دو شعر از ساره سکوت
رجعت
۱-
رنجم را از تن در میآورم
خیره میشوم در سرخ که به سیاهی میل میکند
چیزی نمیخورم تا خونم را به خورد خون ماشینها دهم
میگذارم مرا به شماره تبدیل کنند
(حالا یک شمارهام. شمارهی ناشتا، شمارهی بعد از صبحانه، شمارهی بعد از ناهار، شمارهی قبل از خواب، شمارهی قبل از مرگ)
صندلی از جا بلند میشود تا بنشینم
-ماشینم را زیر پستان انگشتم گرفتهام و عذرم موجه است-
تق
و اندوه در انگشتم فرو میرود
حال شمارهام خوب نیست. شمارهام حال ندارد
انگشتهای سیاه کردهام را از روی میز جمع میکنم و به سوراخ چشمهایم بر میگردانم
چشمهایم در لیست بلندی از شماره چیزی مینویسند -لابد خیلی مهم است.
تق
و در شمارهها فرو میروم
امروز سی هفته و شش روز است به گردی دست میکشم و میگویم فردا شمارهی بهتری برای به دنیا آمدن است
دکتر فرزند نیامدهمان را به انواع شمارهها تبدیل کرده است
و ما برای آلبوم عکسش یک لیست شماره داریم
گردم را بر میدارم و با نفسهای به شماره افتاده سر کار میروم
همکارم شمارهی رباتها را اشتباه مینویسد
شمارهی سدیم هیدروکسید را اشتباه مینویسد
شمارهی روز را اشتباه مینویسد
و میگوید: اینها سرِ کاری ست. چه فرقی میکند، چه عددی DNA آدم را از وسط نصف کند؟ مهم تکههای آدمند که از هم جدا شدهاند.
همکارم ارزش شمارهها را درک نکرده
ارزش شمارهی ناشتا را و ربط شمارهها به زندگی و به مرگ
پرستار میگوید: بچه که دنیا بیاد به دست شما و به دست بچه شماره میزنن. حواستون باشه شماره خودتونو ببرین خونه. یهوخ برندارین شماره مردمو ببرین
فکر میکند هرچهقدر به شمارهها وفادارتر باشم بیشتر عمر می کنم
لطف میکند و از من شمارههای بیشتری تکثیر میکند؛ شمارهی فشار خون، شمارهی دما، شمارهی وزن.
مادربزرگم که مُرد خیلی شماره داشت
سی و یکسال روی تخت؛ سهسال و چهاردهروز و دوماه خشک شده؛
بیست و پنجسال و دوماه و نهروز و دوساعت با ماهیچههای هضمشده.
خشک و هضمشده روی تختش مینشست و گرد گرد دعاهایش را با تسبیح میشمرد
چندسال مرده، در تاریخ فلان و فلان، در قطعهی فلان (شمارهها که زیاد میشوند مغزم فراموششان میکند.) مغزم فکر میکند، چه فرقی می کند؟ مهم این است که مرده و رفته!
شمارههای زندگی فرزندم بیشمارند
جد فرزندم یکشماره از جنگ جهانی دوم است که مادربزرگ فرزندم در قاب عکسی نگه داشته
در فامیلِ فرزندم شمارهای هست که کل پادگان جلویش پا جفت میکنند
و یکشماره از فرزندان اقوام فرزندم در کمپ، سابقا از یهودی بودن اینقدر شمارهی گرسنهای شده که مرده
تق
خون از انگشتم به قدر چند شماره بیرون میزند (که برای توصیفش برای شما باید حساب کنم و ببینم چه حجمی از من را به شماره تبدیل کردهام و چون کج و معوج است فعلا حسش نیست)
خون را به دهان ماشین میمالم و فکر میکنم مادربزرگ اگر شماره نشده بود الان میگفت “هیچوخ به دهن گرگ خون نمال ننه” و فکر میکنم که وقتی خودش را به دهان زمین دادیم لابد این را تکرار کرده است.
۲-
رنجم را از تن در میآورم
خیره میشوم در سرخی که به سیاه میل میکند
مرگ، اول از همه با رنگها بازی میکند
رنگم را به قاب عکس میچسبانم
رنگم را روی پیراهنهای همسرم پخش میکنم
یقهی تمام پیراهنهای سفیدش را میبوسم
و در باغچه گلهای سرخ وحشی میکارم
دکتر میگوید نوزادها فقط سرخ و سیاه را به خوبی میبینند
موهایم را در کشو میگذارم -وسط وصیتنامهام-
و آلبوم را میبندم
دهان خونی انگشتهای سیاه کردهام را به صفحات میکشم
تق
دگمه را فشردهام
دگمه بلندگویی وسط شمارههای روی صفحه است
شمارهها صداهای درهم و برهم پیچیدهای دارند که تمام طول بارداری در من حال تهوع ایجاد میکنند
صدای پاهایی که در پادگان جفت شدهاند را از تق تق تق تق شمارهها میشنوم
انگشتم کلیدهای کیبورد را تق تق تق تق در مغزم فرو میکند تا چیزی برای فرزندم بنویسد
ماشینی از جلوی خانه میگذرد و پنجره را میلرزاند
خونم را به دهان کلیدهای کیبورد میمالم
فایل مهاجرتم را تایید میکنم تا مرگم شمارهای برای خاک شدن در خاک وطن فرزندم داشته باشد
حالا یک شمارهام
سفر شانزدهم: حرف از دهانهی چاهی پر میکشد
دهانهای زیادی دارد اندوه
پرندهی کوچک شادی
شکوفهی صورتی تو کجاست؟
قد از دهان سیاهی بلند میشود
خمیازهای،
جادههای کاجِ پلکهایش را میگشاید
حرف از دهانهی چاهی پر میکشد
و تیرگیهایش را
در چاه مردمان غمگینی جا میگذارد.
دهانی از دهانهای بیرون میافتد
-نوزاد، بیصدا ست-
دستی بر سینهاش میکوبد
حرف از دهانه پریده است
شکوفهای از تگرگ تکیده.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
ساره سکوت متولد سال ۱۳۶۳ خورشیدی در ایران است. تحصیلات دانشگاهی وی در ایران در رشته کامپیوتر و مهندسی شیمی پتروشیمی به دلیل مهاجرتش از ایران ناتمام ماند. پس از مهاجرت، در شهر تورنتو کانادا تحصیلاتش را در دو رشته دستیاری دندانپزشکی و رشته علوم زیست- پزشکی به پایان رساند. نوشتن شعر را از دوران کودکی شروع کرد و در سال ۱۳۹۴ اولین مجموعه شعرش با نام “چهارده معصومه” از طریق نشر گردون در برلین منتشر شد که با توجه به دسترسی محدود مخاطبین به این کتاب بازتاب خوبی در ایران و افغانستان داشت.
از سال ۲۰۱۲ به همکاری یکی از دوستانش گروه دانشجویی کالچرال ایونتز را در دانشگاه یورک شهر تورنتو تشکیل داد که این گروه به مدت دو سال شب شعر ها و نشست های ادبی متعدد به زبان فارسی در این دانشگاه برگزار کرد. بعد از مدتی، این گروه تحت عنوان جدید “کانون شعر تورنتو” با گروهی از دیگر داوطلبان فعالیت خود را از سر گرفت. از جمله فعالیتهای کانون شعر تورنتو می توان به فلش ماب های کمپین کتابخوانی کانون شعر تورنتو در جشنواره تیرگان تورنتو و همچنین در شهر سن دیگو ،اهدای کتاب کودک به کودکان در جشنواره تیرگان، برگزاری شب شعرهای متعدد ، برنامه کتاب میهمان ، برنامه همکلاسی آنلاین و همچنین نمایشگاه سه روزه کتاب کانون شعر تورنتو اشاره کرد..
ساره هماکنون مسئول صفحه ادبیات مجله شهرگان و کانون شعر تورنتو و مترجم داوطلب برای گروه فمنیسم روزمره است. از جمله فعالیتهای او میتوان به ترجمه و زیرنویس ویدیو، تدریس خصوصی زبان عربی و انگلیسی در ایران، همکاری با موسسه حمایت از پناهندگان به عنوان مترجم داوطلب در تورنتو و دیگر فعالیتهای فرهنگی داوطبانه نام برد. او در شهرها و جلسات متعددی در آمریکا و کانادا شعر اجرایی اجرا کرده است. اشعار اجرایی او با استقبال گسترده ای روبرو شدهاند. گوشههای از برخی اجراهای او را می توانید آنلاین ببینید.
هم اکنون در کشور آمریکا سکونت دارد و دانشجوی آنلاین واحدهای مختلف ادبیات فارسی و فلسفه است که از طریق دانشگاه های معتبر جهان و به صورت انلاین ارائه می گردند. از ساره سکوت اشعار متعددی در کتابها، سایتها و مجلات مختلف در کشورهای ایران ، کانادا، آمریکا ، افغانستان و .. منتشر شده است. او در حال حاضر مشغول نوشتن چند کتاب شعر و داستان است. کتاب دوم او “پیامبر درختها” در ایران منتظر مجوز چاپ است و احتمالا قبل از سال جدید از طریق نشر هشت منتشر خواهد شد. کتاب سوم او ” مادرکبوترها” در دست بررسی و آماده چاپ است.