ۵۷ ایران و تحولات سیاسی و اجتماعی آن دوره هست. سرهنگ و جوان در طول این رمان، روابط جنسی و عاطفی با تمایلات همجنسگرایی را نسبت به هم بروز میدهند. صحنههای روابط پرنوگرافی و سکسوالی و همجنسگرایی جوان با زنان و بعد با سرهنگ و درهمآمیزی این روابط با زمینههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی نشان از زیست جامعه درحال تغییر و خفقان و سرکوب تمایلات جنسی و جنسیتی دوره پایانی پهلوی دوم هست و ورود به انقلاب اسلامی و سرکوب و …
براهنی در این رمان وقایع آن دوره را، همراه با انحطاط اخلاقی و ایدیولوژیکی دوره متأخر در جامعه ایرانی نشان میدهد.
□ روزگار دوزخی آقای ایاز؛ رضا براهنی
روزگار دوزخی آقای ایاز در سال ۱۳۴۹ و شاید قبل تر به تاریخ ۱۳۴۰ نوشته و منتشر میشود و اداره سانسور و ممیزی ساواک این کتاب را توقیف مینماید. جسورانه ترین رمانی تاریخی و اجتماعی است که به شرح زندگی و روابط ایاز و سلطان محمود میپردازد. براهنی در این رمان به نقد ساختارهای اجتماعی و سیاسی دوره خودش پرداخته و با شرح روابط جنسی و جنسیتی، دگرباشی ایاز غلام سلطان محمود و فساد و روابط زن ستیزانه او، تصویری از مفعولیت تاریخی جامعه ایرانی در طول تاریخ و تا زمان حال می دهد. ایاز پسر کاتب و مرد با خدایی ست که به غلامی سلطان محمود فراخوانده میشود. زیبایی و معصومیت او بهعنوان یک مفعول در روابط جنسی و دگرباشی، نقطه کلیدی رمان هست. نگارنده در مقالهایی تحت عنوان «فالوس گرایی در رمان روزگار دوزخی ایاز» در مجله ادبی سخن، ویژه نامه دکتر براهنی سال ۱۳۹۶ به تحلیل آن پرداختم و خوانندگان را به این مقاله ارجاع می دهم. روابط جنسی و دگرجنسی ایاز بهعنوان یک قربانی و مفعول و تبدیل شدنش به یک برده جنسی و دستیار سلطان محمود جوان در تداوم جنایت و فساد سیستماتیک و سرکوب مخالفان و … یکی از تکان دهندهترین رمانهای معاصر فارسی محسوب می شود.
—————-
منابع
□ misogynes de T. S. Eliot dans «La Chanson d’amour de J. Alfred Prufrock» et «La Terre vaine «
Rawiya Kouachi| 2022 : Langues et cultures linguistiques à l’oeuvre > Recherches
□ Gender & Joyce, Bonnie Kime Scott, English Literature in Transition, 1880-1920
ELT Press, Volume 42, Number 1, 1999
□ بررسی تطبیقی تی اس الیوت و خطاب به پروانه ها ، نوشته سعیدجهانپولاد بررسی زبانی ، شیزوفرنی زبانی ، جنسیت در اشعار الیوت و براهنی مجله ادبی ، فرهنگی قلمیاران سال ۱۳۹۷
□ معرفی جنبش نقد ادبی کوئیری ، مطالعات جنسیت و گفتمان انتقادی جنسی گرایی، دگر جنسی گرا، نوشته سعیدجهانپولاد/ مجله ادبی عصر جمعه ، مجله ادبی فرهنگی فارسی زبان مونترال کانادا سال یکم ، شماره یازده ، دسامبر ۲۰۱۹
□ فالوس گرایی در رمان روزگار دوزخی آقای ایاز،اثر دکتر رضا براهنی ، مطالعات جنسیت و مفعولیت تاریخی نوشته ؛ سعیدجهانپولاد، مجله ادبی سخن سال انتشار ۱۳۹۶، ۱۳۹۷
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سعید جهانپولاد؛ متولد ۱۳۴۷ – تهران، کارشناس ارشد زبان و ادبیات تطبیقی ملل، شاعر، مترجم و پژوهشگر. او فعالیتهای ادبیاش را از اواسط دهۀ ۱۳۶۰ با نشریات و روزنامههای اطلاعات (صفحۀ بشنو از نی)، سلام، ادبستان فرهنگ و ادب، آدینه، گردون، دنیای سخن، کارنامه، کلک و… و فصلنامههای فلسفه و هنر در زمینه نقد ادبی آثار ادبیات داستانی ایران و جهان آغاز کرده.
جهانپولاد در دهه ۱۳۷۰ با همکاری دفتر ماهنامۀ معیار و اعضای تحریریه، کارگاه شعر و نقد شعر دهه هفتاد را، با گروهی از فعالان عرصۀ شعر و ادبیات آن زمان کلید زد که منجر به شکلگیری جریان شعر دهۀ هفتاد شد.
گزیدۀ آثار منتشر شده:
در کوچههای اول حرکت؛ (مجموعه شعر- ۱۳۷۷)
آوای جنینی؛ (مجموعه شعر- ۱۳۹۵)
گزینه شاهکارهای هایکو معاصر جهان؛ (ترجمه و بازسرایی- ۱۳۹۶)
منظومۀ چهار کوارتت؛ (تی اس الیوت، ترجمه همراه نقد و تفسیر- ۱۳۹۶)
شاهکارهای شعر جهان؛ (ترجمه با فیروزه محمدزاده- ۱۳۹۸)
شعر به وقت گرینویچ؛ مجموعه برگزیده شعر و شاعران معاصر جهان (۱۳۹۷)
زره کرگدن به تن دارم؛ (مجموعه شعر- ۱۳۹۷)
فصل گلهای سفید داوودی؛ (ناتسومه سوسه کی- ترجمۀ هایکو، ۱۳۹۸)