کبوترانه غزل تازه و منتشر نشدهای از هدیه سلیمانی
کبوترانه
بیا کبوترِ جلدم نترس از بامم
دوباره آمدی و در نگاهت آرامم
دوباره آمدی و رو به روی چشمانم
غزل به رقص در آمد تو ای دلارامم
بیا و دانه ی گندم بچین که باغِ بهشت
جهنمی شده بی تو میانِ احجامم
خوش آمدی.. صفای باطنِ زیبای تو را
کجا شود که ببیند کلام و ایهامم
خوش آمدی کبوترِ سپیده آورِ صلح
که در طلوعِ تو تابیده نورِ الهامم
که در نوشتن تو شاهنامه ای هستم
و یا رباعی شیوای نابِ خیامم
تو باز آمده ای در کنار پنجره هام
به یمن آمدنت سرزمینِ گمنامم
که گم شدم و فراموش کرده ام خود را
به لحظه ها که سند می خورند بر نامم
کبوترانه نشستی میانِ خاطرِ من
بیا کبوترِ جَلدم نترس از بامم
#هدیه_سلیمانی
#ه_د_ی_ه_سلیمانی