شعری از ابوالفضل حکیمی
جراحت خوشبختانهای است شعر
در قفسههای وخیم
باد میزند گلایه را
در بیابان بیاختیاری
که میخواهد جانورهای دیگری نشانم بدهد
تو دلت میخواست از قفسه برای من عقبنشینی آب پرتقال را برداری
با کلمات کوهستان
پای مقالات خفته
دیکته کردن قله
شاعری پیشرو میخواست
از سمت چپ یورش بردن بنویس
با کفش سفید هم میشود از آخرین سوال بالا رفت
جلو بکش کشو را
و ببین
چند بار سقوط کردهام دربارهی تو
در آینه جوش آمده یک فعل
کاکتوسها را از پشت انتظار برمیدارم
باد را
طناب را
سهمم را از جوش آمدن
مدادم را از سیاهی
کفشت که سفید باشد
تحملها سفید میشوند
سقوط کردن دربارهی تو
باد میزند گلایه را
شاعری که از سمت چپ پیشرو است
یورش بردن قفسهاش
و
جراحت خوشبختانهاش
#ابوالفضل حکیمی