
یک شعر از زلما بهادر
" چلّه خانه ی بی زاویه " چهار ساله بودم یا چهارده ساله ؟ نمی دانم...
Select Page
زلما بهادر | 24 شهریور 1390
" چلّه خانه ی بی زاویه " چهار ساله بودم یا چهارده ساله ؟ نمی دانم...
زلما بهادر | 31 مرداد 1390
زنگ سوم شب شب از زنگ سوم گذشته است و من روی تخت خواب کودکی ام دراز کشیده ام نیم کره ی راست...
زلما بهادر | 22 تیر 1390
ارابه ی سایه ها ارابه ی سایه ها را سوار شدم و به امتداد خوشبختی دست تکان دادم نمی دانم کجای...