
دو رباعی از رضا حدادیان

دو رباعی از ششمین کتاب تازه چاپ شده رضا حدادیان با نام سرقرار باران
۱
من ماندم و یک پنجره رویای بعید
تقویمی خالی از بهار امید
مانند کویر تشنه ای هستم که
هرگز به سر قرار باران نرسید
۲
پاییز، پیاده رو ، غروبی ممتد
یک شهر شلوغ، سایه های بی حد
در داخل جوی آب ، با چشمی تر
کودک دنبال سکه اش می گردد