پنج شعر از علی میرکازهی
علی میرکازهی متولد ۱۳۶۰ در بلوچستان است. او نگارش شعر را از یازده سالگی با مثنوی و غزل آغاز کرد. سفر به گرگان و اقامت چند ماههای در آنجا در سال ۷۸ باعث آشنایی بیشتر او با نحلههای ادبی معاصر شد، در نتیجه به شعر مدرن روی آورد.
اشعار وی در مجلاتی نظیر کارنامه، نافه، پاپریک، دال، گوهران و… چاپ شده است.
کتاب ضلعِ آفتابیِ پهلو یا کلمه از وی در اسفند ماه ۸۳ توسط نشر داستانسرا چاپ شد.
وی در حوزهی ادبیات و زبان بلوچی هم فعال است و ترجمههایی از لیکوهای بلوچی انجام داده است.
میرکازهی اکنون با دپارتمان زبانهای ایرانی دانشگاه اوپسالای سوئد در بخش زبان بلوچی به سرپرستی پروفسور کارینا جهانی همکاری دارد.
او در سالهای ۸۶ و ۸۷ اولین شبهای شعر بلوچی در زاهدان (ماهکانِ هیال) را برگزار کرد.
وی مجموعه شعر دیگری را نیز در دست انتشار دارد.[clear]
[clear]
۱
رقص با گُرده ی بی تاب کنیم
پا به پای نیامدن
امّا دیگر
نه جهانگیری بود و
نه دلاویزی.
به کوچِ چشم های اثیریِ لیلا
مریدِ صاعقه بودم
نبشِ سهرابِ تو اَم!
که شبهه در استکانِ مرثیه می رفت
همین چند صبحِ پیش.
غروب بود و
پله ها
پیش از این لغزیده بودند
و گوش های رادیوییِ شهر
در مناره می ترکید.
غروب بود و
فرودگاه
چشم هایی را فراموش می کرد.
بگذار سنگینیِ حوصله کمتر شود
بگذار زبانِ سرخ
سرِ سبز جوانت را بپذیرد
با خونِ تندرست.
نه این که گرگِ پیری بشوی
که برنوی چوپانی رصدت کند.
۲
زیرا کنار من از اَبر و النگوست
عاریتی لب
بلوط های حاشیه
تمثالِ گیاهیِ شاه نشین.
زیرا کنار من از اَبر و گوشواره ست
دل ترکیده ی چند کبوتر
در عینکِ آفتابیِ زنان سوگوار
تا گلوله هایی که سفید می نشینند به کُشتارِ موازی.
در بقای من ماه خونین ِ گَردانی هست
که بر سینه هایش
بنفشه های امروز می روید.
اَرگِ دیوانه را در زمینه ی کاغذ راحت نمی کنی؟
می گویند از قفقاز آمده ای
و طالعی شمالی داری
من نام پدرم الیاس است
جنینی که زیر کُتم گرفته ام.
۳
باید بریلِ تنم را یاد می گرفتی
تا در هر لمس
دلم خوانا شود
۴
برای مادرم بنفشه حجازی
چه گام های آرامی
در صبحِ بندرگاه
چه بنفشه ای!
گل و ماهی
بگو که مادر این همه غربت بوده ای و
بر بازوی امیرزاده هایت
بسته ای زخمه با اوراق.
۵
رنگدانه های خیال نبود و
کَج کرده به کُنجم دهنش
کُرنش نمی کند
اسبی که زاده ای
بند نمی کند
آبستن است
که میهن است.
سربازِ صفر نبوده
آن که بسته طنابی به هر جهت
تا کور کند ذائقه را
با ریش ریش کردنِ گوشت
سِروی ست پست مدرن
کاسه ی سوپ.
آنقدر مشکوک گذشته اند
که شیشه های خانه دودی کنم
یا زنگ هراس بترکد در وان.
سردم که بود هوای تبانی
سردم که نبود هوای تبانی
تا سایه های محترمی را سفر کنم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
با سلام و سپاس فراوان از آقای میرکازهی برای شجاعت بی نظیرشان در عرصه ی شعر و ادبیات . در مورد اشعار مخاطب با تجربه ای متفاوت در فضا و سبک و لحن بیان مواجه می شود. یعنی پختگی در دریافت تصاویر و محتوا توامان ذهن را به رقص وا میدارد . با آرزوی موفقیت هر چه بیشتر