Advertisement

Select Page

  در باره‌ی شعر امروز: تعریف‌ها، گونه‌ها، و سبک‌ها

  در باره‌ی شعر امروز: تعریف‌ها، گونه‌ها، و سبک‌ها

 

برداشت من از کارکرد شعر امروز این است که شعر، به هرحال، انواع و اقسام داشته و دارد و به همان نسبت هم کارکردش فرق کرده و می کند.

یکم.  شعر می تواند به شعارهای اخلاقی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی تبدیل شود و انگیزه ای گردد برای تغییر و تحول فکری و آیینی افراد جامعه.

دوم.  شعر در گذشته توانسته است وسیله ی مدح و ثناگویی دربار قرار بگیرد و از این راه تبدیل به وسیله ی امرار معاش و کسب منزلت و مال و منال گردد.

سوم.  شعر می تواند تبدیل شود به وسیله ی شهرت و کسب محبوبیت در بین جماعتی و نسلی.

چهارم.  شعر همراه با موقعیت مرفه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می تواند شخص را تا حد یک سلبریتی برساند و حتی در بین هواداران و همروندان آن سلبریتی، ایجاد نوعی گروه گرایی، مرید و مراد سازی و کیش شخصیت کند.

پنجم.  شعر می تواند به ساحت ترانه سرایی کوچ کند و  زبان مرسوم خانه و خیابان و کوچه را در پیش گیرد و حتی ایجاد شوک کند و به مقدار متنابهی باعث شهرت موقتی یا کوتاه مدت سراینده شود.

ششم.  شعر می تواند به نحوی انحصار طلبانه فقط خود را شعر بشمرد و خط قرمز مردودی و رفوزگی بر هر چه شعر به جز از نوع خود بکشد.

هفتم.  در شعر پارسی که پیشینه ای سترگ دارد، شعر عالی نتیجه ی قضاوت زمان و دوران است، نه قدرت اقتصادی و مقام اجتماعی و اهمیت فرهنگی شاعر یا همدستان و هوادارانش.   اهمیت خود را به واسطه ی وابستگی به نظر یک یا چند نفر هم به دست نیاورده است.  تاریخ و زمان، و آن افراد که از پس آمده اند و غربال در دست داشته اند،  به قضاوتش برخاسته و ماندگارش کرده اند.

هشتم.  شعر عالی از زبان و بیان حالِ زمان خودش برمی خیزد و آبشخورش در پیشینه ی شعری  زبان بومی خودش و زبانهای دیگر دنیاست.

نهم.  شعر می تواند فقط برای خواص و متخصصان و گروهی ویژه از شعر دوستان باشد و به عامه ی مردم  عنایتی نکند و به این سان برای عموم حکم معما و چیستان و مقوله ای بغرنج را داشته باشد.

دهم.  هر شاعر مهم و جا افتاده و استخوان داری، بوطیقا و سبک و سیاق و سلیقه ی ویژه ی خود را دارد.  البته این بوطیقا و سبک و سیاق، بیان کننده ی گونه ای تعریف است.

یازدهم.  شعر در ساده ترین و مختصرترین شکل خود، فقط یک واژه است؛ مثل ساختمان یک خانه که در ساده ترین شکل فقط یک آجر است.

دوازدهم.  هر جا واژگان هستند، امکان شعر هم هست؛ منتها شعر خوب و بد و عالی و… هم داریم، البته طبق سلیقه های گوناگون، من هم بوطیقاها و سبک هاو سیاق هایی داشته و دارم، حتی اگر یکی از سبک هایم در بر گیرنده ی تمامی سبک ها باشد، که نامش را بینا بوطیقا نامیده ام: Interpoetics

سیزدهم.  هیچ سبکی باعث لغو یا باطل شدن سبک یا سبک های دیگر نمی شود.  سبک ها مانند کتاب ها و دیوان های شعر در کتابخانه ها، بی نفی و نقض یک دیگر، در همسایگی هم، در کمال صلح و صفا وجود دارند.

چهاردهم.  شخصا و به طور عمومی، سبک مورد علاقه ام سهل و ممتنع است.  و بیش از چهل سال است که به این سبک شعر نوشته ام.  نخستین بار، این سبک را در کارم، زنده یاد منوچهر آتشی در نامه ای به من به تاریخ  ۱۵بهمن ۱۳۷۱ تشخیص داد و ستود.

پانزدهم.  نهایتا ، شعر همه چیز است و هیچ چیز نیست.  همان پدیده ای است که به یک تعریف نباید محدودش کرد و بر آن حد و مرزی نیست و نباید هم باشد همانطور که تامس کون Thomas Samuel Kuhn (1922–۱۹۹۶) در مورد علم و دانش به طور کلی گفته است، می شود به شعر هم از دیدگاه های مختلف نگریست.  درست مثل زندگی که برای یک فیزیکدان در انرژی خلاصه می شود و برای یک شیمیدان در  (D.N.A)، برای آن کس که عاشق تصویر و تعبیر است، تصویر و تعبیر است، برای آن کس که به فورم می اندیشد فورم است، و برای آن کس دیگر کلامی موزون و مقفی.  هر کس به زعم خود به گونه ای پنداردش.  از نوع یا نوعی شعر پروردگار ساختن، هم به پروردگارِ انسان  و هم به شعر لطمه می زند. 

شعر یک نیروی والا در ذهن و زندگی بشری است—یک نیروی تسلی بخش و مرهم آور و التیام گر.  جنبۀ شفا دهندۀ شعر، هماره از دورانهای دور کهن، از فایده ها و فراورده های بلاعوض شعر و به طور کلی هنر است.  شعر عامل پیوند و عامل جدایی است و  اذهان هم اندیش را پیوند می دهد به گونۀ  ویژۀ هر یک از ذهن ها و آن ها را به استقلال می خواند باز هم با ویژگی های شان.  شعر یک فرایند پویای معنا ساز و زاینده است در درون و بستر زبان.  به واژگان به طور کلی، بار معنایی نوین می آفریند و لایه ای بر لایه های معنایی آنان می افزاید.  این یک ویژگی بسیار مهم شعر و ادبیات بطور اعم است.  معنا ها را دستخوش تغییر و تحول می کند.  شعر یک ساختمان ویژۀ زبانی است که گاهی از دور به یک ویرانه یا یک ویرانگی شباهت دارد.  ساختمان تعبیر مرده ای است، اما پیکر جاندار شاید بیان بهتری باشد برای شعر.  شعر زنده است و نفس می کشد.  ماندگاری شعر ماندگار در همین است.  اگر شعر زنده یا جاندار نباشد، با زور هزاران بوق و بلندگو و کرنا هم زنده نمی شود.  شعر عالی ترین شکل و والاترین ترکیب واژگانی در زبان و اندیشه است.  پربارترین و در عین حال موجزترین زبان، شعر است.  شعر” پدیده ای زنده و جاندار است و “ناشعر” لاشۀ مردۀ زبان که با نفس مسیحا هم زنده نمی شود.  شعر اصلا مانند نفس مسیحاست.  نوشداروست.  اما شعر می تواند همان چیزی- پدیده ای باشد که دیگران نا شعر می خوانندش.  این گونه است که شعر می شود زبان استقلال و فردیت و آزادی و نفس ِ نفس کشیدن انسانی در فضایی که همگرایی و همسانی آهنگ یکنواخت ِ عبور و حرکت و در اصل سکون و رکود در آن است.  علی اسفندیاری و فروغ فرخزاد و هوشنگ ایرانی و …به ما آموختند که دگر اندیش شویم و قالبهای کهنۀ فکری و زبانی و تخیلی مان را بشکنیم.  پس شعر ذات نوگرایی و دگرگرایی دارد، زیرا که ذات تغییر و تحول در آن است و از احساساتی بر می آید که زمینه های مشترک دردها و تجربه های مشترک در آن است.  این است که در عین حال که سرچشمه از یک بیماری بسیار مزمن و فریبندۀ اجتماعی یا همگانی یا خانوادگی دارد، در حرکتش به سوی بهبودی و بازسازی و بهزیستی، یگانه پروری خود را دارد.  یعنی نقش فردی خود را تصویر و تعبیر می کند.  یک توازن بسیار لطیف و ظریف بین فرد و اجتماع در درون شعر نهفته است و شعر را به مثابه پدیده ای بسیار پویا نگهداری می کند

از سوی دیگر شعر می تواند سخت درگیر واقعیات و جزئیات و در حال تجربه و تنقید و تفسیر و نمایش تناقضات طنز آمیز باشد — شعری سخت معترض، گاه خشن، گاه مهربان، گاه ناعاشقانه و گاه سخت عاشقانه، گاه جهان را در دانه ی خشخاشی ببیند و بررسد و گاه تمامی جهان و ورای آن هم نتواند حسی از رضایتمندی در او به وجود بیاورد. این گونه شعری اصلن خود شاعر است و با او رابطه ای ارگانیک دارد.   شعری ستیزنده با خود و دیگران و بی کرنش در برابر آن چه که سنتی و معمول می نماید.  شعری که اصلن نوعی ضد “شعر” است و هر گونه اتوریته ی شعری و بوطیقایی را به هیچ و پوچ می گیرد تا خود را دائم بسازد و بداند و بفهمد و بفهماند.  درست ضد آن پدیده ای که به نام شعر شناخته شده و به حلقوم همگان خورانده می شود، زیرا که تنفس برایش فقط در هوای آزاد و تازه و نو میسر است.  شعری که گذشته ی زبان و ادب بومی و جهانی را کمابیش خوب شناخته است و به آن وام دار است و بر اساس این وام داری، دستمایه ای نوین را برای خود و شعریت پایه گذاری می کند.

.. 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights