شبزندهداری هنرمند
لکهی خشک
پیش از خروس اول
در رمهی آزمند
مات رمید.
با دندانهای سرد
پشت به سنگچین دَم کرده
که زردابی
از آن میبارید
ناطور نابکار
سوتی نواخت
زیرسبیلی.
تیغی هار و پرنور
تا آخر سرید.
و پرندگان سگی
آن چنان هُو زدند
که خروس اول
بیبال و سیخ
به خوابی نه ارزان
فرو لمید.
کلهی سحر را
از صورتم
نیمهخواب
پاک کردم.
یک لنگهام
توی سروهای دیشبی
گیر کرده است.
گُردهی شیرینم ابتدا
گرم شد
زیر تیزاب.
مشت در سینهام
گاهی زمخت میشود.
چه بر سر خود بردهام؟
بَرزَخَم نکن.
پس از صد سال
دُم بر زمین میکوبم
تا در گلدان سرک بکشم.
و میگریم به ریخت خود.
با سر تراشیده آن شب به دندههای خام پاسبان اندیشیدم.
میتوانستم پس از گذراندن آفتابِ یخکدههای تاریک
به چشمهای کفدار آهویی بپردازم
پیش از آنکه از پایین فربه شود.
در طشت لجن میلغزم.
اگر استاد درس اساطیر بودم، نوکم هم نمیگزید،
شاهنامه زهرمارم نمیشد، قلچماق مینشستم.
بهتر است نگهبان را ببینم. از دیدن دندههای نرم
خواهم جوشید و راست میایستم تا
خوب زیر سبیلهای خوندار نفس بکشم.
اکنون میخواهم دُمی به زمین بکوبم
و در خاکستر سروهای هوا چشم بگردانم.
این را دیگر به کسی نگو. یادت باشد
با موهایم کنار منجلاب پاهایت را خشک کردم
و به بوی بد خود آسوده پرداختم.
شرمندهام چرا این قدر دیر.
و عصبی و زودرنج آهوان همچنان عرق میریختند
و ناگزیر میزاییدند.
فکر بدی نمیکردند دربارهی این جور نوشتن.
پس از صد سال یکهو خون و رنگ آنها را
در پای سروهای یکرو میچشم.
آن وقت که چمباتمه زدهام در لجن
و ناطور خوابگرد بیخوبن را میشوید
در خوابم من. فردا عصرش نگهبان نشست توی چمن
و شروع کرد: عجب پدر سوختههاییین.
جوک میگی؟
تا صبح از هم خسته نمیشن.
آتیش شدم روی گردنشون.
دروغ میگن.
آروم و دلبهخواهی
نر و مادهشون میریختن
مثل سگ.
میگی نه؟
(خوابش رو هم میبینن)
از اول شعرش رو بخون.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید