زن: فرشتهی نجات یا قربانی؟
بحران سرمایهداری؛ زن: فرشتهی نجات یا قربانی؟
«بزرگترین قدرت اقتصادی دنیا چین و هند نیستند، بلکه زناناند. بنا به تخمین بانک جهانی انتظار میرود که قدرت اقتصادی زنانِ جهان تا سال ۲۰۱۴ به ۱۸ میلیارد دلار برسد که این عدد بیش از دو برابر درآمد خالص سرانهی مجموع دو کشور چین و هند است.»
برخی از گردانندگان و طراحان بازار جهانی معتقدند که «اینبار» کلید حل بحران اقتصادی کنونی در دست زنان است و با تکیه بر همین باور نیرو و سرمایههای گزافی خرج میکنند و فشارهای اقتصادی و اجتماعی گوناگون و همچنین فشارهای روانی و عاطفی بیشماری نیز نسبت به زنان روا میدارند. نظام سرمایهداری بنا به ماهیتش نظامیست که بهجای اندیشیدن به نیازهای انسان، به فکر کشف شیوهای نو برای فروش محصولات جدید و جلب مشتریهای بیشتر و از پی آن خروج از بحران است. یکی از این شیوهها که هر روز طرحی نو درمیاندازد، زنان را مورد هدف قرار داده و برای آنها مشکلات روانی از قبیل «احساس ناامنی، ترس و اضطراب» نسبت به جایگاه اجتماعیشان ایجاد میکند. در این مسیر، برای نزدیک شدن به اهدافش از چند راه عمل میکند. یکی از این راهها تغییر دیدگاه زنان نسبت به ظاهر خودشان است. به این ترتیب که نخست زیبایی را بنابه منافع صاحبان بازار برای جامعه تعریف میکنند و در جهت رشد این منافع به تصور زنان از زیبایی یا چگونه پسندیده شدن شکل میدهند. به عبارت دیگر، جایگاه اجتماعی زن را با ظاهر او محک میزنند.
هر زن روزانه دهها بار از رسانههای تبلیغاتیشان میشنود یا میبیند که پوست صاف، لبهای کلفت، پشت چشمهای اینگونه یا ابروهای آنگونه، موی فلان و اندام بهمان مقبول است. بهدنبال تکرار پیدرپی این تبلیغات رفتهرفته نگاه او نسبت به ظاهر فیزیکیاش تغییر میکند و اگر با آنچه آنها پسندیده میدانند متفاوت باشد، که در بیشتر مواقع چنین است، از ناپسند واقع شدن در جامعه نگران میشود و احساس امنیتش را نسبت به جایگاه اجتماعی خود از دست میدهد. بیگمان در این مقطع اضطراب و ترس جایگزین آن میشود و او را وادار میکند که در پی رفع این نگرانی برآید و بهدنبال درمان برود. درمانش را هم آنها دارند، بهترین راههای درمانیای که برای این نظام سودی پایدار داشته باشد؛ خرید کالاهای جورواجور آنها و پول دادن برای تغییر ظاهر. این همان انگیزهی اصلی نظام سرمایهداریست، کسب سود بیشتر و پررونق نگه داشتن بازار تولید.
متاسفانه در بیشتر موارد نگرانیهای ایجاد شده به ظاهر فیزیکی زنان مربوط میشود. بر صفحههای تلویزیون، وبسایتها، گوشهوکنار صفحههای فیسبوک یا گوگل، روی بیلبردهای خیابانی، مجلههای رنگارنگ و بسیاری جاهای دیگر برای داشتن پوست زیبا و جوان، موی بهتر، شکم کوچکتر، پستانهای بزرگ، واژن کوچک و دهها مورد دیگر، محصولات گوناگون را به معرض فروش میگذارند، یا هر چیزی را که بتواند او را بهتر کند، البته نه خودش را، بلکه فقط ظاهرش را. هر چیزی که بتواند احساس امنیت و آرامشی را که بهخاطر ظاهر کنونیاش، بهخاطر چروک طبیعی پوستش از او ربوده شده به او بازگرداند. بهواقع هیچ جایی از بدن زن از نگاه صاحبان بازار دور نمیماند تا احساس امنیت را بیش از پیش در او از بین ببرد و وادارش کند که برای بازگرداندن آن احساس امنیتِ از دست رفته در پی انسانی دیگر شدن بدود و هر روز «محصولات جدید» آنها را بخرد. هر سال میلیاردها دلار خرج میشود تا نگاه زنان را نسبت به خودشان و نسبت به ارزشگذاری بر خودشان تغییر دهد. متاسفانه مردان جوان هم به این میدان کشانده شدهاند، اما هنوز زناناند که مورد هدف اصلی این نظاماند.
براساس آمار و ارقام انجمن جراحان پلاستیک ایران، «روزانه در تهران بهطور متوسط بین دو تا سه هزار نفر برای تزریق بوتاکس به مطبها و کلینیکهای پوست و زیبایی مراجعه میکنند و تزریق آن بین ۳۵ تا ۴۵ هزار تومان هزینه دارد. البته این زیبایی موقتی است و تنها ۴ ماه دوام دارد. پس از این مدت دوباره باید بوتاکس تزریق شود تا جوانی برگردد.»[۱]
به گفتهی مصطفی تبریزی، متخصص روانشناسی و مشاوره، «توهم خودزشتپنداری، اصلیترین دلیل گرایش افراد به این جراحیهای زیباییست و این توهم باعث میشود ۹۰ درصد از زنان و ۱۵ درصد از مردان به غلط تصور کنند با جراحی پلاستیک از چهره خود برگشته و زیباتر خواهند شد. در واقع علت ۸۰ درصد از جراحیهای پلاستیک تلاش برای زیباتر شدن است و تنها ۲۰ درصد از این جراحیها جنبه درمانی و ضروری دارند و بسیاری از آنها غیر ضروری و تشریفاتیست.»[۱]
رییس انجمن تحقیقات راینولوژی ایران در آذرماه ۱۳۹۱ در همایشی اعلام کرد که: «براساس تحقیق مشترکی که با همکاری دانشگاه جان هاپکینز آمریکا انجام دادیم میزان جراحیهای پلاستیک بینی در ایران به نسبت جمعیت، هفت برابر و تعداد جراحیهای زیبایی صورت، دو برابر آمریکاست که این آماری نگران کننده و تامل برانگیز است. البته آماری از عوارض جسمی، روانی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از این عملها در دست نیست.»[۲]
بنا به آمار ASAPS در سال ۲۰۱۱ آمریکاییها ۱۰ میلیارد دلار خرج زیبایی کردهاند که از این مبلغ ۳/۳ میلیارد دلار خرج جراحیهای پوست شده. به گفتهی همین مرکز آمار از سال ۱۹۹۷ تا سال ۲۰۱۱ هزینههایی که برای تزریق بوتاکس یا کشیدن پوست یا لیزر شده بیش از ۳۶۰ درصد افزایش یافته است.
در سال ۲۰۱۱ در آمریکا، ۴ میلیون و ۳۳ هزار نفر برای زیبایی بوتاکس تزریق کردهاند و ۱ میلیون و ۴۵۳ هزار نفر برای برداشتن موهای زائد از لیزر استفاده کردهاند.[۳]
ایجاد احساس ناامنی عوارض نگرانکننده و هشداردهنده دیگری نیز به همراه دارد. مطالعههای بسیاری نشان داده که ارتباطی جدی میان دید منفی دختران جوان نسبت به تصویر ظاهریشان و مبادرت به خودکشی[۴] یا افسردگی[۵] وجود دارد. گذشته از این، شمار بزرگی از دختران برای لاغر شدن از داروهای لاغری زیانبخش استفاده میکنند یا از خوردن غذا خودداری میکنند و بدتر از آن پس از هربار خوردنِ غذا با تحریک گلویشان، غذای مصرفشده را بالا میآورند. عوارض ناشی از اینها غیرقابل محاسبه است و همهی اینها نتیجهی بمباران تبلیغاتی رسانهها از زیبایی ایدهآلِ غیرواقعیست.
از سوی دیگر، مرزهای تولید نیز سیاسی شدهاند و تمام زنانی که برای خانواده، بچهها یا مردم محل کار میکنند، در دستهبندی نظام سرمایهداری مولد بهحساب نمیآیند و از نظر اقتصادی نافعال شمرده میشوند، مثل زنان آمریکای جنوبی. وقتی اقتصاد به بازار محدود میشود، کسانی که از نظر اقتصادی تا اندازهای خودکفا هستند، مثل زنانی که در خانه لباس اعضای خانواده را میدوزند یا میبافند یا بهجای خرید خوراکیهای آماده مدتی از وقتشان را میگذارند و از مواد اولیه غذایی خوراک خانواده را آماده میکنند و یا در باغچهی کوچک خانهشان سبزی میکارند، گرچه از نظر اقتصادی از بار خانواده کم میکنند از نظر بازار، تولیدگر به شمار نمیآیند و از این روی احساس بیهودگی میکنند. بهواقع بیارزش نشان دادن یا نادیده گرفتن کار این زنان که برای حفظ محیط زیست و بقای انسان میکوشند و ترویج حس بیهوده بودن در میان آنها نیز از پیامدهای دیدگاه پدرسالاری نظام سرمایهداریست.
اقتصاد کالامحور فرهنگ را نیز کالامحور میسازد. در این سیستم اقتصادی «قیمت» تعیینکننده است نه «ارزش». به عبارت دیگر همه چیز قیمت دارد نه ارزش. در این سیستم ارزش زن با زیبایی کاذب او تعیین میشود یا او براساس میزان تولید و مصرفاش ارزشگذاری میشود. در این سیستم زنانی که وارد چرخهی تولید سرمایهداری میشوند احساس مفید بودن میکنند و چون صاحب درآمد میشوند توان خریدشان بیشتر میشود و نهتنها عضوی از ارتش تولیدکنندهی نظام سرمایهداری میشوند بلکه به ارتش مصرفکنندهی محصولات تولیدی این نظام نیز میپیوندند و درنتیجه دارای «ارزش» میشوند.
چندی پیش در وبسایت سی ان ان زیر عنوان مقالهی «زنان: نجاتدهندههای اقتصاد دنیا؟» نوشته شده بود که «بزرگترین قدرت اقتصادی دنیا چین و هند نیستند، بلکه زناناند. بنا به تخمین بانک جهانی انتظار میرود که قدرت اقتصادی زنانِ جهان تا سال ۲۰۱۴ به ۱۸ میلیارد دلار برسد که این عدد بیش از دو برابر درآمد خالص سرانهی مجموع دو کشور چین و هند است.»[۶]
همین عبارت نشان میدهد که این نظام تا چه اندازه و با چه دقتی به قدرت پولدرآوردن زنان و خرج کردن آنها توجه دارد. بهواقع اقتصاددانها، طراحان پوشاک، طراحان وسایل خانه و لوازم آرایشی و بسیاری از چیزهای دیگر و بازاریابها، همه و همه توجهشان به زنان و شکل دادن به سلیقه و خواستههای آنهاست و معتقدند که این زناناند که مصرفکنندههای واقعیاند و میتوانند در این دورههای تاریخیِ بحران به رشد سرمایهداری تداوم بخشند. The Femmeden، گروهی از زنان پژوهشگری که دربارهی نقش زن در طراحی کالاها مطالعه میکنند، در پژوهشی روی اینکه «چرا جنس زن (برای دوام سرمایهداری) این همه اهمیت دارد؟» به این نتیجه میرسند که «تکامل مستمر زنان با قدرت روزافزون خرید آنها فرصت بیمانندی برای صنعت مصرف کالاها فراهم آورده است.» به عقیدهی آنها زنان آمریکا که روزی «بیقدرت» بودند امروز «صاحب قدرت»اند، زیرا هشتاد درصد از کالاها را آنها میخرند یا در تصمیمگیری برای خریدشان دخالت دارند.[۷]
Let’s see what your boss says. (بگذار ببینیم رئیسات (زنت) چه میگوید.) جملهایست که فروشندهها همواره هنگام انتخاب کالاها به مردان میگویند، و متاسفانه زنان هم این را امتیازی برای خود میدانند و متوجهی پیامدها و فشارهای ناشی از آن نیستند.
این توجه ویژه به قدرت خرید زنان از زمانی آغاز شد که استقلال کار و درآمد زن به فرهنگ مصرفگرایی جامعه پیوند خورد. یعنی زنان صاحب درآمد شدند و توان خریدشان بالا رفت. طراحان تولید و اقتصاددانها از این قدرت بهره جستند و به سلیقهی زنان شکل بخشیدند و سپس کالاها را باب میل آنها طراحی کردند. بدین گونه توجه آنها را به خرید بیشتر و کار بیشتر جلب نمودند. امروزه دهها برنامهی تلویزیونی مثل MTV’s The Hills and The City یا Bravo’s Real Housewives زندگی زنان ثروتمند و ستارههای سرشناس را به گونههای مختلف به نمایش میگذارند و توجه میلیونها تماشاگر را به خود جلب میکنند. ثروت و قدرتِ مصرف کردن بهطور روزمره تحسین میشود و تماشاگران را به رویای آمریکایی فرو میبرد، رویایی که دیگر به شیوهی زندگی آمریکایی تعبیر میشود. ناگفته آشکار است که امروز به دلیل بالا رفتن نرخ بیکاری و کم شدن توان طبقهی متوسط جامعه برای خرید، فشار روانی مضاعف بر زنان وارد میآید.
پینوشتها:
[۱] http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=233163
[۴] http://www.sciencedaily.com/releases/2006/06/060606224541.htm
[۵] http://www.goodtherapy.org/blog/teen-suicide-attempts/
[۶] http://edition.cnn.com/2009/WORLD/asiapcf/10/25/intl.women.global.economy/
[۷] http://www.femmeden.com/thinking/story.php?id=26
وبسایت شخصی نویسنده: www.pedramnia.com
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
«اکرم پدرامنیا در حاشیهی کویر کاشان پا به هستی گذاشت و در آغوش مادری بزرگ شد که داستانهایش را هرگز پایانی نبود و پدری که هر سخن را با شعری از حافظ میآراست. کودکی و بخشی از نوجوانی را در همان حاشیهی کویر بهسر آورد. از آغاز کودکی به خواندن و نوشتن عشق میورزید. در سن نه سالگی نوولایی (داستان بلند) نوشت که از پی آن جایزهی بهترین داستان را از وزیر آموزش و پرورش وقت دریافت کرد. …
پس از پایان دورهی دبیرستان برای ادامهی تحصیل به تهران کوچ کرد. بهرغم داشتن رتبههای عالی در کنکورهای سراسری، به دلیل دگراندیشی، از ورود به دانشگاه محروم شد، اما پس از صدور بخشنامهی معروف آیتالله منتظری به عنوان دانشجوی مشروط نخست در رشتهی ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران و سپس در رشتهی پزشکی دانشگاه علومپزشکی ایران به آموختن ادامه داد و پس از پایان دکترای پزشکی برای پیگیری آموزش و پژوهش به همراه همسر و دو فرزند به کشور کانادا کوچ کرد. …»