شعری از شاپور احمدی
بدون نواختن سوت، بدون نواختن سوت اکنون ما میدانیم و با چشمان دیگران دیدهایم تمام شهر زادگاهم...
Read MoreSelect Page
شاپور احمدی | 22 آذر 1403
بدون نواختن سوت، بدون نواختن سوت اکنون ما میدانیم و با چشمان دیگران دیدهایم تمام شهر زادگاهم...
Read Moreشاپور احمدی | 22 تیر 1403
۱ شاهرخم، ای شاهپریِ یواشکیامکورم گردان پاورچینپاس واپسین شبتا سکوت را خوش درآمیزیمبا آهو و...
Read Moreشاپور احمدی | 27 بهمن 1402
هاله (تاج)
پاییز برگهایش را از دستم میخورَد: دوستیم ما.
شاپور احمدی | 26 دی 1402