UA-28790306-1
تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

آرکی‌تایپ و زبان در رمان دایی‌جان ناپلئون اثر ایرج پزشک‌زاد

آرکی‌تایپ و زبان در رمان دایی‌جان ناپلئون اثر ایرج پزشک‌زاد

در رمان دایی جان ناپلئون شخصیت هایی مثل سرگرد (سرهنگ)، نوکر، قصاب. کارمند وزارت خارجه، کارمند اداره تامینات، عاشق، نیروی ژاندارمری و… هستند اما تا اینجا اینها شخصیت هستند و اگر شخصیتی فردیت نداشته باشد وجود خارجی ندارد و تنها با ماکت یک کارمند وزارت خارجه با ماکت یک شخصیت روبرو هستیم. در نتیجه هر شخصیت باید فردیت خود را داشته باشد همانطور که در زندگی افرادی که در یک طیف مقام، موقعیت و شخصیت قرار دارند اما فردیت های متفاوتی می توانند داشته باشند مثلا معلم ها با این که معلم اند اما با هم متفاوت اند. در رمان دایی جان ناپلئون هم یک قصاب فردیت خودش را دارد که ایرج پزشکزاد با استفاده از ویژگی های ظاهری و جسمانی و اخلاقی آن فردیت را شکل داده است. قصاب دایی جان ناپلئون مردی هیکلی و قلدر که بخاطر زد و خورد بارها بازداشت می شود.

دایی جان ناپلئون که در حقیقت یک نایب سوم در زمان محمد علی شاه بوده و اکنون پنجاه را رد کرده و در خانواده اشرافی همراه با برادر و خواهر شوهر و دامادش در محیطی که شکل باغ است و خانه ها به هم نزدیک اند زندگی می کنند. او داستان های متفاوتی از جنگ هایش تعریف و گام به گام از ناپلئون تقلید می کند آنچنان که شخصی که نایب سوم در زمان محمد علی شاه بود اکنون خود را یک مبارز و دلسوز میهن می داند که امپراطوری انگلیس در کمین صدمه زدن به اوست. بنابراین نارسیسیم (خود شیفتگی) ، توهم ترس و پارانوئید بخشی از فردیت او را شکل داده است. مش قاسم نوکر دایی جان ناپلئون است این شخصیت با استفاده از تملق و توتولوژی فردیت یافته. او بر داستان هایی که دایی جان ناپلئون تعریف می کند را صحه می گذارد و خود را هم در آن شریک می کند. وقتی مشقاسم بدلیل شکستن شاخه نسترن مورد تنبیه دایی جان است و به او می گوید از خانه اش برای همیشه بیرون برود مش قاسم تعریف ها و حرف های داستان های جنگی اش را پیش می کشد و از او با تملق قهرمانی می سازد:آقا شما باید ما را از این خانه با آجان بیرون کنید یا نعش ما را از این خانه ببرند…شما جون مرا نجات داده اید… ما هم تا جون داریم باید توی این خانه خدمت کنیم… کی آن کاری را که شما کردید می کرد؟

مشقاسم سپس رو به جمع برادرها و خواهر های دائی جان ناپلئون و بچه ها که همه بدون جرئت اظهار نظر برای شفاعت جمع شده بودند کرد و با هیجان گفت: فکرش را بکنید تو جنگ کازرون ما تیر خورده بودیم… افتاده بودیم لای دوتا تخته سنگ…. مثل باران گلوله از این طرف و آنطرف می ریخت… ما اشهدمان را گفت بودیم…. کلاغ ها و مرغ های لاشخور همینطور تو آسمان چشم به ما داشتند…یکدفعه خدا خیرش بده آقا را… خدا از بزرگی و آقایی کمش نکنه… وسط اون باران گلوله خودش را رساند به ما… مثل شیر ما را انداخت روی دوشش… به اندازه یک منزل راه همینطور برد… تا رساند به سنگر خودمان… خیال می کنید آدم اینجور چیز ها از خاطرش میره؟

بخشی دیگر از فردیت مشقاسم تیکه کلام های اوست که تکرار می کند در نتیجه ما بی آنکه بدانیم در رمان چه کسی حرف می زند فردیتی که مشقاسم دارد یا فردیتی که دایی جان ناپلئون دارد قابل تشخیص اند. تیکه کلام مشقاسم: دروغ چرا تا قبر… آ آ آ آ(انگشت شصت را به هرکدام از چهار انگشت اول نزدیک می کند یعنی تا قبر چهار انگشت است) این همان توتولوژی یا همانگویی است روشی که برای شخصیت اسداله میرزا هم استفاده می کند او که شخصیت یک کارمند وزارت خارجه دارد. یکبار ازدواج کرده بود ولی همسرش وی را بخاطر مرد دیگری ترک کرده بود. از آن زمان اسدالله در صدد کلک زدن به زنان برامد. و زندگی در لحظه بخشی از فردیت او شد. نویسنده از توتولوژی یا همانگویی برای اسداله میرزا هم استفاده می کند وقتی اسداله میزرا می‌خواهد بگوید زن و مردی با هم در رابطه رفتند می‌گوید : سان‌فرانسیسکو رفته اند.

اکنون ما با بخشی از فردیت ها و شخصیت های رمان دایی جان ناپلئون آشنا شدیم وقتی فردیت شکل گرفت یعنی شخصیت ها تیپ دارند. حالا می خواهیم به آرکی تایپ ها که در این رمان هستند نگاهی بیندازیم. آرکی تایپ صورت ازلی شخصیت هاست انگار از اول تا آخر تاریخ فلسفه اجتماع و از کل به جز و بر عکس بوده اند و تکرار شده اند. ارجاعات بیرون از متن وقتی درونی شود می تواند کمک کند به شکل گرفتن آرکی تایپ ها مثلا دایی جان ناپلئون که توهم ترس و توطئه دارد می تواند ازین نظر همان صورت ازلی است که در گشتاسپ شاهنامه با آن روبرو می شویم. گشتاسپ نیز به دلیل توهم ترس، از یک هرم قدرت (لهراسپ، اسفندیار، رستم) سخت می هراسیده و از این رو در پی توطئه پردازی برای از میان بردن هر سه رقیب برآمده است. یا این شخص می تواند کریستوفر نولین در جریان یازده سپتامبر باشد او و هم نظرانش چندین تئوری توطئه مربوط به این حادثه تاکنون تدوین کرده اند. یکی از

 فرضیه‌ها دست داشتن دولت آمریکا یا اسرائیل در این حملات یا جلوگیری نکردن تعمدی آنها از وقوع حملات، به منظور بهره‌گیری‌های بعدی است. این صورت ازلی می تواند پدر گئورگ در داستان حکم اثر کافکا باشد. شخصیت دایی جان ناپلئون یعنی کسی که توهم توطئه دارد در نظریات هابز هم وجود دارد. وقتی هابز در تقابل با دیدگاه لویناس که غیریت و کشف دیگری ست درباره شخصیتی با توهم ترس می گوید :

وقتی به سفر می رود خود را مسلح می کند و با جمعی از همراهان می رود، و یا می خوابد، در ها را قفل می کند، و یا حتی وقتی در خانه است، صندوق هایش را قفل می کند، و یا اینکار ها را در شرایطی انجام می دهد که می داند قوانین و مقاماتی عمومی وجود دارند که مسلح اند و هرگونه آسیبی که به وی برسد، مجازات می کند، چنین کسی وقتی بصورت مسلح اسب سواری می کند درباره هم میهنان خودش چه فکری می کند؟

در نتیجه شخصیت دایی جان ناپلئون دیگر تنها یک تیپ نیست بلکه آرکی تایپ است که به شکل ازلی در تاریخ و ادبیات و فلسفه نمونه آنرا می توانیم مشاهده کنیم. آرکی تایپ بعدی که می خواهیم بررسی کنیم مشقاسم است او تملق گوست و هم خود او هم این توهم توطئه را دارد اما اگر چاپلوسی مشقاسم را در نظر بگیریم می بینیم این همان شاگرد جالینوس در مثنوی معنوی مولاناست که روزی جالینوس به یکی از شاگردان خود می گوید : برو فلان دارو را برای من بیاور تا خودم را معالجه کنم . او می گوید : ای استاد  بزرگ ، آن دارو که مخصوصِ معالجه دیوانگان است و شایسته شما نیست . جالینوس می گوید : قضیه این است که امروز با دیوانه ای روبرو شدم.

مشقاسم و تملق او میتواند همان درباریان باشند در رمان بالتازار و بلموندا اثر ژوزه ساراماگو. یا شخصیت تدین در فیلنامه کمال الملک علی حاتمی. در نتیجه مشقاسم آرکی تایپ است صورت های ازلی این تیپ را در بشریت می توان دید. حالا یکموقع همچین فردی در ادبیات می توانیم مثال بزنیم و یا سیاست و یا اجتماع اما این صورت ازلی ها حقیقت دارند وقتی از کل به جز و از جز به کل آن شخصیت ها نگاه کنیم.

از نظر زبانی رمان دایی جان ناپلئون زبان ادبی نیست و زبان زندگی ست چون شخصیت ها در رمان به زبان ادبی زندگی نمی کنند بلکه به زبان زندگی زندگی می کنند و شاید از همین جهت است که داستان بازنمود کاملتری نسبت به شعر در عصر هر انسان است. در زمان ایرج پزشکزاد عنصر صرفا طنز آنچنان مورد توجه روشنفکری نبود بهمین دلیل توجه زیادی آنچنان به این رمان نبود. ارجاع پذیری زبان از ویژگی های این رمان است در انتهای رمان با اینکه دائی جان ناپلئون سالهاست فوت کرده و مشقاسم پا در سن گذاشته اما باز مشقاسم همان رفتار های دائی جان ناپلئون را دارد تا حدی که وقتی در خاطراتش از جنگ ها یاد می کند جای خود و دائی جان را تغییر می دهد و او را یک سرباز با پایین ترین درجه عنوان می کند که وقتی انگلیسی ها لشکر می کشند به ایران از ترس دق می کند و قشون انگلیس کاری به او نداشته و می خواسته مش قاسم را بگیرد. تکرار شدن تاریخ را ما در اینجا مشاهده می کنیم. دایی جان ناپلئون یک کتاب صرفا تاریخی نیست با این حال تاریخ در آن درونی شده انگار اتفاقاتی مثل تکرار شدن تاریخ و توهم ترس در خود رمان اتفاق افتاده است و نه صرفا در تاریخ و اجتماع و این همان ادبیت است که یاکوبسن از آن سخن گفته وقتی یاکوبسن درباره شعر می گوید :موضوع مطالعه در شعرشناسی ادبیات نیست ، بلکه ادبیت است یعنی آنچه که اثری را به کاری هنری تبدیل می کند . پس شعر شناسی به مطالعه ساختار انتزاعی (ادبیت) می پردازد نه به بررسی پدیده های تجربی.

یعنی هنر جدا از روایت های اجتماعی تاریخی فلسفی سیاسی در خودش باید به شگفتی برسد که به قول والری یا باید زیبا باشد یا غرابت داشته باشد و یا ناگهانی باشد.

ـــــــــــــــــــــ

منابع:

بحران رهبری نقد ادبی. رضا براهنی. نشر دریچه

نظریه های ادبیات فرمالیسم های روس. گردآوری به فرانسه :تزوتان تودورف ترجمه عاطفه طاهایی. نشر دات

کشف دیگری همراه با لویناس. ترجمه مسعود علیا. نشر نی

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها
تبلیغات

سخنرانی و کتاب‌خوانی

آگهی‌های اجاره خانه:

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: