غلغلک چند دیکتاتور: یا خنده به وقت شیون
آدم میتواند بر سر اصول و ارزشهایش بیاستد و تبدیل به محبوبترین و سپس منفورترین چهره تلویزیونی بشود، حتی اگر در مصر زندگی بکند. باسم یوسف در ۲۰۱۳ میلادی، در فهرست ۱۰۰ چهره قدرتمند جهان هفتهنامه تایم قرار گرفت و زمانی محبوبترین برنامه تلویزیونی مصر را اداره میکرد:
یک مرتبه در هفته، به سبک جان استورات، زنده جلوی مخاطبی دستچین نشده مینشست و دستچین حرفها و بحثهای گروههای مذهبی گرفته تا لیبرالها و ارتش و غیره و ذالک را به تحلیل مینشست.
برنامهاش ابتدا در کنار ماشین لباسشویی خانهاش، برای یوتیوب تهیه میشد.
محبوبیت این برنامه، این پزشک را از سالن جراحی بیمارستان به یک برنامه هفتگی در یک شبکه تلویزیونی کشاند و سپس تبدیل به یک برنامه زنده در مهمترین شبکه خصوصی مصر شد.
در همین شبکه محبوب شد، به سیاستمدارها تاخت و تا وقتی صحبت انقلابیون و اخوان المسلمین بود، مشکلی نبود. ولی وقتی قدرت دوباره دست ارتش برگشت و نوبه به سخره گرفتن ژنرالها رسید و همان شد که مادر یوسف بهش گفته بود: بالاخره یک چیزی میگویی خوششان نمیآید و کلهپایت میکنند.
با یک تماس منشی رییسجمهور وقت، ژنرال سیسی، برنامه او تعطیل شد. خودش هم از وحشت به زندان افتادن، راهی دبی شد و سه ماه بعد به امریکا رفت تا برنامه «دفترچه راهنمای دموکراسی» را بسازد و رویدادهای پیش از انتخابات ریاستجمهوری گذشته را از دید یک خاورمیانهای بازگو کند.
تمامی اینها در کتاب تازهاش آمده، «انقلاب به زبان آدمیزاد: خنده در گذر بهار عربی،» که ماه گذشته به کتابفروشیها راه یافت و در کنارش مستند تازهاش، «غلغلک دادن غول: آیا برای شوخی بهاندازه کافی شجاع هستی؟» هم بهزودی عرضه میشود.
آنچه کتاب را حیرتانگیز میکند، زبان رک یوسف است. سوژه فرق نمیکند، او به تفکری منتقد دست یافته است و فارغ از آنچه بقیه بگویند، دادههای موجود را تحلیل میکند و سپس رک حرفش را میزند. در این میانه، نه از مسلمان میترسد و نه از مسیحی یا بیخدا، نگران ژنرالها نیست، نگران تهدیدها به مرگ هم نیست، از حرف بقیه روزنامهنگارها هم ککی به تنبانش نمیرود که وحشتزده هر قسمت برنامهاش هستند.
او به مخاطبش تکیه میکند و از قدرت نفوذش در مردم، استفاده میکند تا آنچه بقیه میترسند بگویند، همه را بازگو کند، چه ماجرای جراحی دماغ یک مسلمان افراطی باشد، چه در میانه سرکوب خانوادههای قربانی کشتار ارتش، بخواهد از آنچه در رسانهها محو است بگوید:
«یکی از چیزهای بهراستی حرام در اسلام، جراحی پلاستیک است. اگر این بدن و صورتی است که به شما داده شده، ابدا نباید در خلق خدا دخالتی بکنید
…
منبعی از بیمارستان مدارکی را پخش کرد که این زخم ناشی از یک حمله نبوده. بلکه عمل جراحی پلاستیک بینی است. یک سلفی رفته و دماغش را عمل کرده. این مثل این میمانست که مردم کشف کنند که مادر واقعی دونالد ترامپ یک مهاجر غیر قانونی مکزیکی بوده که مثل یک همجنسگرا لخت، بالای میله میرقصید و هرگز هم مالیات فدرالش را پرداخت نکرده بود. (اوه، صبر کن ببینم، ترامپ هم هرگز مالیاتش را نپرداخته!)
آنچه اوضاع را بدتر کرد این بود که نخستوزیر و حزب حاکم ادعاهای بیمارستان را رد میکردند و میگفتند این همهاش یک راه بنجل برای خدشهدار کردن تصویر اسلامگرایان است. وقتی بلکِمی عاقبت اعتراف به جراحی کرد، بدجوری سرش بدخلق شده بود. گفت که جراحی را انجام داده، چون جانش در معرض مرگ در اثر خفگی در خواب بهخاطر انحراف دماغ قرار داشته است، حرفی که بیمارستان به کل آن را رد کرد. لازم نیست بگویم کلیپهایی که در مورد این رسوایی استفاده کردیم، غنیمتی شدند. مردم عادی حالا میدیدند که ریش معادل صداقت نیست. بلکه فقط وصلهای برای پنهان ساختن دروغهاست.» (صفحه ۷۹ و ۸۰ کتاب)
کتاب همانند غذایی لذیذ است، به سه بخش تقسیم شده و هر بخش، فصلهایی کوتاه است که همانند لقمههای دلنشین، به وجود خواننده مینشینند. یوسف، زبانی ساده برای نوشتن استفاده میکند و هم مخاطب خاورمیانهای را مد نظر کتاب دارد و هم دنبال راه یافتن به دل خواننده امریکای شمالی است.
او از موقعیت موجود – به قدرت رسیدن دونالد ترامپ – سود میجوید تا حماقتهای دیکتاتورهای مصر – حسنی مبارک، محمد مصری و عبدالفتاح سیسی – و چهرههای پشت پرده آنها – همانند رهبران سلفیها یا اخوانالمسلمین یا ژنرالهای ارتش – را در مقایسه با حرفها و عملکرد جمهوریخواهان و ترامپ قرار بدهد.
هرچند به ترامپ از ته دل میخندد و در برنامههای طنز امریکایی، همانند برنامه «سراپا لخت با سمنتا بی» و یا «برنامه امشب با استیفن کولبر،» میگوید ترامپ از دید دیکتاتورهای خاورمیانه، «یک لیبرال عشق درخت پوست نازک» بیشتر نیست.
خواندن کتاب برای خواننده ایرانی، شاید دردناک باشد. از یک سو خاطرههای زندگی در حکومتهای دیکتاتوری سطلنتی یا اسلامی برای مخاطب زنده میشود – یوسف در برنامه دفترچه راهنمای دموکراسیاش مثال از تغییر قدرت در خاورمیانه میزند و از ایران میگوید که قدرت مطلق از ناشناختهای به اسم خمینی به خامنهای جابهجا میشود، آدمهایی که نه تنها رفتارهایشان، بلکه اسمهایشان هم همزاد همدیگر هستند.
از آن سو مخاطب فارسیزبان با این واقعیت روبهرو میشود که در رسانه و فرهنگ ایرانی، چهرهای شبیه به باسم یوسف ندارم. انسانی که اینترنت را بفهمد، بتواند بر موج رویدادی مانند انقلاب سوار بشود، ولی بر پایه اصول و ارزشهایش عمل کند، به هیچ عنوان کوتاه نیاید تا بتواند واقعیت را بیان کند.
به هیچچیزی هم تکیه ندهد به جز اینکه یک طنزپرداز است و آب از سرش گذشته، میخواهد آنچه تیغ به چهره سیاستمدارها، هنرمندها، رسانهها و حتی خود مردم بکشد و تعفن درونیشان را عیان کند و این جراحی را مقابل چشمان یک کشور به سرانجام برساند. هرچند بهای سنگین این رکگویی را هم باید پرداخت:
او در کنار اینکه محبوبترین برنامه تلویزیونی تاریخ مصر با فراتر از ۳۰ میلیون بیننده برای هر قسمت – تقریبا نصف جمعیت مصر – را داشت، همزمان تبدیل به یکی از منفورترین چهرههای تاریخ رسانههای مصر تبدیل شد. خیلی ساده، چون وقتی پشت پرده همه را عیان کنی، همه با تو بد میشوند.
مثالش در کتاب از زبان باب سیمون، مجری برنامه ۶۰ دقیقه میآید که برای صحبت با یوسف در اوج درگیری او با ارتش به قاهره آمده بود و شاهد این بود که عکس یوسف را جلوی درب استودیوش میسازنند و در شهر پرده بالا بردهاند که مرگ او را میخواهیم:
«باب سیمون نمیتوانست آنچه میبیند باور کند و در نظر داشته باشید که او در چهل سال اخیر، در هر منطقه جنگی عمده جهان برای خبررسانی حاضر بوده، این خودش گویا است. او گفت اگر واقعیت را نمیدانست، فکر میکرد یک نفر ماشین زمان درست کرده و او را مستقیم به عصر مککارتی شلیک کرده است. بهم گفت، به جهنم، حتی آن زمان هم مردم حقوقی داشتند. فکر میکنم چشمهایم را در آلمان نازی باز کردم.» (صفحه ۲۱۵ کتاب)
شاید یوسف حالا با یک تماس تلفنی، برنامه تلویزیونیاش را در مصر از دست داده باشد، ولی چیزی از قدرت او کم نشده.
یوسف همچنان یک چهره محبوب رسانهای است و بتدریج دارد تبدیل به یک چهره نامآشنا در زبان انگلیسی میشود. نسخه گالینگور «انقلاب به زبان آدمیزاد» را هارپر کالینز در بهار ۲۰۱۷ میلادی در ۲۸۶ صفحه به بهای ۳۳.۵۰ سنت کانادا منتشر ساخته است.
عنوان کتاب در زبان انگلیسی چنین است:
Revolution for Dummies: Laughing through the Arab Spring, by Bassem Youssef
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سیدمصطفی رضیئی، مترجم و روزنامهنگار مقیم شهر برنابی است. او نزدیک به سه سال است در کانادا زندگی میکند و تاکنون ۱۴ کتاب به ترجمه او در ایران و انگلستان منتشر شدهاند، همچنین چندین کتاب الکترونیکی به قلم او و یا ترجمهاش در سایتهای مختلف عرضه شدهاند، از جمله چهار دفتر شعر از چارلز بوکاووسکی که در وبسایت شهرگان منتشر شدهاند. او فارغالتحصیل روزنامهنگاری از کالج لنگرا در شهر ونکوور است، رضیئی عاشق نوشتن، عکاسی و ساخت ویدئو است، برای آشنایی بیشتر با او به صفحه فیسبوکاش مراجعه کنید.