کنکاشی در مجموعه شعر «لبریختهها»ی یدالله رویایی
ـ ما مقصد آب را نمیدانستیم / که آب / طولِ زیبایش را به ما نداد / اندامِ نهرها مدام / ورق میخورد / با توشهای از نگاه و بی از دست / ما مست / پیاده بر رطوبتِ روح / در ساقههای جستوخیز میماندیم / و در ظرفِ دیگرِ آب / آن رابطهی رونده پاهای پریدن را معنی میکرد. / «لبریختهها»
یدالله رویایی (متولد ۱۳۱۱) شاعر و نظریه پردازی است که بدون تردید شاخصترین چهرهی شعر حجم به شمار می رود.معمولا در سه محور «زیباشناختی»، «هرمنوتیک» و «زبان محوری» دست به ابتکار میزند و محوریت زبان را در برجستگی های «زبان، فرم، صدا» به نمایش میگذارد.
«منِ» شاعر در سه گانههای «طبیعت، انسان، اشیاء» در تعامل و تبادل است. نگاه کُلاژوار شعر وابسته به مدلولهای استعلایی است و مفاهیم «ما» دیگرانیم و «من» دیگریم از شاخصه های زبانی شعر وی به شمار می رود.
[clear]
«لبریختهها»
در مجموعهی «لبریختهها» (۱) شاعر از همهی ابعاد هستی برای دریافتهای معنایی استفاده میکند، در تلاش است که به پرسشهای بنیادین پاسخ دهد: «پیش از همه بگویم که حجم گرایی یک مکتب نیست یک کشف است، کشف یک نوع تحرک ذهن و نوعی زندگی خیال، پس وقتی صحبت از کشف است یعنی این زندگی خیال وجود دارد و داشته است» (۲)با تلفیق معانی هستی شناسانه، به هم ارتباط پیدا می کنند و نقطهی ادغام این دو محور گرانیگاه شعر خواهد بود:
ـ خمیازه از کدام پهلو رسم صحرا کرد / که کنارِ تو از سودا برتر شد / تا چشمهای تو کفِ دستانم را / سکوی سکه کرد / در بذلِ مهربان تو / پهنای ماه دیگر شد. / «لبریختهها»
تصاویر در محور متناقض نمایی(paradox) عمودی یا طولی است. زبان محوری، ناخودآگاهی و آشناییزداییهای «لفظی ـ معنایی» بر جذابیت متن افزوده است. (۳)
شاعر برای ساده کردن مفاهیم پیچیده، لحن پرسش گری دارد. سطرها گاهی به کلمات قصار میمانند و یا به معما و چیستان شباهت دارند.
در خوانش نخست ساخت شکنی و ساختمندیهای «تراژیک ـ دراماتیک» مجهول هستند،اما با تأمل در خوانشهای بعدی رابطهی بین پدیده ها و پیچیدگیهای زبانی نمایان می گردد.آنچنان که ساختار منسجم و مستحکم کلام بر دو محور همنشینی و جانشینی استوار است:
ـ از تو میآید آنچه که منم / وقتیکه تمامِ من میآید از آنچه تمامِ توست / من میروم از آن چه منم / و آنگاه چیزی ست / به من دوان میآید. / «لبریختهها»
شاعر با تمهیدات کلامی به استقلال زبانی دست یافته و تا آنجا پیش رفته است که شعرِ بدون تصویر را غیرممکن می داند. (۴)
در «لبریختهها» شعر دو چهره دارد، چهرهی ظاهر و قراردادی و چهرهی دریافت ساختارهای معنایی… کلمه در ترکیبهای مختلط طیفی از مدلولها را در خود پنهان دارد (۵) که این پاره ـ لایهها مثل رشتههای عصبی در سراسر متن کشیده شدهاند:
ـ کنار تو تغییر فصل / کنار تو دلیل / کنار تو دلیلهای تغییر / بههم میخورد آرامش کنارهای تو، تغییر دلیلهای دیگر میگیرد. / «لبریختهها»
رویایی در چینش کلمات نهایت دقت و ظرافت را به خرج می دهد،معمولا با تلفیق سطرهای دفع و جذبی، روایتهای استعاری زبان را مخفی میکند: «تصویر وقتی میخواهد حجمی (espacement-ale)باشد، حرکت میکند و فقط میتواند در یک فضای سه بعدی به حرکت درآید. پس قرینهسازیها میتواند در یک فضای سه بعدی به حرکت درآید.» (۶)
فضای ساختمند شعرها متشکل از انگارههای زیباشناسانه ی «عین ـ ذهن» است:
ـ همسایگی تو در جایی / جایی دیگر برای فاصله میگذارد / وقتی کنار، معنیِ دیگر میگیرد / افشان در متنِ جاهای دیگر / از تو دیگر تر میمانم / میمانم با تو / با تو معنای دیگر میگیرم / در جایی که جایی در متنِ توست. / «لبریختهها»
شاعر با توسل به عقل انتقادی شعر را جلو میبرد . کارکردهای پیچیده زبانی در ابعاد ساختاری ـ معنایی، نوعی دیالکتیک فرا شخصی در محور همنشینی (ترکیبات کلمات) است که پدیدههای مادی یا با هم پیوند دارند یا بهواسطه ی به هم ربط پیدا میکنند. نحو شکنی زبان فرمی و پرهیز از کلینگری از دغدغههای ساختار زبانی این گونه ی شعر به شمار می رود.
قرائت دیگرگونهای از «انسان ـ طبیعت» و «عشق ـ مرگ» که از مظاهر دینامیک و طبیعی مثل دریا، باد، باران و عناصر زیستمحیطی بهره میگیرد.
در این وضعیت بن مایه های «حضور ـ غایب» و «زمان ـ مکان» متاثر از پدیده های هستی است:
ـ من بگذرم اگر تو بمانی / از ماندنِ تو میگذرم / تو در گذشتنِ من بنشین / تا از خیال بگذرم / ای یال / ای خیال بر شانههای من! / «لبریختهها»
ساختار «شعر ـ موسیقی» مبتنی بر تعلیق، لایههای ضمنی، شگردهای زبانی و تعدیلهای ساختاری است: «حجم یک فاصلهی فضایی است، یک تکه فضا، فضایی که بین واقعیتی که بهعنوان سکو است و ماوراء واقعیت وجود دارد، لااقل از اینجا باهم تفاهم داریم که شعر دیگر توصیف و شرح واقعیت نیست.»(۷)
در شعرهای رویایی ساختار معنایی زیر نفوذ زبان است و انضباط ذهنی هم بستهی دریافتهای حسی میباشد، آنچنان که در این ایجازمندیهای سهل و ممتنع، ساختار عمودی حضور پررنگی دارد.
ـ با غم خاک/ گاهی سرم به ماه می مانَد/ و کاسه ی شکسته شکلِ سرانجام می شود^^^ با غم خاک روزی/ برمی خیزم در باد/ و کرانه ای از تو به چرخ می بَرم./ «لبریختهها»
گرچه شاعر مفهوم تازه ای از عینیت ها را در تقابل با ذهن نشان می دهد،اما اساس و شاخصهی بازی های لفظی ،عناصر سوبژکتیو است که در این وضعیت دالها، مدلول های متعددی را به ذهن متبادر می کنند:
ـ روبهروی تو من / وقت میشوم / مینشینم / روبهروی تو من / اینجایم / من جایم. / «لبریختهها»
پیچیدگیهای زبانی باعث التذاذ گوش میشود و بعضی پرسشهای تکرار شونده تقابلهای تناقضی و موقعیتهایی ناهمگون میآفریند.
شعرِ رویایی شناسنامهدار است و امضاء و نامش بر پیشانی شعرِ «حجم» عجین شده است. «تقارن، تناسب، توازن» در جهت برجستگیهای زبانی حرکت میکند. کلمات در ارتباط متقابل هم هستند و زبان چندلایه و بازیهای زبانی ناشی از ساختارهای فرمی میباشد و تعلیق حاصل از آن هم پیوند گسستهای لحظهای است:
ـ با تو بهار / دیوانهای ست / که از درخت بالا میرود / و میرود / تا باد / با باد / من از درخت / بالا میافتم. / «لبریختهها»
یدالله رویایی با نخستین اثر یعنی «جادههای تهی»(۸)به هستمندیهای شعری رسید و با «دوست دارم» و «دلتنگیها» و «لبریختهها» با شعری متفاوت و تأثیرگذار به میدان آمد و با ذهن خلاق و مبتکر حیات تاریخی شعرِ حجم را رقم زد و با نشر «هلاک عقل به وقت اندیشیدن» نظر منتقدان را به خود جلب کرد.(۹)
شاعر با سه مؤلفهی «تصویر، هارمونی، ایجاز» در «دریاییها» به شعرها اعتبار مضافی افزود و با همین ذهنیت ساختاری در «لبریختهها»، معیارهای «معنایی ـ فرمی» بسیاری را رقم زد:
ـ با بادهای بیگانه/شن های من همه رفتند/ بیگانه شانه های بادهای دیگر را/ به کهکشان بردند/ ^^^ شن های من/ به کهکشان هایی دیگر رفتند/ و کهکشانِ دود با بادهای بیگانه/شن های ظالمی آورند که/ جاهای پاهایم را/ با خواب هیچ قناتی
نمی برند./ «لبریختهها»
[clear]
پی نوشت ها:
- لبریختهها، نشر نوید شیراز، چاپ اول ۱۳۷۱.
- از سکوی سرخ (مسائل)، نشر مروارید، چاپ اول ۱۳۵۷ / ص ۵۵.
- «من هیچوقت در موقع نوشتن طبیعی نیستم، نه خودم و نه زبانم.» یدالله رویایی.
- رویایی در «از سکوی سرخ» معتقد است «شعر بیتصویر شعر کم ارتفاعی است» ص ۱۶۳و همچنین «پایههای استوار شعر حجم را تصویر میسازد، خیال رکن اصلی است» ص ۱۶۴.
- «شعر این است که چیزی بگویی و چیزی دیگر اراده کنی.» رابرت فراست.
- چهرهی پنهان حرف / ص ۱۱۰.
- از سکوی سرخ/ ص ۵۶.
- جادههای تهی محصول ۱۳۴۰ بود: «در این کتاب بیش ترین اتودها در مورد وزن شعر شده است تا آنجا که وزنهایی ابداع کردهام که در دو اثر عروضی «شمس قیس رازی» نمیبینید و فرمهایی را به کار گرفتهام تا عوامل سازنده فرم را در زندگی کلمات کشف کنم. من به نور، صدا، به حرکت، به زمان، به مکان و به رنگ فکر کردهام تا شناسنامه اینها را در شعر پیدا کنم و اینها همه را در بر «جادههای تهی» و تمرینهای شعری کشف کردهام و در دریاییها و دلتنگیها به کار گرفتهام. من به شعر رسیدهام و میدانم چیست.» از سکوی سرخ / ص ۱۸۴
- «کتاب «هلاک عقل به وقت اندیشیدن» مرور بر آن قسمت از حیات من دارد که نه در متن شعر، بلکه در وقایع اطراف شعر گذشته است. فکرهایی است که من دربارهی شعر کردهام، نه شعرهایی که گفتهام، نه خود شعر. و تظاهرشان به صورت مقاله بوده است که اینجا و آنجا منتشر شدهاند.» هلاک عقل به وقت اندیشیدن/ ص ۳۶۵.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سریا داودی حموله شاعر، نویسنده و محقق کارنامهای از شعر، نقد و پژوهشهای مردم شناسی دارد. از مجموعههای چاپ شدهی شعرسپید، «اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف میزنم! آسمان حرفی از گیسوان لی لی بود! نان ونمک میان گیسوان تهمینه، از عصای شکستهی نیچه تا عصر مچالهی لورکا، من ما بودم با دو فاعل اضافی، سِرنادهای میترائیک، همهی کلمات در میدان ونک پیاده میشوند! در هرکلمهای آفتاب پنهان است! خلیجی که از هر طرف خاورمیانه است! ادامهی زنی که پلاک خانه را گوشواره کرده است! بادها با حرف میم شروع میشوند!…» و همچنین در حوزهی نقد ادبی تاکنون دو جلد از «آنتولوژی شعر شاعران معاصر، کلمات بیش ازآدمی رنج میبرند!»، و یک جلد آنتولوژی شعر شاعران خوزستان به نام بافتارهای منفرد! و هم چنین « آنتولوژی شعر شاعران اقلیمی، بافتار و ساختار ادبیات قوم بختیاری» را منتشر کرده است. البته در زمینهی پژوهش و تحقیقات مردم شناسی، سه گانههای «دانشنامه قوم بختیاری، موسیقی قوم بختیاری و ادبیات قوم بختیاری» را منتشر کرده است.