بنیانگرایی در خاور میانه
جایی که مردم از دولتشان بترسند، ستم حاکم است. جایی که دولت از مردم بترسد، آزادی وجود دارد. جفرسون ۱۷۴۳-۱۸۲۶ رییس جمهور و نویسنده بیانیه استقلال آمریکا.
عدم شکوفانی اقتصادی سده ۲۰م خاور میانه ۴ علت عمده دارد: ۱- غلبه شریعت بر مناسبات سرمایه داری. ۲- سنت خودکامگی و استبداد. ۳- حضور استعمار. ۴- سیاستهای نامطلوب آمریکا. عدم شکوفانی منجر به پیدایش بنیانگرایی اسلامی برای قبضه قدرت سیاسی و انطباق دین و دولت در جامعه شد.
در خاور میانه سنت خودکامگی با مظاهر شیادی/ فساد مرحله ابتدایی سرمایه داری در حرص مال و قدرت، عدم رعایت قانون، کاربرد سرکوب دولتی به استبدادهای دائم العمری انجامید. در گذشته علل عدم شکوفانی اقتصادی خاور میانه، استبداد در خاور میانه، صفات استبداد، شخصیت استبدادی نشر شدند.
در این جا بنیانگرایی دینی با نمونههایی از غلبه شریعت در عقیم کردن رشد سرمایه داری واشکافی میشود. در جستار بعدی اصلاحات دینی، براندازی، حضور استعمار، رخنه انواع سرمایه داری خصوصی، دولتی، کمپرادور، رانتیر، سیاستهای نامطلوب آمریکا در خاور میانه بررسی میشوند.
بنیانگرایی دینی هم در یهودیت از نوع اشکنازی و صیهونیزم، هم در مسیحیت نوع «متولدین دوباره» در ایالات جنوبی آمریکای سده ۲۰م میباشد. نوع اول در اسراییل مخالف مظاهر مدرنیته مانند ورود زنان در جامعه بوده؛ به خانه سازی به زور در کرانه باختری فلسطین پرداخته؛ حضور در کنست/ مجلس با ۲۹ حزب رقیب و شریک داشته؛ از معافیت سربازی برخوردار است. این پدیده در هند هم رواج دارد.
بنیانگرایی مسیحی در آمریکا فعال است. جری فالول و پت رابرتسون رهبران مذکر تشکیلات میلیونی/ مگا مسیحی بنیانگرا بودند که خود را کاندیدای ریاست جمهوری هم کردند. البته لابیهای خرپول شرکتهای تولیدی از آنها حمایت نکردند. نوع دیگر بنیانگرایی هم از سیاست بریده؛ صرفا بسبک زندگی دوران حیات مسیح- یعنی عدم کاربرد ماشین و بیمارستان- بسنده میشود. نمونه: گروه «شاهدان یهوه» که نجاری و پنیرشان در پنسیلوانیا خریدار دارد. زندگی گروهی آنها شبیه درویشان و عارفان اسلامی است.
در اسلام بنیانگرایی بنام اسلامگرایی میباشد که اعتقادات دیگر و باورهای مدرن را کفر قلمداد میکند. مرتد، منافق، ملحد نه تنها مستحب عقوبت بوده؛ بلکه باید اعتقادات فردی خود را حاشا کرده؛ اعتقادات حاکمیت را پذیرفته؛ وگرنه شکنجه/ تعزیر، حبس، اعدام میشود. تازه در گزینش محل دفن در گورستان عمومی، تعداد مدعوین مراسم تدفین، حضور رسانه های مستقل از دولت- دولت دینی رعبآورانه با قهر دخالت میکند. ۲ نمونه تضییق پندارهای فردی احسان طبری و دکتر آغاجری در پانویس میآیند.
اسلامگرایی چپاندن شرعیت عشیره ای بر دولت سرمایه داری است. در مقابل اسلام مدنی در پی سازش و تعامل دولتمردان با وجدان اجتماعی، اعتقادات فرقه ای/ سکتی، شریعت عتیق با قوانین مدرن بورژوایی، پذیرش واقعیات جامعه کنونی میباشد. روش “مگو و مپرس” برای دگرباشان در ارتش آمریکا در دوره کلینتون چتر ایمنی پدید آورد. در امارات خلیج فارس نیز این روش در خیابانهای شهرها بکار میرود. نیروهای امنیتی برخی منکرات شریعتی را ندید میگیرند.
هنوز اسلام دین امتی/ دولتی بوده؛ دین خصوصی/ فردی نیست. یک شیعه/ سنی نمیتواند زیر دین پدری خود زده؛ دین جدید بگزیند. خروج از دین ارث پدری کفر است؛ کافر مستحب قتل. از اینرو تقیه، دروغ، طفره در پاسخ- دینهای خصوصی و بیدینی را پنهان میکنند. اصولا سایر ادیان حق تبلیغ در خاور میانه ندارند. در غرب همه ادیان آزادی تبلیغ داشته؛ میتوان دین را عوض کرد یا بیدین شد. اعتقادات دینی شخصی بوده؛ نه محاسنی دارد نه عقوبتی.
در عصر مدرن دین امتی به خانوادگی و شخصی تجزیه میشود. لذا نوجوان خانواده باید از مرحله شک و گزینش بگذرد؛ اعتقادات خود را بنا به شخصیت، محیط، فردیت خود فرموله کند. برای برخی نوجوانان نجسی سگ، دوستان ادیان دیگر، بیدینان، چرایی مناسک دینی خانواده، نظرات دیگران، مطالعات فردی، تزویر دینکاران، بیعدالتی رهبران دینی، تخیلات، کنجکاوی، عشق به فردی خارج از دین خانواده، دیدن فیلمی/ نمایشی، خواندن زندگینامه مشاهیر جهانی- همه میتوانند بنیان شک او را بدین خانوادگی تقویت کنند.
پس از این مرحله گذار از دین امتی به شخصی، شکوفانی سرمایه داری با آوردن شغل و فن آوری سراسری است که بنیان شک، گزینش باورهای نوین، تحمل سکولاریزم ریشه گرفته؛ سپس در آرای نمایندگان مردم تبلور مییابد. این سکولاریزم از پایین و تکامل پذیر است. سکولاریزم از بالا با فرمان رهبر بعدی یا بحران سیاسی در جامعه زوال یافته؛ یک اقلیت ساکت میشود.
در آمریکا ۲۵۰۰ شقوق مسیحی و ادیان دیگر وجود دارند. هر کدام معابد، امور خیریه، بودجه های کلان دارند. از آزادی مذهب در ترک مذهب ارثی و گرویدن به مذاهب جدید سالانه میلیاردها دلار انباشت شده؛ امور خیریه و اعتقادی گسترش مییابند. ولی مساجد اسلامی نانخور وبال گردن مالی دولت اند.
بنیانگرایی دین امتی و جمعی در جهت مخالف اصلاح دین و دین خصوصی/ فردی برای انطباق با مدرنیزم میباشد. لایه های پایینی دهقانی و لومپنهای حاشیه شهری، مسلح و بیزار از مدرنیزم، رجعت به آغاز دهقانی خود در سده ۲۰م را با رجعت به سده ۷م بنا بروایت ملایان برابر تصور میکنند. نسبت صف آرایی نیروها در هر مقطع تاریخی رابطه آنها را با قدرت تعیین میکند.
در انقلاب ۵۷ ایران نسبت بنیانگرایان شیعی اکثریت مطلق بود؛ لذا انحصارطلبی و استبداد را گزید. اینهم به خاطر سیر قهقهرایی سیاسی دهه های ۴۰ و ۵۰ بود که جنبش را به ۱۰۰ سال پیش جنبش تنباکو رسانده بود. در انتخابات ۲۰۱۲ مصر اخوان کمی بیش از ۵۰% آرا را آوردند؛ لذا سمبه پرزور نداشته مطابق قانون رفتار میکنند.
اسلام مدنی به روز کردن شریعت با دستآوردهای بشر در سده ۲۱م از جمله حقوق بشر، شرایط ایمنی کار، پرورش کودکان، برنامه آموزش، عدم آپارتید جنسی، خدمات اجتماعی، حقوق شهروندی برای اقلیتها، میباشد. یعنی دین را از سده ۷م عشیره ای به سده ۲۱م سرمایه داری با آینده نگری به روز کند- مدل ترکیه.
بنیانگرایی رجعت دولت و جامعه از سده ۲۱م به سده ۷م با زور میباشد- مدل عربستان. طیف حکومتها در خاور میانه بین ۲ غایت مدنیت مدرن مانند ترکیه و اصول سنتی دین مانند عربستان قرار دارند. بررسی تاریخ قبرس در تجزیه ترکهای سنی و یونانیهای مسیحی و اقتصاد آنها پس از حمله ۱۹۷۶ ترکیه به قبرس آموزنده است.
این مقایسه اقتصادی به خوبی نقش ۲ فرهنگ ترکی سنی و یونانی مسیحی را در یک ملت واحد نشان میدهد. اسلامگرایی هم یک طیف است که از امارات سنی طالبان، ملک سلفی سعودی، ولایت فقیه شیعی، حزب الله لبنان را میتوان نام برد.
در خاورمیانه سده گذشته شکست اقتصادی مدل غربی منجر به بنیانگرایی دینی شد. این شکست اقتصادی با استبداد سنتی برای خودکامگان مذکر مادام العمری فضای سیاسی را مختنق کرد. منظور از غربی نه مدل قرن ۱۸م انگلیس و فرانسه با بسط تولید صنعتی در گسترش استعمار، بلکه مناطق اسکاندیناوی و بالکان میباشد.
زیبایی بن هنر است. هر ۲ در اقتصاد سرمایه داری نقش بزرگی دارند. اصولا سوای محصولات کار و تولیدمثل در هر مقطع زمانی، این هنر است که با تبلور فروش فراورده های کانی و انباشت ارزش اضافی یک نسل برای اخلاف مانا بوده؛ ضمیمه فرهنگشان میشود. وقتی شریعت برخی از مناسبات جامعه و هنر را مختل میکند؛ بخش بزرگی از تولید سرمایه منتج از نبوغ و خلاقیت شهروندان در نمایش، فیلم، موسیقی، ورزش زنان، تفریحات، آتلیهها، نمایشگاهها، سفرهای هنری، کنسرت، پوشاک شکوفانی رشد نخواهد داشت.
اسلامگرایی در هر جامعه مشخص ساختارهای سرمایه داری مانند کارخانجات، ادارات، بانکها، جواز آثار ادبی/ هنری، نظام آموزشی، بیمارستانها، وسایل عمومی نقلیه را اساس قرار داده؛ برخی احکام دینی را سلیقه ای بر آنها مدتی سوار میکند. زیرا این ساختارها در بدو اسلام وجود نداشته؛ احکام بدوی با آنها جور نبوده؛ اصلا با آنها بیگانه میباشند.
احکام سلیقه ای با ضوابط ساختارها که در ارتباط با تولیدکنندگان غربیاند منجر به گذاشتن استثناء های عدیده شده؛ در نتیجه فساد و بی لیاقتی پدید میآید. عدم انطباق فتوا با ضابطه منجر به اختلالات ناهمزمانی، استثنائات و فساد میشود. ۴ نمونه برای عدم انطباق فتوای دینی با ضوابط کاربردی:
۱- نبود پزشگ زن در اورژانس بیمارستان برای معاینه بیمار زن به تلف شدن او منحر میشود. ۲- امتحان شرعیات در ادارات و ارتش از ورود برخی متخصصان مجرب مانع میشود. زیرا اصول و فروع دین را فرد گاهی اشتباهی روی ورق آزمون چک میکند. این اشتباهات منجر به احراز شغل متدین بجای متخصص میشود. اجرای خام دین در این شغل نالایقی ببار میآورد. یک خلبان خوب نیازی به قبولی در آزمون شرعیات ندارد؛ همانطور که یک خلبان خوب اسراییلی این شرعیات را نمیداند.
۳- حکومت مرسی در مصر منجر به محذوریت/ حذر در باره شغلهای زنان در رقص عربی، گویندگی رسانه ای، بازی در فیلم شده؛ در نهایت ضربه مالی به اقتصاد کشور میزند. ۴- پوشاک سیاه در بسیاری دختران مدرسه افسردگی و استرس را دامن زده؛ توان یادگیریشان را کاهش میدهد. لذا مدارس پس از چندی اجازه پوشیدن لباسهای رنگین به کودکان را به اولیاء دادند.
زیانهای شریعت بر مناسبات سرمایه داری به قرار زیرند: کندی رشد اقتصادی منطقه، عدم توانایی ورزشی و فرهنگی رقابت با جهان، عدم انطباق با هنجارهای مدرن جهانی در پوشاک مانند یک دولتمدار زن غربی بی حجاب به خاور میانه و برخورد مانند دست دادن با جنس مخالف اند. در بنیانگرایی زیبایی وجود ندارد. آرامش در آفتاب و کنار دریا، پوشاک دلخواه، پرورش اندام، تجلی زن در صور مدرن، رقص، ژیمناستیک، هنر از محرمات/ تابوهایند. علائق انسانی در هزار سال پیش تغییر کرده؛ دیگر خوش آمدن خرما و عسل و شیر برای ذائقه کل کشور قابل قیاس با کباب و پیتزا و آبجو نیست.
سیاحت ملیتها با پوشاک و خوراک مختص خود، تفریحات، خدمات وابسته به آن- بخشهای بزرگی در اقتصاد یک کشور میباشند. محدودیت این اقتصاد خدماتی، به استناد آیات هزار سال پیش ربطی به شکوفانی اقتصادی و رشد معیشت جامعه کنونی ندارد. این محدودیت در حقیقت فتوای تداوم فقر مزمن، اشاعه امراض عفونی، درجازدن خلاقیت دماغی شهروندان میباشد. معیارهای تجدد حقوق اجتماعی زن و مرد است. عربستان قطب غایی شریعت وهابی/ سلفی سده ۲۱م خاورمیانه است.
در این کشور نیمی از جمعیت، یعنی زنان حق رانندگی ندارند. همین یک ماده شریعتی فروش ماشین، خدمات حامی رانندگی، پارکینگ، تعمیرات، بنزین فروشی را در سعودی نصف میکند. این کشور در المپیک لندن ۲۰۱۲ یک زن محجبه ای ورزشکار فرستاد؛ در حالیکه اکثریت ورزشکاران آمریکایی زن اند. در المپیک لندن، زنان آمریکایی ۲۹ مدال طلا دربرابر مردان ۱۷ تا بدست آوردند.
یک دلیل میتواند عدم شرکت زنان مسلمان، نیمی از ۱ بیلیون مسلمان جهان، باشد که عرصه رقابت با زنان آمریکا ترک کردهاند. میتوان دید که شریعت به غرب کمک میکند! البته دول اسلامی باید بنا به مقررات ورزش المپیک زن هم در تیمهای کشوری داشته باشند؛ یعنی مراوده با غرب منجر به به روزکردن هنجارهای بومی میشود.
آسیب رسانی شریعت را در توان اجرایی با پوشاک محجبه ای زنان مسلمان ورزشکار در المپیک لندن هم میتوان دید. باید توجه داشت که زور دولتی برای پوشاک زنان ورزشکار غالب بر هنجارهای جهانی است. بنا به اصول ترمودینامیک طبیعت، القای گرمای عضلات بدن به هنگام ورزش نیاز دارد که پوست در مجاورت هوا برای خنک کردن تن باشد.
رنگ تیره گرما را جذب میکند؛ رنگ روشن سفید گرما را رد میکند. ولی شریعت محجبه را بر تن زن قرار داده؛ این مانع گرما زدودن تن، از سرعت دویدن میکاهد؛ بدن دونده را داغ میکند؛ به ویژه در رقابت با زنان کشورهای دیگر با پوشاک مناسب ورزش.
اصولا در جهان مدرن پوشاک بخشی از تجلی اجتماعی فرد میباشد. همانگونه که مفتیان، خاخامها، آخوندها ریش خود را نمیزنند تا هویت دینی خود را در جامعه نشان دهند؛ جوانان هم با سلیقه فردی پوشاک و آرایش را برای بیان فردیت خود در جامعه میخواهند بکار برند. در شمال غربی پاکستان و جنوب افغانستان، سراسر ایران و عربستان- شریعت گسترش بازار پوشاک و آرایش را مختل میکند؛ به بازار سیاه و عدم کنترل خردمندانه آسیبهای ناشی دامن میزند.
در المپیک ۲۰۱۲ لندن برخی کشورهای اسلامی مدالهای ۳گانه طلا، نقره، برنز را به ترتیب زیر گرفتند: ایران ۱۲، آذربایجان ۹، ترکیه ۵، مصر ۲، اندونزی ۲، قطر ۲. ۱ جایزه هم برای هر یک از این کشورها: سنگاپور، الجزیره، افغانستان، بحرین، کویت، مراکش، عربستان، تاجیکستان. کشورهای پاکستان، بنگلادش، تونس، لیبی، مالی هیچ جایزه بدست نیآورده؛ نسبت جمعیت و زنان در این قیاس بکار نرفته است. کره جنوبی ۲۸ جایزه برد- نزدیک بهمه کشورهای اسلامی باهم.
نمونه دیگر غلبه شریعت، تخریب حجاری عظیم بودا در بامیان افغانستان، به خاطر تفسیر یک آیه میباشد. در این تفسیر تحجر و زور غالب است؛ زیرا اولا بودا در افغانستان اسلامی پیرو ندارد؛ ثانیا ۱ بیلیون/ میلیارد بودایی در جهان است. لذا حجاری تاریخی بت نیست؛ یک ساحت سیاحتی تاریخی است. تازه مگر حجر السود هم سنگی برای طواف و ذکر نیست؟ اعتقادات هر گروهی محترم اند.
درآمد حاصل از ورود سیاحان به بامیان با این تخریب کاهش مییابد. لذا میتوان گفت که شریعت خاورمیانه به دشمن مسلمانان یعنی مراکز سود غرب، خدمت میکند؛ زیرا بخشی از عایدی ملی را استعمار کش میرود؛ شریعت تمام درآمد را حذف میکند؛ جلوی رشد بازار بومی را میگیرد. از اینرو دول استعماری به سلطه شریعت متمایلند.
ولی نیروهای مترقی غربی، به ویژه زنان و کارگران و اقلیتها سلطه شریعت را در خاور میانه افشاء میکنند. زیرا خودشان محجبه بسبک ویکتوریایی زنان، نهی مشروبات، منع عشق در ملاء عام در دهه های ۲۰-۳۰م را پشت سر گذاشتهاند. در گذشته هانس بکر آلمانی، کورت شف، ژان پل سارتر، سیمون دو بوار برای حقوق بشر در خاور میانه فعالیت داشتند. هانس بکر مسبب جا دادن به ۱۰ شب شعر مهر ۵۶ در موسسه گوته تهران شد. در این گردهمایی هر شب ۱۰ هزار نفر برابر ۱۰۰ هزار نفر حضار برای آزادی فریاد میکشیدند.
اسلامگرایی نوعی دیگر از حاکمیت سیاسی فردی مادام العمری با کاربرد نیروهای امنیتی میباشد. این دین دولتی فردیت مدرن، تغییرات اجتماعی در طول تاریخ، حقوق اقلیتها، زنان، کودکان، جانواران را نمیشناسد. یک نمونه عدم شناخت نقش چندگانه سگ است که نجس نیست. در جامعه مدرن نقش سگ در زلزله و کشف بویایی مواد، به عنوان مونس تنهایی و کمک نابینایان، وردست در شکار حقایقی آشکارند.
اسلامگرایان در قدرت حاضر به تعامل نبوده؛ رقبای سیاسی همدین خود را «موش، خس و خاشاگ، خرابکار» به ترتیب به لسان قذافی، احمدی نژاد، اسد نامیده؛ که قابل همکاری نبوده؛ باید به قتل برسند. آنها مفاهیم رقابت سیاسی، جامعه مدنی، برابری حقوق زنان، فردیت، اقلیتها، وجود بیدینان، کافران، دگرباشان را درک نمیکنند.
در خاورمیانه نیروهای سرکوب حافظ شرایط موجود، خود را با خودکامه دائم العمر مذکر همراه میکنند. خودکامه بودجه سالانه آنها را از ثروت ملی مرحمت میکند. لذا نیروهای قهری دولت اعتراضات، اعتصابات، انتقادات را تارومار میکنند. روال رشد اسلامگرایی در ایران در بازه زمانی ۴۲-۹۱ش از یک خودکامه دائم العمری وابسته غرب به یک سلطان دائم العمری ولایت فقیه مشهود است.
اگر روند بازشدن فضای سیاسی ایران هم در مهر ۵۶ش موفق میشد؛ باز اسلامگرایان به خاطر شکست اصلاحات ارضی، شکست شکوفانی اقتصادی در تمام خاور میانه، اجرای تز کمربند سبز برژینسکی- قدرت دولت را از طریق انتخابات قبضه میکردند؛ مانند لبنان، غزه، مصر. غلبه انتخاباتی اسلامگرایان ترکیه، عراق، افغانستان را هم باید در نظر داشت.
البته شاید تداخل شریعت در دولت بدون انقلاب ولی با سازش با شورای انقلاب، قانون اساسی جمهوری چیزی بین قانون اساسی مشروطیت و ولایت فقیه فعلی میشد؛ خسارت خونین در ترکمن صحرا، کردستان، زندانها هم به مراتب کمتر میشد. ولی در روند ۳ دهه این قانون جمهوری چه در مفاد چه در اجرا بسوی مطلقه تغییر میکرد.
کماینکه برخی تغییرات قانونی در جهت فردیت مطلقه دائم العمری برای کنترل مجلس خبرگان، شورای نگهبان برای صافی نمایندگان مجلس و شرایط انتخابات، قوه قضاییه، نیروهای مسلح و امنیتی، رسانه های تبلیغی، سیاست خارجی، بنیادهای کلان مالی گردید.
اسلامگرایان و استبداد بعثی در روند چند دهه بخشی از قشر روشنفکران خود نظام را تصفیه کرده؛ به خارج تبعید میکنند. این قشر شامل ادبا، استادان، وکلا، خبرنگاران، هنرمندان، شاعران، حتی مصلحین دینی میشود. هاله محمد تبعیدی در پاریس از سوریه با شعر انتظار بهار، مانال الشیخ تبعیدی در نروژ از عراق با شعر آتش مرا نمیبلعد، از ایران دکتر کدکنی در آمریکا، دکتر خویی در لندن، م. آزرم در پاریس – چند نمونهاند.
تشکیلات اسلامگرای مذکر ماّب نیمی از جمعیت یعنی زنان را کنار میگذارد؛ به نحله های دینی حتی هم-منشاء باخود ولی رقیب هم خصمانه برخورد میکند. در پاکستان و عراق انفجار و قتل شیعیان بخشی از امور روزانه سنیان میباشد. اسلام تجرید است؛ در عمل به شقوق متخاصم در منطقه پراکنده شده. لذا خود دولتهای خاور میانه با بخشی از شهروندان خود، هر کدام با همسایگان خود اختلاف دارند. حملات انتحاری روزانه عراق و افغانستان به خاطر چند ۱۰۰ دلار منجر به قتل و جراحت ۱۰۰ها همکیش میشود.
پس در باطن در تمام خاورمیانه اختلافات مسلمین بر وحدتشان میچربد. اقلیت شیعی در عربستان، اکثریت شیعی در لبنان، بحرین، اقلیت سنی در ایران، اکثریت سنی در سوریه- شهروندان درجه ۲ هستند که در مناصب دولتی جایشان نیست. در ایران سنیان هم شهروند درجه ۲ اند که حق ساختمان مسجد در پایتخت را ندارند. در عراق و پاکستان هفته ای چند ۱۰ شیعه در بمبگذاری سنیان به قتل میرسند؛ در ایران بیشاز ۲۵۲ جوان شیعی در ۲۰۱۰ اعدام میشوند. ایران با جمعیت ۷۶ میلیون نفر، پس از چین با جمعیت ۱.۳ بیلیون/ میلیارد نفر، مقام ۲م در اعدام در جهان را دارد؛ ۳م کره شمالی و ۵م آمریکا با ۴۶ اعدام.
در سده ۲۰م روند گسترش اسلامگرایی را در ایران، ترکیه، مصر، لبنان، عراق، افغانستان، پاکستان، اردن، غزه، یمن، بحرین، سومالی میتوان دید. سده ۲۱م با انتخابات آزاد در افغانستان، غزه، لبنان، مصر، ترکیه، عراق- روند سلطه دینخویان عیانتر شد. ولی آینده این جوامع بسوی شکل رهبری ادواری، انتخابی، تخصصی میباشد که ضامن شکوفانی اقتصادی منطقه خواهد بود. منابع. ۲۰۱۲/۰۹/۲۰ ۰۹:۵۹ ق.ظ
پانویس. بنیان واژه عربی یعنی مبنا، شالوده، اصل، پایه بوده؛ بنیاد واژه فارسی به معنی موسسه، بنای یادبود میباشد. ولی برخی آنها را مترادف یا با تمایز مقولات مادی برای بنیان به معنی جسم در ترکیب «بنیان خانواده» و معنوی برای بنیاد به معنی آرمانی در بنیادگرایی بکار میبرند. حافظ: حالیا عشوهی ناز تو ز بنیادم برد. بنیانگرایی fundamentalism مبناگرایی، رجوع به اصول اولیه یک دین و قبضه قدرت سیاسی میباشد. گذاردن به معنی نهادن چیزی در جایی؛ گزاردن برای اجرا/ ادا کردن بکار میرود. نمونه: بنیانگذار به معنی تاسیس کن، پایه گذار، آغازگر؛ نمازگزار برای اجرای نماز یا شکر.
در ۳۰ سال اخیر ۲ مورد آغاجری و احسان طبری در زندان به خاطر اعتقادات شخصی قابل ذکرند. هاشم آغاجری، زاده ۱۳۳۶ عضو سازمان مجاهدان انقلاب اسلامی، به خاطر کاربرد استعاره بصری «میمون» بجای واژه تجریدی «تقلید» در شریعت، به جرم ارتداد و توهین به اسلام در ۱۳۸۱ محکوم به اعدام شد که با فشار افکار عمومی تقلیل به چند سال حبس و انفصال تدریس شد. اصل ۲۳ قانون اساسی «تفتیش عقاید ممنوع است. هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.» یوسف ندرخانی، کشیش به اتهام ارتداد و عدم توبه در رشت ۱۳۸۸ به اعدام محکوم شد. با فشار جهانی آزاد شد.
طبری ۱۲۹۵-۱۳۶۸ نظریه پرداز چپ، پس از زندان و شکنجه، به اقرار تلویزیونی ۱۳۶۲ مجبور شد. او با ۲ کتاب توبه نامه و کژراهه ابراز ندامت کرده؛ اسلام را با مناسک نماز و روزه پذیرفت. او در مناظره تلویزیونی ۱۳۶۰ عبدالکریم سروش، مصباح یزدی، فرخ نگهدار شرکت کرد. در دهه ۲۰ش او ۲ نظریه پرداز چپ دکتر اپریم اسحاق و خلیل ملکی را «خائن و جاسوس خواند که سرانجام به زباله دان تاریخ افتاده.»
روشن است که ۲ فرهیخته فوق «خائن و جاسوس» نبوده؛ چون دادگاهی نشدند یا اسنادی در باره وضع آنها از آرشیو سیاست خارجی آمریکا و انگلیس ترخیص نشده؛ آنها مخالف نظرات طبری در باره تقاضا برای نفت شمال بودند. نظراتی که ۴۰ سال بعد با ندامت طبری عوض شدند. این ۲ فرهیخته ۴۰ سال زودتر از طبری به ندادن امتیاز نفت شمال به خارجی تمایل داشتند.