پدر خوانده هاى از دور خارج شده
شهرگان: یکى از دلایل ما زمانى که تصمیم مى گیریم به عنوان یک نویسنده یا خبرنگار آزاد و مستقل فعالیت کنیم این است که مجبور نباشیم به کسى باج بدهیم، یعنی مجبور نباشیم برای ادامه حیات حرفهای خود به فشارهای ناحق کسی یا گروهی تن بدهیم. اما همیشه زنان نویسنده و خبرنگار همانند باقى زنان در دیگر اقشار جامعه ایران وضعیتى بس اسفناکتر از مردان دارند و آن هم به این دلیل است که مردان جامعه ما با همه وحشتى که از سنتهاى رایج جامعه دارند و سعى مىکنند بیش از گذشته خود را وابسته به مدرنیته و همراه و همدل زنان نشان دهند؛ همچنان همانند گذشته و یا حتى بیشتر از قبل تمایل دارند قدرتشان را در جامعهاى که بر خلاف تمام شعارها هنوز مرد سالارانه است و هر روز در منجلاب بلاتکلیفى بین مدرنیته و سنت گرایى فرو مىرود نشان دهند. زنان نویسنده، خبرنگار و فیلمسازى که با همه سختىها کار مىکنند و پاى تمام آرمانها و اهدافشان مىایستند بدون اینکه حداقل دستمزدى دریافت کنند و این سرچشمه گرفته از شرایط موجود جامعه ایران چه در خارج و چه در داخل است. در حالی که اگر دنبال پول باشی دفتر نشریات و روزنامههاى وطنى نون به نرخ روز خور با شرایط استثنایىشان راحت جذبت میکنند و تنها باید مىدانستى به نفع کدام جناح بر علیه دیگرى بنویسى.
حالا این وسط یک سرى که حکم پدر خواندههاى از دور خارج شده را دارند و تنها با کمک رسانههای خارج از کشور که به تریبونی برای بیان عقدهها و سرخوردگیهایشان تبدیل شده زندهاند؛ هر از چند گاهی در یک سرى برنامههاى نازل و تکراری در شبکههاى ماهوارهاى که ادعاى روشنفکرى و باسوادى دارند مى نشینند و عقدهگشایی مىکنند. این آدمها سالهاى سال است که خبر ندارند در حال تکرار مداوم یک سیکل هستند و اگر همین رسانهها و جماعتی سر در برف فرو کرده نباشند باید بساطشان را برچینند… این روشنفکرنماها چنان به قدرت نداشتهشان غره هستند که انگشت اشارهشان را سمتت مىگیرند و شروع مىکنند به تهدید کردنت براى اینکه حاضر نشدى براى اندکى بیشرفت تن به خواستههاى بىشرمانهشان بدهى، پدرخواندههایى که براى افرادى دندان تیز کردهاند که دنبال شهرت نیستند بلکه و تنها پی سالم کار کردن و سالم ماندنند…
باکى نیست آقایان، اساتید، روشنفکران و پدرخواندههاى عزیز که سالهاست دور از وطن بحثهاى به اصطلاح روشنفکرانه راه مىاندازید… حالا مى فهمم چه شد که با استعدادترین هنرمندانمان عطایتان را به لقایتان بخشیدند، وجود شما مخرب تر از تمام متعصبان وزارت ارشاد و حاکمیت است حداقل آنها مىدانند پیرو چه فلسفهای هستند، شما که شهوت و شهرت، آن خرده عقلتان را هم زایل کرده است…
و چه خوب که همه دنیایتان همین حوض متعفن و لجن بسته خود است…و نمىدانید دنیا بزرگتر از آن است که عدم تمایل به تن دادن بر خواستههاى شما مانع از کار کردن ما بشود…خوشحالم که ریشهاى در محفل متعفن خود ساختهی شما ندارم که نسل جدید به جاى مواد مغزى، از مشت انگل رشد کرده بر این ریشهها تغذیه کند.
استاد که نیستید، راهنما و مشوق که نیستید، دست نمىگیرید چون این در ذاتتان نیست فقط سالهاست نام روشنفکر را همچون وصلهاى نچسب با خود از این دیار به آن دیار مى کشید… زنانگىمان را به سخره بگیرید و بگذارید در پناه همان نام روشنفکرى و تاریخ چند هزار سال این کشور عزیزمان سالم قلم بزنیم!