واکنشها و پیامها در ارتباط با دومین اسکار اصغر فرهادی
[clear]
شهرگان: آنچه در پی میخوانید گزینشِ واکنشها، پیامها و یادداشتهای کوتاه هنرمندان، انجمنهای هنری و شخصیتها از دومین اسکار اصغر فرهادی در رسانههای داخل ایران است.
انوشه انصاری: افتخار میکنم
از انتخاب شدنم از سوی فرهادی برای حضور در مراسم اسکار افتخار می کنم و درک می کنم که فرهادی خواسته با در یک قاب قرار دادن من و پروفسور فیروز نادری، به همه یک پیام روشن درباره ایران به دنیا بدهد.
[clear]
لیلی گلستان: آفرین به این هموشمندی زیبا
خیلی خوشحالم. صبح زود تلگرام را دیدم و تا خبر را نوشتند زدم زیر گریه و فوری یک اساماس برای آقای فرهادی فرستادم و تبریک گفتم. باعث افتخار است. این هوشمندی زیبا هم در انتخاب فیروز نادری و انوشه انصاری فقط از فرهادی برمیآمد. آفرین.
[clear]
ابراهیم گلستان: صاف و سترگ و مقاوم بمان
فرهادی گرامی،
خوشحالم و تو عمق خوشحالی مرا حس میکنی، که حس درست و جویا و یابنده حقیقت که مشخصه اصلی کار تو است تضمین توفیق تو میشود و تو خودت را نگهدارنده اندیشه درست خودت میکنی و آن را به دست زرقوبرقهای گذرا که حاصل هوسهای دیگران باشد نمیکنی. کامرانی مداوم تو را در امید و آرزو دارم. صاف و سترگ و مقاوم بمان.
٢٧ فوریه ٢٠١٧- انگلستان
[clear]
جعفر پناهی: حال همه ما خوب است
حال همه ما خوب است. حالمان خوب است از افتخاری که برای حفظ آبروی نه تنها سینما بلکه کشورمان ایجاد شده است. حالمان خوب است از این که سینمای ایران دوباره آبروداری کرده است و همچون دهههای گذشته اعتباری دوباره برای کشورمان آفریده است. درست در روزگاری که تبلیغات علیه مردم ایران صادر شده است سینمای ایران بار دیگر فرصتی خلق کرد تا در یک مراسم جهانی مفاخر کشورمان به رخ دنیا کشیده شود. به واسطه فرهادی و «فروشنده»اش توانستیم آبرو بخریم و نام ایران را برافراشته کنیم. چقدر این حال خوب برای تمام ایرانیان لازم بود؛ برای تمام ایرانیان ساکن نقاط مختلف جهان و چه بسا برای آنهایی که خارج از مرزهای کشورشان هستند خیلی بیشتر؛ تا سر بلند کنند و در کنار دیگر ملیتها به ایرانی بودن خود ببالند. شروع سال آغاز خوبی نبود اما با اسکار و فرهادی پایان خوشی برای آن رقم خورد.
در این اتفاق و بلکه در کل سینمای ایران نقش فیلمساز فقید کشورمان که در بخش یادبود مراسم از او یاد شد را نمیتوان نادیده گرفت. نقش کیارستمی فراتر از تمام فیلمسازان است. او سینمای ایران را به جهان شناساند و کنجکاوی برای سینمای ایران با او شروع شد و حیف که اکنون نیست تا ببیند که حاصل کارهایش به کجا رسیده است. دههها باید بگذرد تا شخصیتی چون عباس کیارستمی بیاید و در سینمای ایران تاثیرگذار شود. کاش بود و این روزهای خوب را میدید.
نکته مهمی که از هشتاد و نهمین مراسم اسکار میتواند برای مدیران سینمایی و دیگر مدیریتها سازنده باشد فضای آزادانه برای نقل دغدغه هنرمندان است. همه ما شاهد بودیم در مراسمی که اخبارش به صورت زنده به دنیا مخابره میشد چقدر هنرمندان در یک جمع هنرمندانه اعتراضشان را نسبت به آنچه خواسته جامعه هنری نیست نشان دادند. هنرمند وقتی به مسئلهای واقف میشود وظیفه و رسالت خود میداند که آن را ابلاغ کند. فضای انتقادی که علیه سیاستهای ترامپ در مراسم اسکار شکل گرفت نشان دهنده ظرفیت یک کشور است که پذیرفته است هنرمندان جزو قشر آگاه جامعه هستند و مسئولیت خود میدانند که دغدغههای جمعی را مطرح میکنند.
اسکار پیامی برای تمام مدیران دنیاست که خود را مرکز محور جهان ندانند و بسته نگاه کردن را کنار بگذارند اگر نه انباشتگی این دگماندیشی روزی جایی سرریز میشود که جلوی آن را نمیتوان گرفت.
از صفحه اینستاگرام پناهی
[clear]
مسعود کیمیایی: برای اصغر فرهادی مینویسم
ما… عاشقان نوجوان فقیری بودیم که هرآنچه داشتیم رؤیا بود.
پولهای خرد برای ما پول بود.
پولهای فلزی برای سلمانی، حمام. جوراب. لباس که سالانه بود و فقط برای عید بود و آن دستبرد بیگناه از جیب پدر و آن پولهای خرد که میان پاشنهکش و ناخنگیر میان دو انگشت باید ماهرانه و بیصدا گیر میکرد که پدر را از خواب بعدازظهر بیدار نکند، پدر سالهای بعد گفت همه را میدانسته حتی برای سینما.
سه تومان کافی بود.
حالا لالهزار، سینما رکس، ماجرای نیمروز، سینما مایاک که سقفش با دیوارهایش چادر بود.
دوازده تا گری کوپر «سکار برده». مینوشتند سکار الف آن کنار دو میشد دوازه سکار. گری کوپر رفت میان رؤیاها
اسپنسر تریسی دو سال پشت هم ٣٨-٣٩ اسکار برد
دوتاییها خیلی کم بودند.
کاترین هپبورن، چرا فردریک مارچ دواسکاری با بوگارت در فیلم ساعات ناامیدی نقش دوم بازی کرد؟
ارنست بورگناین سیاهیلشگر فیلم ورا کروز، یک نقش خوب، ١٩۵۵، مارتی قصاب را بازی کرد اسکار یک گرفت داره میره
برای دومیش و حالا خیلیهای دیگر
اما داستان ما ادامه داشت
باز همان لالهزار بود و سینما رکس راهرفتن و راهرفتن
و بلیت یک تومان و هشت ریال
اسکار و اسکار
ما بزرگتر شدیم، من دستیاری کردم، به رؤیاها میخواستم نزدیک شوم، جانکندن بود و همان فقر و رؤیا
دواسکاریها را چندتایی در مولنروژ دیدم.
گری کوپر، ویلیام وایلر، بیلی وایلدر، رؤیاهای من به اندازه یک سلام به آنها به این دنیا میآمد و باز رؤیا میشد.
حالا… اصغر فرهادی دواسکاره شد
اصغر فرهادی خودمون، خودم، یک دواسکاری رفیق ما شد.
حالا میفهمم آنهمه رؤیا و راز در آسمان بیستاره ما، یک جایی، در آستانه پیری من از راز بیرون آمد و شد اصغر فرهادی، من هم همراه دوستانم که ساختیم، جون کندیم تا سهم من شد گوزنها و سرب و جرم… و قاتل اهلی
این راه پر از تیغههای حسادت است، باید روی آنها راه رفت و لبخند زد، احترام آنهایی که راه گشودند که اصغر فرهادی این معرفتها و دانستگیها را خوب دارد و کار کرده و کار کرده یک سینماگر بلد و پاکیزه که در هر دستش یک اسکار دارد.
همان «سکار» روزگاری که از ذهن ما با تیغ هم تراشیده نشد.
اصغر فرهادی را حسادت نکنیم… عشق کنیم. آزار ندهیم
حتی بازی را از ترامپ بردن خوش است.
اصغر فرهادی جای عزیزی را در آسمان راز و رؤیای من گرفت و گفت رؤیا همیشه رؤیا نمیماند، من هستم.
اسکارت را دادی به کسانی بگیرند که زمین را بسیار کوچک دیدند.
زمین را نقطهای در جهان دیدند که انسان در آن گم بود.
حالا تو با من در لالهزاری… با هم راه رفتهایم… پولهایمان را روی هم شمردیم، من با لهجه تهرانی و تو اصفهانی، چه خوشیم.
هر دو داریم از انگلیسی حرفزدن دور میشیم.
میگن خیلی بهدردبخوره.
حالا تو با من در لالهزاری، چرا هنوز هم آن رؤیا را داریم، من از اسکار میگویم
تو میگویی با من.
اصغر معرفت میگه یکی از اوناییرو که بردی بده به من.
[clear]
مهتاب کرامتی
تبریک به آقای فرهادی عزیز، تبریک به همه عوامل فیلم فروشنده، تبریک به ایران زمین و تبریک به همه کسانی که شادی و سربلندی مردم ایران آرزشونه.
[clear]
پرویز دوایی: جایزه فرهادی سرفرازی همه ماست
خیلیخیلی تبریک، نهفقط به آقای نازنین -فرهادی- که این جایزه حقش بود و همه گفتهاند فیلمش شایستهتر از فیلمهای رقبایش بود؛ بلکه به کل ملت ایران که میدانم چقدر خوشحالاند از این جایزه، در هر جای جهان که باشند، این اتفاق، تزریق امید به دلهای آنهاست، سربلندی است و آبرو میسازد، شادی و اعتبار میآورد و برای هر کدام از ما ایرانیان، در هر جای جهان، این جایزه اعتبار است؛ انگار مدالی به سینه هر کدام از ما باشد یا نشانی بر پیشانیمان. متأسفانه هنوز «فروشنده» را ندیدهام، ولی این فیلم هرچه که هست، همین که فرهادی بابتش اسکار گرفته، با هر معنایی که این جایزه دارد -چون عدهای تعابیر عجیبی کردهاند- بیبروبرگرد اعتبار و شهرت جهانی برای سینما و فرهنگ ایران دارد. برای همه ما این جایزه عزیز و خوب است. زنده باشی اصغر فرهادی و باز برایمان فیلمهای خوب بسازی و سرافرازمان کنی.
پراگ
[clear]
فاطمه معتمدآریا: شادباش به ایران و فرزند پرافتخارش
سینمای ایران بار دیگر با پیام صلح و مهر و دوستی در دنیای پردرد و هراس امروز افتخار آفرید. این موفقیت بزرگ شایسته هزاران شادباش به همه مردم این سرزمین و فرزند پرافتخارش اصغر فرهادی است. به او برای همه شادیها و برای همه غروری که آفریده درود میفرستم و به خانواده بزرگ سینمای ایران تبریک میگویم بحق و به شایستگی زبان گویای فرهنگ و هنر کهن و گرانقدر ایرانی در جهان است.
[clear]
خسرو سینایی: باز هم ثابت شد میتوانیم
خوشحالم و به اصغر فرهادی عزیز، همه همکارانش و همه سینماگران راستین ایرانی تبریک میگویم. باز هم ثابت شد که اگر بخواهیم، بکوشیم و خود را باور کنیم، میتوانیم!
[clear]
تحلیل جالب بهمن کشاورز (حقوقدان) به موفقیت فیلم فرهادی دراسکار
دیگربار فیلمی از ایران با کارگردانی آقای فرهادی جایزه اسکار را برد و موجب خوشحالی و سرافرازی ایرانیان شد. هرچند بعضی میگویند نوسانات سیاسی به وقوع این رویداد کمک کرده است، اما واقعیت این است که در زمان پخش اولیه این فیلم، همگان حتی افراد عادی بیاطلاع از سینما نظیر بنده به حکم غریزه، احساس کردند که این فیلم میتواند اسکاری باشد و این مطلب بارها گفته شد. در آن زمان نه آقای ترامپ، رئیسجمهور بود و نه اقدامات محیرالعقولی که انجام داد از او صادر شده بود. بنابراین گمان میرود تقارن اعطای جایزه اسکار را با موضعگیریها علیه آقای ترامپ باید تا حد زیادی تصادفی تلقی کرد هرچند که ممکن است بههرحال ارتباطی دراینمیان وجود داشته باشد. درعینحال، لحن پیام آقای فرهادی و انتخاب افرادی که بهعنوان نماینده برگزیده بود، حاوی پیام صلح و دوستی و مساوات و برادری و برابری برای همه جهانیان است و این هنرمند محترم، از فرصت بهدستآمده بهخوبی استفاده کرد. بدیهی است همانگونه که به طور تاریخی و سنتی در کشور ما مرسوم است، کسانی موفقیت ایشان را بهنوعی تخطئه خواهند کرد، اما قطعا این حرکات بر ذهن عقلای عالم، اثری نمیگذارد. سخن آخر اینکه با توجه به اینکه آقای ترامپ از اینکه جو اسکار و مراسم آن بر ضد او بوده و قطعا میدانست آنچه در آنجا گفته خواهد شد مطبوع طبعش نیست، چطور عقلش نرسید عدهای را گسیل کند که کل مراسم را بههم بزنند و سفره را برچینند؟!
[clear]
در سایه ترس و عشق… / حمیدرضا صدر
میدانستیم در دورانی که همه زیر آوار سیاست له شدهاند یکی از شخصیتهای کلیدی مراسم خواهد شد. او حتی اگر جایزه نمیگرفت هم یکی از بازیگران نقش اول شده بود. اسکار ٢٠١٧ که با سیاست آغاز شده بود با سیاست هم به پایان رسید… پرده مراسم با نیش و طعنه سیاسی بالا رفته بود. روث نگا اتیوپیتبار – نامزد اسکار بازیگر زن در فیلم «لاوینگ» برای نقش میلدرد لاوینگ زن سیاه آمریکایی که به جرم ازدواج با یک مرد سپیدپوست زندانی شد و سال ١٩۶٧ راهی دادگاه عالی شد – حین ورود روبان آبی روی جامه سرخش را نشان دوربینها داد. روبانی برای بهرخکشیدن پیوندش با «اتحادیه آزادیهای شهروندی آمریکا». روبانهای آبی بر سینه کارلی کلاس، لین مانوئل میراندا و بیزی فیلیپس هم خودنمایی کردند. آوا دوورنی مستندساز زنی که برای فیلم «سیزدهمین» نامزد دریافت جایزه شده بود پیش از مراسم تصویر تیشرتی که نام تریوون رویش نوشته بود را در دنیای مجازی پخش کرد. تریوون مارتین همان پسر هفدهساله سیاهپوستی بود که سال ٢٠١٢ با گلوله کشته شد.
جیمی کمل مجری مراسم جان کنده بود شوخیهایش طعم سیاست بگیرند: با ارسال زنده توییت برای ترامپ، با بهزبانآوردن جمله «٢٢۵ کشور که از ما متنفرند این مراسم را تماشا میکنند»، با تشکر از آنهایی که به ایزابل هوپر بازیگر فرانسوی اجازه ورود به آمریکا دادهاند… حتی برخی تبلیغات پخششده حین مراسم سیاسی بودند: تبلیغ هتلهای زنجیرهای هایات با آواز «آن چه اکنون دنیا بدان نیاز دارد عشق است» روی تصویر زن موطلایی برابر یک زن محجبه در یک قطار.
در چنین بستری اولین رباینده اسکار – آلساندرو برتولاتزی ایتالیایی برای چهرهپردازی – آن را به «همه مهاجران» تقدیم کرد و آخرین کسی هم که بالا رفت – وارن بیتی – با برزبانآوردن جمله «…فیلمهای نامزدشده نشان دادند به تنوع نژادی و آزادی در سراسر جهان احترام گذاشتهایم»، دایره را کامل کرد. بیانیه گال گارسیا برنال پیش از معرفی بهترین انیمیشنها تکانمان داده بود؛ «بهعنوان یک مکزیکی، یک آمریکای لاتینی، یک کارگر مهاجر و یک انسان علیه برپایی هر نوع دیواری هستم که بخواهد ما را از هم جدا سازد…». ما از اینکه ماهرشالا علی بازیگر سیاهپوست، اسکار بازیگر مرد نقش مکمل را گرفت تعجب نکردیم، همینطور از جایزه بهترین مستند کوتاه که به اثری درباره سوریه تعلق گرفت، همان فیلمی که فیلمبردار سوریهایاش اجازه ورود به ایالات متحده را دریافت نکرده بود.
ما برای دومین اسکار اصغر فرهادی دورخیز کرده بودیم. همان اسکاری که اکنون فرهادی را جلوتر از از آلفرد هیچکاک قرار داد. هیچکاک پنج بار – برای ربکا، قایق نجات، طلسمشده، پنجره عقبی و روح – نامزد شد و جایزهای به چنگ نیاورد، همینطور کینگ ویدور و رابرت آلتمن. فدریکو فلینی، سیدنی لومت و استنلی کوبریک هم سه بار نامزد شدند و دست خالی ماندند… ولی بیانیه فرهادی ورای همه اینها برایمان تلاشی برای تبیین «سیاست» شده بود. «سیاست» که برای ما ایرانیها ترکیب منفی داشته و سیاه. آمیخته بوده به نگرانی، دلآشوبی و ترس. در ادبیاتمان آن را مترادف با «حیلهگری» و «زیرکی» و همینطور «مجازات» و «شکنجه» دانستهاند و کنار واژه «سیاس» قرار دادهاند. همان واژهای که با ترکیب «پلیتیک» لزوما بار منفی نداشته. هم یک فعالیت بوده و هم با امور جاری گره خورده، هم آن چیزی بوده که دولت انجام داده و هم آمیزهای بوده از منازعه و راهحل پایاندادن به همان منازعه. جملههای فرهادی از زبان انوشه انصاری با تأکید بر واژههای «ما»، «دشمنان ما»، «ترس»، «غیرانسانی» و «مشترکات انسانی» آمیزهای بودند از همه اینها.
[clear]
حسین علیزاده: عملکردی افتخارآمیزتر از جایزه اسکار
حسین علیزاده، موسیقیدان در شرق نوشت:
مدتی بود که همه چشمانتظار نتیجه اسکار امسال بودیم. نه فقط به این خاطر که ببینیم فیلم فرهادی جایزه میگیرد یا نه، بلکه به این دلیل که عملکرد او و جنبش ضدتبعیضی که در این مدت به بهانه اسکار به راه انداخت بسیار اثرگذار و شگفتانگیز بود. مراسم اسکار تریبون تبلیغاتی بسیار مهمی است و هر حرفی که در آن زده شود، بُردی جهانی دارد و از این جهت پیام فرهادی در این مراسم، غیابش و جنبش ضد تبعیضی که حتی رقبایش را همراه او کرد، اهمیت رسانهای پررنگی برای ایران و هنر ایران داشت.
قبل از داغشدن بازار اسکار در هفتههای اخیر «فروشنده» را دیدم و این فیلم آقای فرهادی را بسیار دوست داشتم. دیدنِ اینکه او در سینما به پختگی و ژرفنگری رسیده، به خودی خود افتخارآمیز است. اینکه فرهادی در نهایت سادگی، معانی چندلایه را با مخاطبانش در میان میگذارد، ما را خشنود و دلگرم میکند از این بابت که اگر کیارستمی دیگر نیست، جانشینی مثل فرهادی دارد.
وقتی ماهها پیش، موضوع برتری احتمالی ترامپ در انتخابات آمریکا مطرح شد، تا زمانی که این احتمال، به وقوع پیوست بسیاری از اهالی اندیشه و هنر جهان نگران و شگفتزده بودند و منتظر بودند تا ببینند افکار عمومی آمریکا چه واکنشی نسبت به ریاستجمهوری ترامپ خواهد داشت.
اصولا حکومتهای سرمایهداری، نقش مشخص و کلیشهای در دنیا دارند ولی جالب است که این فقط قدرت هنر است که جایی بالاتر از این مناسبات میایستد و میتواند نقشهای کلیشهای را برهم بزند و نکاتی انسانی و فراسیاسی و جهان-وطنی را به مردمان یادآوری کند؛ نکاتی نظیر این که هنر تنها ابزار نزدیکی ملل دنیاست و زبان مشترکِ اهالی زمین. مثلا آنچه فرهادی با «فروشنده»اش روایت میکند ممکن است برای هرکس در هرجای جهان، رخ دهد و موضوعی انسانشمول است، اگرچه تندروان داخلی اصرار دارند آن را با لفظ «سیاهنمایی» به موضوعی وطنی و اینجایی تقلیل دهند.
آنچه واضح است همین هوشمندی همیشگی آقای فرهادی است که منجر به رفتارهای سنجیده او بهدور از جنجال و موجسواریهای رسانهای میشود. خوشبختانه او تا به امروز موفقیتهای بزرگی برای ایران رقم زده و تواضعی دارد که هرگز خودش را بابت این موفقیتها، به رخ کسی نمیکشد.
اتفاق مهمی که با غیاب او در مراسم اسکار امسال رخ داد، حکایت از همان هوشمندی و سنجیدگی ذاتیاش دارد.
در غیابش، نمایندگانی نخبه به مراسم اسکار رفتند و پیام صلحآمیز فرهادی و ایران را به گوش جهانیان رساندند. امروز اگر کشوری بخواهد با تسلیحات نظامی، دنیا را متوجه قدرت خودش کند، شکستش حتمی است؛ چراکه در چنین موقعیتی فقط دشمنان را تحریک میکند و به برایند خشونتهای جهان میافزاید، درحالیکه وقتی سلاح، هنر و فرهنگ باشد، حتی سیاستمداران را از تصمیمهای نادرست و غیرعقلانی منصرف کرده و به عقبنشینی وادارشان میکند. آنچه فرهادی با موفقیت بزرگش در اسکار امسال برای ایران و جهان رقم زد، اتفاقی بود که سیاستمداران و دیپلماتها از انجامش عاجز بودند. باید از رفتار او درس بگیریم و به او ببالیم. نه فقط به خاطر استعدادی که در سینما دارد، بلکه به خاطر بینش و رفتاری که مرزهای جغرافیایی را در هم میشکند. مرزهایی که اتفاقا سیاستمداران بر پررنگشدنش اصرار میورزند و هنرمندانی چون فرهادی با عملکردشان آن را محو میکنند.
روز گذشته وقتی از خواب بیدار شدم و خبر این موفقیت ملی را شنیدم، قد کشیدم و امیدی در دلم جوانه زد که نهم اسفند نودوپنج را تبدیل به روزی ویژه در ذهن و جانم کرد. با خودم فکر کردم اگر هرکدام از ما هنرمندان، در مسیری حرکت کنیم که – برخلاف خواست تندروان جهان- منجر به همدلی و نزدیکی مردمان شود و ملت ایران را با اتفاقات صلحآمیز خوشحال کنیم، به غایتِ هنر دست یافتهایم. در تمام طول روز وقتی شاگردانم، جوانانی از نقاط مختلف ایران، سر کلاس میآمدند همه چنان امیدوار و پرشعف بودند که حس کردم با این دستاورد فرهادی، همه ما ایرانیان قدافراشته شدهایم. او به همه ما درسی بزرگ داد و زندگیمان بخشید. کیفیت زندگی ما با خبر جایزه او و چهرهای که به بهانه این جایزه، از ما به جهان نشان داد، چنان عمیق و دلانگیز است که اثرش حتما سالیان سال در وجودمان پایدار خواهد بود. تبریک به ایران که چنین فرزندی پرورانده؛ فرزندی خلف که در هر موقعیتی که قرار میگیرد وطنش را سربلند میکند.
[clear]
هوشنگ گلمکانی: قرار نیست بروند کاخ سفید را اشغال کنند
هوشنگ گلمکانی، منتقد نامآشنا و سردبیر ماهنامه «فیلم» در رابطه با فضای سیاسی فستیوال اسکار و ارزشهای هنری فیلم «فروشنده» به «فرهیختگان» گفت: «هر کسی از ظن خودش به مسائل پیرامونش نگاه میکند. انواع و اقسام نظرات و ملاحظات در هر جشنوارهای وجود دارد. مجموعهای از همه اینها منجر میشود به اینکه یک فیلم سینمایی جایزه بگیرد یا نگیرد. نباید یک قسمت را بزرگ کنیم. هر کسی دوست دارد نظر خودش را بگوید. اما تمام مسائل را باید در نظر بگیریم؛ چه هنری و چه سیاسی.» سردبیر مجله سینمایی فیلم در پاسخ به اینکه آیا این جوایز باعث میشود سینمای ایران در نقاط مختلف دنیا تاثیرگذارتر باشد، گفت: «کار خیلی سختی است که شما تاثیر یک مساله فرهنگی را در نظر بگیرید. به هر حال سینمای ایران به جهان شناسانده شده است. شما فکر کنید زندهیاد عباس کیارستمی مثلا۳۰ سال فیلم ساخت. پس از گذشت ۱۵ تا ۲۰ سال چند هنرمند از کشورهای مختلف گفتهاند تحتتاثیر او هستند. یکی از برزیل گفت تحتتاثیر کیارستمی هستم. همچنین در کشور ترکیه و حتی اروپا هم این صداها شنیده شد. این مسائل طول میکشند. تاثیر مسائل فرهنگی به این سادگیها نبوده و اصلا روشن نیست. اگر شما چند قطره شربت را در یک لیوان آب بریزید به سرعت در آن حل میشود. شما آن را نمیبینید. اما بوی بهارنارنج را حس میکنید. طعمش پراکنده میشود. در یکی از میدانهای شهر لندن فیلم «فروشنده» را برای مردم اکران کردند. از طرفی سینماگران هم بیانیه مشترک دادند. اینها تاثیرات این فیلم است؛ قرار نیست بروند کاخ سفید را اشغال کنند.»
[clear]
کیوان کثیریان :اصغر فرهادی بسیار هوشمندانه عمل کرد
کیوان کثیریان، یکی از منتقدان سینمای ایران و مدیر سینما تک خانه هنرمندان درباره سیاسی بودن اسکار و نادیده انگاشتن ارزشهای هنری فیلم «فروشنده» فرهادی به «فرهیختگان» گفت: «نمیدانم این جایزه سیاسی بوده است یا نه! باید از آنهایی که جایزه را دادند بپرسید. فیلم فروشنده اصغر فرهادی از جمله آثار شاخص امسال بود. اینکه برنده شدن آن در اسکار به یک اتفاق سیاسی در کشور آمریکا گره خورده، دست فرهادی نبوده است. تنها وظیفه کارگردان این فیلم واکنش مناسب بوده است. فرهادی که در تصمیمات دونالد ترامپ دخیل نبوده است و او باید بهترین واکنش را نشان میداد که این اتفاق افتاده است. در واقع، وقتی یک فیلم نامزد جایزه اسکار میشود یعنی اینکه مستحق گرفتن جایزه است. به ایران کاری ندارم اما در عرف جشنوارههای معتبر چنین چیزی وجود دارد. به هر حال وقتی یک فیلم میان چند نامزد اصلی به عنوان بهترین اثر انتخاب میشود مسائل دیگر علیالسویه است.» سردبیر ماهنامه «هنر و تجربه» درباره چگونگی تاثیر سینمای ایران با احتساب به برنده شدن چنین جوایزی ادامه داد: «سینمای ایران مدت طولانی است که دیده میشود. وقتی چنین جوایز مهمی به سینمای ایران داده میشود توجه بینالمللی را به سمت کشور جلب میکند. سینمای ایران اتفاقا خیلی شناخته شده است. هیات حاکم آمریکا در حال حاضر چهره خشنی از ایران نشان میدهد. با درخشیدن در عرصههای فرهنگی میتوانیم این تفکر را از بین ببریم. اصغر فرهادی نمایندگان مناسبی انتخاب کرد. او بسیار هوشمندانه عمل کرد.»
[clear]
ترانه علیدوستی: تبریک به اصغر فرهادی و جای عباس کیارستمی خالی
ترانه علیدوستی در پست اینستاگرام خود نوشت: اسکار «فروشنده» را به گروه سازنده این فیلم تبریک گفت و نوشت: تبریک به آقای فرهادی، فیلمساز افتخارآور برای دومین اسکارش، به شهاب عزیزم برای دومین فیلم اسکاری اش، به عمو فرید سجادی حسینی، به بابک کریمی و مینا ساداتی، مارال بنی آدم، مهدی کوشکی و عماد امامی.
تبریک به حسین جعفریان و گروه فیلمبرداری، به کیوان مقدم و سارا سمیعی برای صحنه و لباس. تبریک به مهرداد میرکیانی. تبریک به حسین بشاش و خاطره ی یدالله نجفی. تبریک به حبیب مجیدی. تبریک به هایده صفی یاری برای تدوین، به ستار اورکی برای موسیقی. تبریک به سام کوچولو که دلمون رو برد. تبریک به روزبه سجادی، سمیه میرشمسی و امین فنکال از گروه کارگردانی (که خیلی هوایم را داشتند) و تبریک به آقا بهزاد که بی فنجانهای چای او این فیلم نمیشد این فیلم.
از خوشحالی همه شما خوشحالم.
فقط… جای عباس کیارستمی خالی
[clear]
محمدعلی کشاورز: این جایزه متعلق به یک فرد یا کشور نیست
محمدعلی کشاورز بازیگر سینما و تلویزیون دریافت جایزه اسکار از هشتاد و نهمین مراسم اسکار را به اصغر فرهادی خالق «فروشنده» تبریک گفت.
در متن پیام او آمده است:
«اصغر فرهادی جایی ایستاده است که استحقاق هر ایرانی است.
جایگاه رفیعی که به واسطه فرهنگ و هنر به دست آمده نه سیم، زر و زور. این جایزه متعلق به یک فرد یا کشور نیست.
این جایزه متعلق به همه مردمی است که یک عمر به دلیل قضاوت نابجا انگشت اتهام به سمتشان دراز بود اما آنها نشان دادند در طول این سالها نه به فکر جنگ بودند نه بمب بلکه به فکر ارتقای هنر بودند؛ هنری که وامدار فرهنگی عمیق است.
فروشنده فرهادی در همه دنیا خریدار دارد چرا که عشق، مهر، همدلی و تمدن را به جهانیان بدون بها عرضه می دارد.
این نماد افتخار را که به نماد مبارزه تبعیض و نژادپرستی تبدیل شده به اصغر فرهادی، همه عوامل فیلم و همه مردم ایران تبریک میگویم. امیدوارم آنطور که شایسته هست قدردان این مرد بزرگ باشیم.»
[clear]
علیرضا داودنژاد: پیروزیهای کم نظیرت در خور شایستگیهای بینظیر توست
علیرضا داودنژاد کارگردان سینمای ایران در متن نامهاش خطاب به کارگردان برگزیده اسکار نوشت:
«اصغر فرهادی عزیز
اینک که ابعاد پیروزیهایت قلمرو سینما،هنر و فرهنگ را پشت سر گذاشته و از تو یک قهرمان ملی ساخته است و از آنجا که روح بزرگ و قدرشناس تو بارها این پیروزیها را در ادامه راهی ممکن دانسته که هنرمندان بزرگ تاریخ سینمای ایران آن را باز و هموار کردهاند و بالاخره با توجه به جوهره پیام تو که از ضرورت مبرم «همدردی» سخن میگوید، به عنوان یک همکار درد آشنا از تو میخواهم و یادآور میشوم، وقت آن است که برای حل معضلات طاقتفرسایی که علیرغم موفقیتهای سالیان اخیر همچنان گریبانگیر سینمای ایران است، کمر همت ببندی و به یاری کسانی بیایی که میخواهند راه زندگی واقعی ایرانی را به سینمای ایرانی باز کنند،به تاراج داراییهاو مخاطبان این سینما در بازاری آکنده از ناامنی پایان دهند، نهاد صنفی را به کار مبارزه با انحصار و حل مشکلات واقعی زنجیره تهیه و توزیع و نمایش بگیرند، پژوهش و آموزش و تربیت نیروی انسانی را در مسیری گرهگشا برای رونق در بازار کار و اعتلاء سینمای حرفهای قرار دهند و بالاخره سینمای ایران را از حالت مزرعه دیم که هرساله اکثریت تولیدات آن با شکست مواجه میشود، خارج کنند.
درد ناامنی، تبعیض، زد، بند و ویژهخواری دردی مزمن است که کلیت سینمای ایران را از دریافت سفارش و سرمایه از انبوه دهها میلیونی مخاطبان خود عاجز میکند و آن را در چنبره سلایق کهنه و بازتولید کلیشههای مستعمل اسیر میسازد.
بیتردید همدردی و همراهی و همکاری تو با دلسوزان و خیرخواهان سینمای ایران میتواند در ایجاد فرصتهای برابر برای امواج استعدادهای شگفتانگیز اما مهجور این سرزمین پهناور راهگشا باشد و در تغییر قاعدهبازی این سینما از وابستگی به شایستگی تاثیر تعین کننده بگذارد.
بار دیگر پیروزیهای کم نظیرت را که در خور شایستگیهای بینظیر توست تبریک میگویم و از ذوق، تدبیر و درایت و جایگاه رفیع تو برای حل معضلات سینمای وطن عزیزمان یاری میطلبم.
دوستدار و همکارتو
علی رضا داودنژاد»
[clear]
پیام صادق زیبا کلام
«اسکار فروشنده اصغر فرهادی، اسکار سینمای مستقل ایران بود. سینمایی که چندسالی میشود در ایران جوانه زده و توانسته علی رغم سایه سنگین سینمای دولتی به بالندگی تحسین برانگیزی برسد.»
[clear]
پیام فرهادی چیست !
اسکار فروشنده اصغرفرهادی،اسکار سینمای مستقل ایران بود. سینمایی که چند سالی میشود در ایران جوانهزده و توانسته علیرغم سایه سنگین سینمای دولتی به بالندگی تحسینبرانگیزی برسد.
درحالیکه سینمای دولتی با صرف هزاران میلیارد تومان از بودجه عمومی کشور نتوانسته جایی برای خود باز کند، فرهادی، کیارستمی، جعفرپناهی و سایر سینماگران مستقل توانستهاند به همت خودشان و بدون استعانت از حمایتهای دولتی بهپیش بروند.
ضمن اینکه برنده شدن جایزه اسکار اصغر فرهادی جای خرسندی و شادی دارد و باید آن را به همه ایرانیان تبریک گفت اما جا دارد تا بار دیگر به متن ایشان که از سوی بانو انوشه انصاری در مراسم اسکار خوانده شد، نگاه دیگری بیندازیم.
آقای اصغر فرهادی تنها کسی نیست که درحال اعتراض به رفتار ترامپ و طرز برخورد وی با مهاجرین و اعمال تبعیضنژادی اوست، بسیاری دیگر از مردم آمریکا نیز در حال اعتراض به چنین موضوعی هستند.
هرچند ترامپ و طرفداران او بحث نژادپرستی در قانون ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور را به آمریکا انکار کردند ولی اساس و مبنای تصمیم ترامپ بیشتر از آنچه که امنیتی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد، نژادپرستانه است.
ترامپ انگیزه خود را از وضع آن قانون جنجالی، امنیتی توصیف کرده بود اما واقعیت مطلب این است که حداقل ظرف ۴ دهه گذشته از میان شهروندان ایرانی چه آنهایی که بعد از نظام جمهوری اسلامی به آمریکا آمدند و چه آنهایی که مقیم آمریکا هستند اقدامی تهدیدآمیز علیه مردم و دولت آمریکا شاهد نبودیم. حداکثر «عمل مجرمانهای» که دراین مدت از سوی ایران صورت گرفته، این بوده است که سعی میکردند تحریمهای چندساله اخیر را بشکنند. بنابراین وقتی ترامپ شهروندان این ۷ کشور ازجمله ایران را به واسطه تهدید امنیتی تا اطلاع ثانوی از سفر به آمریکا منع کرد نشان میدهد که مسئله امنیتی بیشتر بهانه است و تصمیم ترامپ تصمیم سیاسی است.
به هر روی عمل آقای فرهادی در اسکار عمل سنجیدهای بود.
از طرفی ایشان دو چهره و دو شخصیتی که برای ایران در آمریکا، اعتبار اجتماعی هستند را از سوی خودش وکیل کرد تا اسکار را دریافت کنند.
در حقیقت آقای فرهادی پیام دیگری هم به ترامپ و دولت او داد؛ پیامی با این مضمون که شما جلوی ملت، فرهنگ و تمدنی را گرفتید و نمیخواهید بگذارید وارد آمریکا شوند که نه تنها برای ایران بلکه برای آمریکا هم میتوانند افتخارآفرین باشند.
انوشه انصاری و فیروز نادری استثنا نیستند، از این افراد در ایران، فرانسه، کانادا و آمریکا بسیارند . آقای فرهادی با انتخاب این دو نفر تلاش داشت بالا بودن فرهنگ و تمدن ایرانی را به رخ ترامپ و ناسیونالیستها و نژادپرستهای آمریکایی بکشاند.
[clear]
کیهان: « فروشنده چه فروخت تا اسکار بگیرد؟»
در بخشی از گزارش روزنامه کیهان حسین شریعتی آمده است:« دلارهای نفتی امیر قطر توسط موسسهی انستیتو فیلم دوحه که بخشی از سرمایهگذاری این فیلم را بر عهده داشت باعث شده که فروشنده یکه و تنها و فقط با حضور یک رقیب جدی به نام «تونی اردمن» به میدان نهایی برسد.»
[clear]
دولت آمریکا تبریک به اصغر فرهادی را پس گرفت
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا گفت: «توییت را حذف کردیم تا برداشت نشود که دولت آمریکا با سخنرانی پس از دریافت جایزه موافق است».
[clear]
برنده شدن اصغر فرهادی و خوشحالی ما
نصرالله پورجوادی؛ استاد دانشگاه / پژوهشگر و زبانشناس
دیروز یکی از خبرنگاران به من زنگ زد و گفت: یه چیزی راجع به اسکار آقای فرهادی برای ما نمینویسید؟ گفتم: «فکرش را نکرده بودم. حالا ببینم. » تا شب دو سه بار به این ماجرا فکر کردم ولی چیزی به ذهنم نرسید. امروز صبح که اینهمه شادی و افتخار را در فیس بوک و جاهای دیگر دیدم از خودم پرسیدم: «خوب، چرا؟ چرا ایراینان باید اینقدر خوشحال بشوند و افتخار بکنند که فیلمسازشان برنده اسکار شده و دنیا از سینمای آنها ستایش کرده؟». تنها جوابی که به ذهنم رسید این بود که: به خاطر این که ایرانیها کم آوردهاند. ما در قبل از انقلاب هم وقتی به خارج میآمدیم به گذشته ایران افتخار میکردیم. خود من در دوران دانشجوئی در امریکا همیشه میخواستم به دوستان امریکائیم و دیگران تذکر دهم که ما عرب نیستیم، ایرانی هستیم. چادر نشین نبودیم و نیستیم. در بچگی با گاو و گوسفند بزرگ نشدهایم و سوار شتر نشدهایم. اسم خیام که میآمد انگار خدا دنیا را به ما داده، باد میانداختیم تو غبغبمان و میگفتیم: «آره، خیام ایرانی بود. » من یادم است که یک بار با یک پسر کویتی دعوایم شد سر این که گفته بود ابن سینا عرب بوده. البته این حرفها آن کمبود اصلی ما را که از یک کشور عقب افتاده آمده بودیم جبران نمیکرد. داشتن افتخارات تاریخی زیاد به رفع احساس حقارت ما به عنوان یک پسر بچۀ جهان سومی کمک نمیکرد. یا بهتر است بگویم: میکرد ولی نه زیاد. این احساس حقارت از یک جهت هم برای ما خوب بود. ما طبقه متوسطی بودیم که سعی میکرد در دنیا سر بلند باشد. این طبقه از زمان مشروطه و حتی قبل از آن در ایران، البته در شهرهای بزرگش، شکل گرفته و باعث شده بود که خانوادهها بچه هایشان را درس خوان کنند. به نظر من به دلیل همین احساس و کوشش برای جبران کمبودها بود که خانوادهها توانستند بچههای درس خوان تربیت کنند. علت این که ایرانیها این همه استاد دانشگاه و پزشک و متخصصان مختلف در امریکا و اروپا دارند همین است. طبقه متوسط همه میخواستند بچه هایشان دکتر و مهندس شوند. همه بچه هایشان را وادار میکردند تا علم و ادب و فرهنگ اروپائی را بیاموزند و بدین وسیله پیشرفت کنند.
اما بعد از انقلاب حسابی زدند تو ذوق همین طبقه متوسط بلند پرواز. خود انقلاب در ابتدا غرور آفرین بود. سال اول، من خوب یادم هست، دنیا خیره شده بود و میخواست ببیند ایرانیها ناگهان سر بلند کردهاند و حالا میخواهند چه تخم دو زردهای بکنند. ولی ما خیلی زود آنها را از خودمان نا امید کردیم. اعدام اشخاص برجسته رژیم سابق، مانند اعدام خانم فرخ رو پارسا یا تیمسار جهانبانی و دهها نفر بیگناه دیگر، و بعد هم شر و شوری که چپیها و مجاهدین از خود نشان دادند و ترورهای گروهای فرقان و امثال آن، و از همه بد تر بالا رفتن از دیوار سفارتخانه و گروگان گیری و پس ندادن گروگانها و وزرائی که یه خارج میرفتند و لباس ” انقلابی” به تن میکردند و یکیشان هم زبان خارجی بلد نبود. خلاصه حادثه بعد از حادثه و دست آخر هم آن رییس جمهوری که وجودش تو دهنی بود به ملت، همه و همه باعث سر افندگی ما در دنیا شد. همه و همه باعث شد که ما کم بیاوریم. وقتی هم که ما میخواستیم به تاریخ خود و برخی از شخصیتهای بزرگ تاریخی خودمان مثل کوروش بنازیم آنقدر سنگ ملامت و توهین و تمسخر به سرمان زدند که توبه کار شدیم. گمان نمیکنم هیچ ملتی را این طور از گذشته افتخار آمیزش شرمنده کرده باشند که ما را کردند. خلاصه برای تحقیر کردن ما از هیچ کاری کوتاهی نکردند و نکردیم. وقتی هم که میخواستیم به خارج سفر کنیم در سفارتخانهها را به روی ما بستند و ما را در پشت در کنسولگریها یا حیاط خلوت کنسولگریها سر پا نگه داشتند و تحقیر کردند و حتی ما را مجبور کردند که برای گرفتن ویزا به کشور ثالثی سفر کنیم و چند ملیون خرج کنیم تا یک ویزا بگیریم، چیزی که قبل از انقلاب ایرانیها به آن احتیاج نداشتند. و بعد هم در بدو ورود هزار جور از ما پرسش کردند و تا فیها خالدون زندگی ما رفتند و تجسس کردند و از ما در فرودگاه انگشت نگاری و کارهای قبیح دیگر کردند و کردند و کردند، و ما هم سرمان را پائین انداختیم و هیچی نگفتیم. چه بگوئیم؟ چی داشتیم که بگوییم. و حال یک جوانمردی پیدا شده که میگوید: ما نیستیم. شما میخواهید از ما مثل دزدها و جنایتکاران انگشت نگاری کنید و بعد راهمان دهید به کشورتان، ما نیستیم. شما میخواهید به ما ویزا ندهید، ندهید. ما اصلا ویزای کشور شما را نمیخواهیم. ما دیگر جوانمانمان را به مکهای که در فرودگاهش در روز روشن با آنها معامله و رفتار عربی میکنند نمیفرستیم. ما را به اندازه کافی شرمنده کرده اید. به اندازه کافی از طرف شما تحقیر شدهایم. ملت ایران سالهاست به خاطر کارهای احمقانه عدهای تاوان داده است. دیگر بس است. ما نمیخواهیم به خاطر این که در اصفهان و کرمان و مشهد و تهران متولد شدهایم با ما عین تروریستها رفتار کنند. یکی پیدا شد که بگوید ما اثر هنری خودمان را برایتان میفرستیم ولی به دلیل رفتار ناجوانمردانه تان حاضر نیستیم خودمان به این سرزمین قدم بگذاریم. یکی پیدا شد که سرش را بلند کند و نشان دهد که از کشوری میآید که مایه سربلندی در آن کم نیست. میگویند در زمان گروگانگیری وقتی کارتر به نماینده ایران پیغام داده بود که شما چکار میخواهید من بکنم تا گروگانها را آزاد کنید؟ نماینده ایران گفته بود که مقامات ایرانی میگویند شما در سال ۳۲در کشور ما کودتا کردید. کارتر جواب داده بود: “ای بابا، آن که تاریخ است. الان بگوئید من چکار کنم. ” حالا ما هم میگویم: بابا، آقای ترامپ، گروگانگیری و بعضی چیزهای دیگر که بعضیها کردند و شما خوشتان نیامد تاریخ است. در ایران نسلهائی متولد شده که اصلا از آن چیزها خودشان هم خبر ندارند. نسلهائی پیدا شده که خودشان بیش از شما و کشورهای دیگر چوب تروریسم و لات بازی و داعشی گری و بلشویک بازی و این حرفها را خوردهاند. ترا خدا، شما دیگر ولمان کنید. دست از سر ما بردارید. ما نخواستیم. ویزای شما را هم نخواستیم. فرش قرمزی هم که میخواستید پهن کنید برای خودتان پهن کنید. جایزه هم دادید دادید، ندادید هم ما لجبازی نمیکنیم. از کشتی گیرانتان باز هم با چای و نبات پذیرائی میکنیم. ما اینیم.
اصغر فرهای با نرفتن به امریکا در واقع همین حرفها را زد. ولی صدایش زیاد شنیده نشد. اسکار را که برد همه فهمیدند، و اول از همه خود ایرانیها، ایرانیانی که سالها ست به اعمالی متهم شدهاند که آنها خود مرتکب نشدهاند.
[clear]
کیانوش عیاری: بیانیه فرهادی به اندازه جایزهای که برد اهمیت داشت
کیانوش عیاری کارگردان فیلم «کاناپه» درباره کسب اسکار اصغر فرهادی برای فیلم «فروشنده» گفت: «خوشحال باشیم یا ناراحت فرهادی جایزه ارزشمندی را برده است. او با این جایزه به سینمای ایران اعتبار برزگی بخشیده و نمی توان آن را کتمان کرد.
کسب اسکار آن هم برای دومین بار برای اصغر فرهادی را به فال نیک می گیرم. اتفاق مهمی است که هر چه درباره آن صحبت کنیم کم است . مهم نیست که چه کسی از کسب این جایزه خوشحال می شود یا ناراحت ، در نهایت اصغر فرهادی جایزه اسکار را کسب کرده و باید به او افتخار کنیم. تمام این اتفاقات و کسب چنین جایزه ای به سود سینمای ایران است و ما باید این موضوع را به خوبی درک کنیم. کسانی هم که نمی دانند و متوجه نیستند باید درک کنند که فرهادی کمک بزرگی به سینمای ایران کرده است.
بیانیه فرهادی به اندازه جایزه ای که برد اهمیت داشت. زیرا ما اکنون در شرایط ویژه ای هستیم. این شرایط را آمریکا به وجود آورده است ؛ و فرهادی با موضوعاتی که در این مراسم ابراز کرد نشان داد که درک و فهم بالایی از شرایط دارد و مسائل به خوبی تجزیه و تحلیل کرده است.
سینمای ایران طی سه دهه اخیر ویژگیهای زیادی داشته است؛ همین موضوع باعث شده که مورد توجه مخاطبان غیر ایرانی قرار بگیرد. البته بعضی اوقات در فیلم های اجتماعی افراط بیداد می کند. اما نمونه ملایم تر و واقع گرایانه آن در فیلمهای فرهادی به خوبی دیده می شود. به همین دلیل، سینمای ایران طی سالهای اخیر از اهمیت بالایی برخوردار شده و نزدیک به سی سال است که سینمای ایران مورد توجه بسیاری از جشنواره های خارجی قرار گرفته.
به آقای فرهادی تبریک ویژه می گویم. البته تبریک من کاملا دو آتیشه است. به فرهادی افتخار می کنیم و امیدوارم که این راه را به خوبی دنبال کند.»
[clear]
علی نصیریان: جایزه ای با پیام صلح و گفت وگو
دومین جایزه اسکار فرهادی و سینمای ایران جواب بسیار خوبی بود به آن مرد تازه به دوران رسیده ای که تازه بر صندلی ریاست جمهوری امریکا نشسته است تا متوجه شود ممالکی که تحریم می کند و اجازه ورود به ملت هایشان را به کشورش نمی دهد، کسانی هستند که ارزنده ترین جایزههای خود امریکا را کسب می کنند.
[clear]
واکنش محمود کلاری درباره اسکار اصغر فرهادی
محمود کلاری در متنی که صفحه اینستاگرام پسرش کوهیار منتشر شد، نوشت:
«شب گذشته بزرگترین و مهمترین رویداد افتخارآمیز تاریخ معاصر فرهنگ و هنر این سرزمین پیش چشمان نزدیک به یک میلیارد از جمعیت کره زمین که این واقعه را بهطور زنده تماشا میکردند، رقم خورد؛ البته بیشترین سهم از این افتخار نصیب خانواده سینما و عضو کاردان و برجستهاش اصغر فرهادى خواهد بود. دومین جایزه آکادمى علوم سینمایى، بعد از پنج سال برای اصغر فرهادى و سینماى کشورمان از آنگونه دستاوردهایی است که کشورهاى پیشرفته صنعتى که صاحب تاریخ درخشان و پیشینه مؤثر در عرصه سینما هستند مثل آلمان و فرانسه براى دستیابى به آن هرساله بودجههاى کلانى هزینه میکنند.
براساس ارزیابىها چند برابر جمعیتى که مراسم اسکار را بهطور زنده تماشا کردهاند، در هفته جارى تحلیل، تفسیر و خبر آن را از طریق مطبوعات و وسایل گوناگون ارتباطجمعى در سراسر جهان نظارهگر خواهند بود. و این اتفاق بزرگی است؛ این را براى آنهایى میگویم که به دلیل جناحبندىهاى سیاسى که مطلقا با روح و ذات هنرى این پدیده همخوانى ندارد، به اشکال مختلف و با بهانهجویىهاى بىاساس سعى میکنند ارزشهاى بىتردید این واقعه مهم را زیر سؤال ببرند و از ارزشهاى آن بکاهند!!
به گمانم حتى اگر صرفا از بعد سیاسى هم به این رخداد بىسابقه بیطرفانه نگاه شود، اهمیت کاربرد کمنظیر آن در دنیاى سیاست نیز قابل مشاهده خواهد بود.بیش از یک میلیارد نفر در سراسر جهان بیانیه معترضانه یک فیلمساز ایرانى را در نقد و نفى سیاستهاى نژادپرستانه و جنگطلبانه رئیسجمهور تازه به مسند نشسته آمریکا (ترامپ) از تریبونى در همان کشور شنیدند و در تأیید آن به ابراز احساسات پرداختند؛ این واقعا اتفاق بزرگی است در ابعاد ملی.»
[clear]
داریوش مهرجویی: آفرین به فرهادی
خوشحالم این فیلم برنده شده و سینمای ایران دومین اسکار را از آن خود کرد. آفرین به اصغر فرهادی.
[clear]
ابراهیم حقیقی: درسهای فروشنده
سینما و تمام هنرهای دیگر، اگر راستین و همسوی انسانیت و با نیتِ خواستنِ جهان صلحآمیز و آرام باشند، که در تمام طول تاریخ با حضورشان همین را اثبات کردهاند، حرفی دارند که اندیشه و رفتارِ همه انسانها را نشانه میگیرند و سامان میبخشند. هنر راستین و هنرمند متعهد و بامعرفت، همیشه نشان داده است که حرفش از هزاران لشکر و توپ و تانک و موشک، کاراتر و ماندگارتر است، بیآنکه کوچکترین زخمی به هیچ موجود زندهای وارد کند؛ اما اینگونه فرصتها را کمتر در اختیار هنرمند میگذارند، فرصتی که آقای فرهادی و نمایندگانش، خانم انوشه انصاری و آقای فیروز نادری از جایگاهی پربیننده و جهانی با نام ایران و ایرانی یادآور شدند که میان مرزبندی و بیمرزی، میان تفاهم و عدم تفاهم، میان صلحجویی و جنگطلبی، میان دیوار یا پنجره، فاصله کوچکی است که انسان معاصرِ قرن بیستویکمی میداند که چه میخواهد. کام ما از مهر شیرین میشود. زندهباد سینما، زندهباد هنر.
[clear]
مرضیه برومند: تقدیم به شخص فرهادی
متن پیام فرهادی از فیلمش انسانیتر و زیباتر بود، من اسکارم را به شخص فرهادی اهدا میکنم که توانست اینچنین هوشمندانه پیام صلح و انساندوستی ایرانیها را به گوش دنیا برساند.
[clear]
کریستف رضاعی: احساس غرور هنری
چقدر لذتبخش است احساس غرور هنری! هنری که از درون شخص هنرمند میدرخشد و ماهیت یک فرهنگ، یک ملت و حتی فراتر از این، جوهر کیهان و عالم و جهان، است. هنر چه قدرتی دارد! زیباترین و ظریفترین نشانه انسان خالق. برخلاف سلیقهها و محدودیتهایی که خود همان انسان ایجاد میکند، میجنگد، آرام، با سلاح صلح و زیبایی… و امید و انگیزه میدهد. کسب دومین اسکار نهتنها پیروزی هنرمند بزرگ جهانبین، اصغر فرهادی، است بلکه پیروزی هنر است… جایی که دیپلماسی شکست خورده… افتخار میکنیم ما هنرمندها، ما ملت ایران، ما بخشی از جهان که چنین امید و افقی به ما میدهید؛ استاد بزرگوار آقای فرهادی عزیز… از ته قلب سپاس و تبریک.
[clear]
کارن همایونفر: ققنوس سینمای ایران
اصغر فرهادی عزیزم، هنر این سرزمین قصه و غصه ققنوس است. هرگاه به خاکستر مینشیند این شط روان فرهنگ و هنر این خاک پرگوهر، ناگهان مردی از خاکسترهای خویش دوباره و دوباره برمیخیزد تا زنده نگه دارد آرزوهایمان را. در این روزهای خاکستری تو ققنوس سینمای ایران هستی. درود بر تو. با احترام و تبریک.
[clear]
علی نعیمی: قهرمانهای فرهادی در فیلمها و دنیای واقعیاش
دیگر از این به بعد هر چه درباره اصغر فرهادی بگوییم تکراری است. تکرار اینکه او یگانه کارگردان سینمای ایران و آسیا است که تنه به بزرگان تاریخ سینما میزند. او بزرگترین و معتبرترین فیلمساز ایرانی است که معادلات تمامی سایتها و نظرگاههای پیشبینی را به هم زده است. اصغر فرهادی همه اینها با هم است. اما شاید کمتر به این وجه سازنده «فروشنده» پرداخته شده باشد که او تنها یک فیلمساز نیست. او در مقام یک مصلح اجتماعی و یک دیپلمات کارکشته آنچنان حرکت بر مدار انصاف و اعتدال را خوب از حفظ کرده است که حضورش و یا عدم حضور در یک مراسم بینالمللی میتواند چنان جریانی بسازد که چند ساعت مانده به برگزاری مراسم اسکار ۲۰۱۷ در مرکز شهر لندن و بر روی مانیتورهای بزرگ شهر فیلم «فروشنده» پخش میشود تا دنیا نظارهگر یک مانیفست بزرگ سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی باشند.
دولتها و ملتهایی که مغضوب سیاست جدید دولت ترامپ هستند چقدر باید هزینه میکردند تا رفتار نژادپرستانه و ضد انسانی او در قبال مهاجران را به دنیا نشان دهند و او را نسبت به اتفاقی که افتاده است آگاه کنند؟ چند ساعت مذاکره پشت درهای بسته میتوانست دولتمردان کشورهای مختلف را قانع کند که ابزار رسیدن به صلح و آرامش نادیده گرفتن مرزها است؟ غیر از آن شال آبی رنگی که انوشه انصاری در مراسم اسکار از آن استفاده کرد و نقشه شهر مشهد روی آن نقش بسته بود و پیغامش به تمام دنیا این بود دنیا با مرزهای امروز و دیوار کشیدن بین ملتها تعریف نمیشود؟
اصغر فرهادی دو بار اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را دریافت کرده است. در دو مقطع حساس در روابط سیاسی بین ایران و امریکا. یک بار در سال ۹۰ و اوج بحران هستهای کشورمان که منجر به قطعنامههای شورای امنیت علیه کشورمان شده بود و با حضور روی صحنه مراسم اسکار و خواندن متنی از صلح دوستی و صلحطلبی مردمان کشورمان سخن گفت و این بار هم در دورانی که بنای ناسازگاری از سوی رییس جمهوری جدید امریکا با ملت و دولت ایران بدون هیچ گونه دلیل موجهی گذاشته شد، او با نرفتنش فضایی را ایجاد کرد دنیا تعریفی غیر از تعریف رسمی دولت امریکا نسبت به ایران داشته باشند. این حرکت قیمتی و گرانبهای فرهادی با هیچ تعریف و مثال و تشویقی قابل بیان نیست.
اصغر فرهادی البته پیش از اینها و با آثارش ترویج فرهنگ ایرانی را به دنیا نشان داده است و اینطور نیست که آثار او از حرکات و رفتارهای فرامتنیاش جدا باشد. او به عنوان یکی از فیلمسازان جریان رسمی سینمای ایران که از نسل سوم فیلمسازان بعد از انقلاب هستند، نماینده جریانی از فیلمسازی است که مفاهیم و ایدئولوژی در آثارشان رنگی از زندگی و واقعیات جامعه را دارند. فرهادی دردمندی و همدردی با جامعه را به خوبی در آثارش نشان میدهد و آنجایی که در قامت یک مصلح اجتماعی قصد تصمیم گیری دارد در کنار حق طلبی با همه تبعاتش میایستد و هیچگاه در کنار دروغ مصلحتی و فتنهانگیز قرار نمیگیرد. او پیش از این ثابت کرده است قهرمانهایش در شرایط بحرانی ابراهیموار به آتش میزنند و نیک و بد روزگار هیچگاه روی تصمیم اصلیشان تاثیرگذار نیست. این نگاه انسانی در آثار فرهادی نشان میدهد فیلمساز مطرح کشورمان بدون آنکه نیاز داشته باشد برای رسیدن به هدفش دست به رخدادهایی فراتر از متن جامعه ایرانی بزند، قهرمانهایش را از لابهلای افراد همین جامعه انتخاب میکند. حال این انتخاب از طبقه فرودست جامعه باشد که در قامت علا و فیروزه در «شهر زیبا» رخ نشان میدهد یا سپیده در «درباره الی» و یا رعنا در «فروشنده». او حتی قهرمانهایش در دنیای واقعی هم از جنس تفکراتش هستند. انتخاب هوشمندانه اصغر فرهادی برای حضور پروفسور فیروز نادری و انوشه انصاری دو دانشمند ایرانی ساکن امریکا که در ناسا مشغول به فعالیت هستند به عنوان نمایندگان ایران در این مراسم نشان داد باید با غرور از هویت و فرهنگ ایرانیمان صحبت کنیم. حتی با نقشه هوایی مشهد. حتی در سالن دالبی تیهتر لسآنجلس.
پیامهای تبریک انجمنها و کانونهای هنری
[clear]
پیام انجمن تهیهکنندگان مستقل سینمای ایران:
«دومین جایزه اسکار اصغر فرهای،نه تنها برای ایران و سینمای ایران افتخاری غرورآفرین و ابدی است بلکه پیامی آشکار به تمام مردم دنیا و دولتمردان است که مردم ایران مردمی صلح طلب و با فرهنگ هستند و قرنها جنگ، ستم و غارتی که برکشورشان رفت،نتوانست آنها را از دستیابی به قلههای ادب و فرهنگ و دانش باز دارد.
دو نماینده فرهادی در مراسم اسکار، یعنی پروفسور فریبرز نادری ( دانشمندبرجسته ناسا) و انوشه انصاری ( اولین زن فضانوردجهان ) گواه این مدعاست.
انجمن تهیهکنندگان مستقل سینمای ایران این پیروزی را به ملت ایران،جامعه سینمایی کشور، عوامل فیلم «فروشنده» و درنهایت به خود اصغرفرهادی تبریک میگوید.»
[clear]
انجمن صنفی فیلمنامه نویسان سینما:
«در شرایطی که بیمسوولیتی و بی اعتنایی به ابتداییترین حقوق انسانی در گوشه و کنار جهان به دور ذهن و زبان متولیان جامعه دیوار کشیده است، فیلمی که بتواند از این دیوار بگذرد بیگمان فیلم اجتماعی واقعیست و فیلمهای شما بارها چنین کرده است. بزرگترین جایزهی یک فیلم ساز، گشودن راهی تازه در ذهن بینندگان است. به بهانهی دریافت جایزهی تازه، کسب چندبارهی این جایزهی با ارزش و همواره پایدار را به شما تبریک میگوییم.»
[clear]
انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران:
«سینما ابزار رسانهای خودش را دراین دنیای پرهیاهو دارد. اصغرفرهادی با درخشش دوبارهاش در آکادمی اسکار نشان داد که جدا از جوهره هنری، هوشمند و زمانه شناس است. وقتی قواعد حرفهای را خوب بلد باشی، میتوانی با اثرت نام ایران و ایرانی را درحضور مهاجم افراط گرایی سیاسی و به مسلخ کشیده شدن آزادی و انسانیت به گوش جهانیان برسانی.”فروشنده” فرهادی و اسکار در یک هم صدایی میگویند که در دنیایی متجاوز نیز میتوان به گفتمان و عدم قطعیت رسید.»
[clear]
کانون کارگردانان خانه تئاتر:
«زبان هنر پر مایهتر از هر زبان دیگری خصوصا زبان سیاست است.»
«جناب آقای اصغر فرهادی
کانون کارگردانان خانه تئاتر ، این موفقیت بزرگ را به شما، خانوادهی بزرگ سینما، جامعهی هنری و ملت ایران تبریک میگوید. شما به شایستگی نشان دادید زبان هنر پرمایهتر، ارزشمندتر و کاراتر از هر زبان دیگری خصوصا زبان سیاست و سیاست پیشگان قادر است به منزلت انسان ارج بگذارد و پیام مهربانی باشد برای انسانیت و دوستی!»
[clear]
کانون نمایشنامهنویسان خانه تئاتر:
«هنرمند گرامی، جناب آقای اصغر فرهادی
دریافت جایزهی اسکار برای فیلم فروشنده را به جناب عالی و همکارانتان تهنیت میگوییم و موفقیت روزافزون شما و سربلندی سینمای ایران را آرزومندیم.»
[clear]
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید