چند شعر از میشل ولبک (برگردان از انگلیسی)
میشل ولبک در جزیره یونیون از متعلقات فرانسه به دنیا آمد. پدر و مادر او به علت اینکه مادرش از مرد دیگری حامله شده بود از هم جدا شدند و او مجبور شد که به نزد مادر بزرگش در نزدیکی پاریس نقل مکان کند. کودکی سختی را پشت سر گذاشت و حتی در مورد تاریخ تولدش با مادر مساله داشت چون او ادعا داشت که میشل در سال ۱۹۵۶ متولد شده و خود او میگفت که متولد ۱۹۵۸ است. او در سال ۱۹۸۰ در رشته مهندسی کشاورزی از دانشگاه فارغ التحصیل شد اما در این حوزه کار نکرد و دوباره رشته فیلم سازی را آغاز کرد که آن را به پایان نرساند اما بعدا به شکل مستقل به فیلمسازی پرداخت. در دوران تحصیل مجله ای را بنیاد گذاشته بود به نام کارامازوف، که در آن شعرها و نوشتههای خودش را نیز منتشر میکرد. سرانجام او توانست با نوشته های خود به صحنه های ادبی فرانسه راه یابد و اولین رمان خود را منتشر کند. بعد از آن شش رمان دیگر نوشت که همه جزو پرفروش ها شده اند. شهرت جهانی را در سال ۱۹۹۴ با کتاب «ذره ذره شده» کسب کرد. این کتاب که در مدتی کوتاه به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شد، دو سال بعد از انتشار توسط اسکار رولر کارگردان آلمانی به فیلم تبدیل شد.میشل ولبک یک بار در سال ۱۹۹۸ نامزد دریافت جایزه گنکور شد و بار دیگر هم در سال ۲۰۰۵ برای نوشتن رمان امکان یک جزیره و سرانجام توانست در سال ۲۰۱۰ این جایزه ر را به خاطر خلق رمان نقشه و قلمرو بهدستآورد. او در سال ۲۰۰۱ متهم به ضدیت با اسلام و راستگرایی شد و مجبور شد که در دادگاه حضور پیدا کند. گرچه از این اتهام تبرئه شد اما تصمیم گرفت به ایرلند باز گردد و از آن زمان بیشتر در ایرلند و اسپانیا ساکن است. ولبک مخالف سرسخت سیاست های نئولیبرالی و اتحادیه اروپاست، به همین خاطر او را برخی چپگرا و بعضی راستگرا میدانند. در واقع او بیشتر در مورد مسائل آدمهایی می نویسد،که مثل خود او تحت فشارهای مختلفی بوده یا هستند و زندگی روی خوشی به آنها نشان نداده است. خود او مدتها به خاطر فشار روانی تحت درمان بود. رمان تازه میشل ولبک، که آن را نوعی پیشگویی قیام جلیقه زردها میدانند، در ستایش عشق هم است. آن هم در زمانهای که به قول راوی “جهان، ماشینی برای ویران کردن عشق” است.وقتی صحبت از عشق میشود، وجه شاعرانگی ولبک نیز پررنگتر میشود: “جهان خارج سخت بود. بیرحم در برابر ضعیفان. تقریبا به هیچ یک از وعدههای خود عمل نکرد. اما عشق تنها چیزی بود که با آن شاید همچنان میشد ایمان داشت.”(نقل از صفحه بی بی سی فارسی) رمان های میشل ولبک هنوز در ایران ترجمه نشدهاند.
منابع: «ویکیپیدیا» و «صفحه فارسی بیبیسی»
شعرهایی که من برای ترجمه انتخاب کردهام نشانگر طنز تلخی است که ولبک با آن به زندگی و مسائلش برخورد میکند. از خود بیگانگی ای که او به تصویر میکشد و زبان پر طعنه اش چارلز بوکوفسکی را به خاطر میآورد.
تعطیلات
با پسر ۱۰ ساله ام رفتم سفر
مسافرخانه گندی در آلپ گرفته بودیم
تقریبا هر روز باران میبارید
و هیچکدام از ما حرفی برای گفتن پیدا نمیکرد
هر جور بود یک هفته را پشت سر گذاشتیم
و بعد تصمیم گرفتیم که جلوی ضرر را بگیریم و به خانه برگردیم
این بهترین وقتی بود که با هم گذراندیم.
غیر مادیها
حضور ظریف و درونی خدا
دیری است که ناپدید شده
اگر شانس داشته باشم برای من هم این اتفاق میافتد
و برای شما.
فراموش میشویم
در ته اقیانوسی تیره
و ماهیها تن مان را میبلعند.
سفر نهایی
اولین باری که عشقبازی کردم
درغروب ساحلی در یونان بود
به نظر رمانتیک میآید اما در واقع نبود
اورگاسم زودرس من همه چیز را خراب کرد
و دختری، که نامش را هیچوقت ندانستم
از من گریخت و گفت که من موجود بی مصرفی ام
وقتی به فرانسه برگشتم به بیمارستان رفتم
چون فکر میکردم بیماری مقاربتی گرفتهام
بیمارستان ها را دوست دارم، بوی بد، ترس و اشک ها را
جایی اند که زندگی آغاز و پایان مییابد
در آن زمان مشخص شد که سفلیس ندارم
اما دیر یا زود بیماری کشنده ای میگیرم
سرطان، احتمالاً. و آنوقت دیگر نباید بیمارستان را ترک کنم. چه خوب!
نظم جدید
شبی بی ستاره بود، آن طور که من دوست میدارم
کره تمام کرده بودم و رفتم خرید
در راه مسلمانی دیدم که تنها در پیاده رو ایستاده بود
از او پرسیدم آیا مرا در حمله ای انتحاری به هوا خواهد فرستاد؟
او با نگاهی خالی به من خیره شد. در نگاهش محبتی نبود.
وقتی سرانجام به سوپر مارکت رسیدم
یادم آمد ماههاست
که بسته است.
ترجمه از انگلیسی: فرشته وزیری نسب
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
فرشته وزیری نسب متولد ۱۳۳۸در کرمان است. کارشناسی ارشد خود را در ادبیات انگلیسی در ایران گرفته و تا سال ۱۳۸۰ که به آلمان مهاجرت کرد در دانشگاه ادبیات انگلیسی تدریس می کرده است. در آلمان دکترای خود را در حوزه نمایش معاصرانگلیس از دانشگاه گوته فرانکفورت گرفته و چند ترمی هم در آنجا “نمایش معاصر انگلیس” تدریس کرده است. تا به حال سه نمایشنامه( تعلیم ریتا، برخیزید و بخوانید و خداوندگار برون) ،چندین داستان کوتاه و مقاله و تعداد زیادی شعراز آلمانی و انگلیسی ترجمه کرده است. از او همچنین شعر، داستان کوتاه و مقالاتی در مجله های داخل ایران و مجله های ادبی اینترنتی منتشر شده است. علاوه بر اینها در زمینه بازیگری و نقد تاتر نیز فعال بوده است. در سال ۱۳۹۳ اولین مجموعه شعراو به نام با لک لک ها در باد و گزیده ای ازترجمه هایش از چند شاعر مشهور آلمانی به نام درستایش دور دست در ایران منتشر شد. در این سال همچنین نمایش “وطنی که بنفشه نبود”، به نویسندگی و کارگردانی او در جشنواره های تاتر هایدلبرگ و کلن، تاتر گالوس فرانکفورت و شهر گیسن اجرا شد.این نمایش به آلمانی هم ترجمه و در فرانکفورت و گیسن به زبان فارسی و با بالانویس آلمانی اجرا شده است. از دیگر تجربه های تاتری او می توان به اجرای دو زبانه (فارسی / آلمانی)”یک نمایشنامه خیلی بد” نوشته داریوش رعیت و نمایشنامه خوانی اجرایی “پینوکیو می خواهد بمیرد” از همین نویسنده اشاره کرد.برگردان مجموعه شعری از سپیده جدیری به انگلیسی آخرین تجربه های او در زمینه ترجمه است. از او همچنین مجموعه شعر “قیچی خورشید” در دست انتشار است.