پوتین و سهم خواهی بیشتر در بحران امپریالیستی کریمه
به دست گرفتن کنترل نظامی کریمه از سوی روسیه، اوکراین را به پرتگاه جنگ کشانیده است. این بحران نتیجۀ سه درگیری متفاوت است که در یک جا متمرکز شده اند. از زمان استقلال اوکراین در سال ۱۹۹۱، این کشور شاهد یک دهه مبارزه مابین گروه های فاسد و خشن الیگارش هایی بوده که اوکراین را تحت سلطۀ خویش قرار داده اند.
ثانیاً یک جنبش واقعی مردمی علیه رئیس جمهور تبعیدی فعلی، ویکتور یانوکوویچ، وجود داشته است. این جنبش مردمی، خشم خود را در مقابل فساد دولتی از تمامی نخبگان سیاسی در اوکراین ابراز کرده است.
متأسفانه این جنبش به اتحادیه اروپا متوهم است، علاوه بر این به خاطر ضعف تاریخی چپ در اوکراین، راست های افراطی نقش مهمی دراشغال «میدان اروپا» درکییف ایفا کردند.
با این حال، کسانی که ادعا کردند سرنگونی یانوکوویچ یک «کودتای فاشیستی » بود، طوطی وار تبلیغات مسکو را تکرارکردند. یانوکوویچ به پایین کشیده شد، زیرا بخشی از الیگارشی حاکم که قبلاً از او حمایت می کرد، دیگر حامی اش نبود.
ثالثاً، و در حال حاضر مهم ترین علت، رقابت مابین امپریالیست ها، یعنی روسیه و غرب بر سر اوکراین است. در این درگیری، اوکراین اهمیت بیشتری برای روسیه دارد تا برای ایالات متحده و یا اتحادیۀ اروپا.
اوکراینی که به طور کامل با اتحادیه اروپا و یا ناتو یکپارچه شده باشد می تواند قدمی به طرف بدترین کابوس مسکو باشد و نتیجۀ آن، روسیه ای است که از سوی غرب احاطه شده. در گذشته برای این که این کابوس به تحقق نپیوندد، رئیس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۸ با گرجستان وارد میدان جنگ شد.
محاصرۀ کریمه از سوی مسکو، یک عکس العمل به چرخش دولت اوکراین به طرف غرب است که بعد از سقوط یانوکوویچ از قدرت صورت گرفت. این شبه جزیره به لحاظ استراتژیک برای مسکو بسیار پر اهمیت است، چرا که این شبه جزیره پایگاه ناوگان دریایی روسیه از قرن هیجدهم در دریای سیاه بوده.
پوتین ادعا میکند که در دفاع از اوکراینیهایی که به زبان روسی صحبت میکنند، و اکثریتی که در کریمه و در جنوب و شرق اوکراین هستند، به میدان آمده است، اما ملغی کردن زبان روسی به عنوان زبان رسمی در این منطقه فراتر از رأی مجلس در کییف نبوده و شواهد کمی علیه هرگونه تهدید واقعی برای روس زبانان این منطقه وجود دارد.
قدرت
دولت پوتین درگیر بازی قدرت مابین دول امپریالیستی است. او بر روی ضعف رقبای خود شرط بندی کرده و احتمالاً هم درست حدس زده است. اتحادیه اروپا خود را «قدرتی مشروع» می نامد و نفوذ و قدرت خودش را بر کشورهای پیرامونی شرقی و جنوبی اروپا متمرکز کرده است. اما بحرانهایی شبیه این، وابسته بودن اتحادیه اروپا به امریکا را نشان می دهد.
توجه آمریکا در حال حاضر به طرف منطقۀ اقیانوس آرام است. وقتی که باراک اوباما از حملۀ موشکی به رژیم بشارالاسد سوریه در پاییز گذشته عقب نشینی کرد، در واقع تأکیدی بر این بود که آمریکا برای جنگ زمینی دیگری در «اوراسیا» اشتهایی ندارد.
دولت اوباما در حال تغییر جهت منابع نظامی خویش به طرف آسیای شرقی است تا برای یک چالش نظامی عظیم در مقابل چین آماده باشد. چاک هیگل، وزیر دفاع به تازگی اعلام کرد که قصد دارد تا ارتش آمریکا را از ۵۵۶.۰۰۰ نفر به ۴۵۰.۰۰۰ تا ۴۴۰.۰۰۰ نفر کاهش دهد.
واشنگتن بدون شک علاقمند به یک دیدن اوکراین یکپارچه شده در سیستم اتحاد با غرب است. اما نظری از طرف عده ای از نیروهای چپ بیرون آمده و آن این است که می گویند تمامی بحران اوکراین به خاطرتحریک نو محافظه کاران آمریکایی است که می خواهند با روسیه جنگ راه بیندازند و بحرانی واقعی وجود ندارد و این ایده، تئوری کاملاً بی معنایی است .
وزیر خارجۀ امریکا، جان کری، پوتین را با تحریم اقتصادی تهدید کرد. اما تهدیدی مشابه در رابطه با گرجستان هم در سال ۲۰۰۸ صورت گرفت که هیچ موقع به واقعیت بدل نشد. در حال حاضر، قوی ترین کارت برندۀ روسیه، وابستگی اتحادیۀ اروپا به روسیه برای واردات ۴۰ درصد گاز طبیعی است.
بیشترین خطر برای پوتین از طرف عملکرد خودش خواهد بود. او ممکن است برای گسترش کنترل مسکو بر کریمه، اوکراین را دو تکه کند. اشغال بخش شرقی اوکراین می تواند این منطقه را به عراقِ روسیه تبدیل کند؛ البته در غرب اوکراین سنتهای ملی درازمدت که با خاطرات جنگهای خونین استقلال طلبانه در طول هر دو جنگ جهانی پرورش یافته، وجود دارد. و در حال حاضر این سنت ملی مبارزه را می توان با اشغال پوتین دوباره فعال کرد.
سوسیالیست ها در غرب مطمئناً باید علیه هر گونه دخالت نظامی به وسیلۀ آمریکا و ناتو در اوکراین باشند. اما این بحران برای ما یادآور این است که امپریالیسم فقط به سلطۀ آمریکا محدود نمی شود، بلکه امپریالیسم سیستم رقابت اقتصادی و ژئوپولیتیک میان قدرت های سرمایه داری است.
به جای دنباله روی از این قدرت ها، ما باید با کل این سیستم سرمایه داری مبارزه کنیم واین به معنی مخالفت با مداخلۀ روسیه در اوکراین هم می باشد؛ در واقع هرگز شعار« نه به واشنگتن و نه به مسکو، بلکه سوسیالیسم بین المللی» تا این حد به جا نبوده است.
پینوشت:
(۱)- (Alex Callinicos) فعال وتئوریسین سیاسی، استاد مطالعات اروپا درکالج کینگز لندن
منبع: سایت کارگر سوسیالیست – انگلیس socialistworker.org.uk