
«هنر بیارتباط با مردم، مفت هم نمیارزد»

یکشنبه شب گذشته (۲۵ سپتامبر ۲۰۱۱) هوشنگ ابتهاج شاعر پرآوازه و غزلسرای معاصر کشورمان در ونکوور کانادا برای بیش از ۴۸۰ نفر از هموطنان خود، به شعرخوانی پرداخت.
ابتهاج در ابتدا ضمن تشکر از برگزارکنندگان برنامه، سخنانی کوتاهی ایراد کرد. او از احتیاج طبیعی آدمی در پیوند با دیگران صحبت کرد و تاکید کرد که گاهی آدم میخواهد آواز بخواند، گاهی شعر بخواند و یا در تنه غار شکل بکشد.
بخش عمده سخنان هوشنگ ابتهاج به ارتباط بین انسانها و نقش هنر در ارتباط با دیگران اختصاص داشت. او پیش از آغاز شعرخوانیاش گفت: «گریه کردن جای تفاخر ندارد. خوشبختانه تا حالا انواع مسابقات را گذاشتند ولی مثلاً مسابقه گریه کردن را نگذاشتن که بگویند من بیشتر یا کمتر گریه میکنم. من هنر را اینطوری نگاه می کنم. این هم یک وسیله تماس گرفتن و ارتباط داشتن با دیگران است، نه بیش از این. در این گونه مجالس یک مقدار تعارفات رد و بدل میشود که خوب دیگه رسم شده و چارهای هم نیست. من گوشم به این حرفها بدهکار نیست. در مقابلِ این تعریفها و حتی تکذیبها، من سرم را انداختم پائین و کار خودم را می کنم. تنها مزیتی که بر این کارهای باصطلاح هنری قائلم، وسیلهای هست که ارتباط میان آدمها را زیادتر می کند. دیگه حضور آدمها لازم نیست یعنی نادیده میتوانند با آن دوست باشند و به همدیگر مهر بورزند، از همدیگر یاد میکنند. این جمعها واقعاً برای خودنمایی و به رخ کشیدن نیست. یک وسیلهای هست که هم دوستان را گاهی – که متاسفانه در روزگار ما هر یک به گوشهای فرا رفتن – آدم ببیند. امشب من چندتا دوست خیلی قدیمی رو و همکار اداریام را اینجا دیدم. اگر یک همچینن جلسهای نبود شاید من شانس آن را نداشتم که ببینم. در خیلی از این جلسات آدم خیلی دوستان تازهای هم پیدا میکند. این هم مهم نیست که شما رویاروی آشنایی پیدا بکنید با آدمها. لطف این دوستیها این است که غیابی است. آدمها در یک گوشهای از دنیا هستند ولی با همدیگر یک رابطه دوستانه برقرار میکنند. این بهترین فایده کار هنری است. اگر این نبود هنر هم مفت نمیارزید.
به هر حال همین جا و پیش از امشب هم بعضی از دوستان گفتند که به فلان شهر نمی آیی؟ گفتم تصور نمی کنم. خیال نمی کنم و با اینکه نمیخواهم تن بدهم به این باور- شاید این آخرین جلسهای باشد که یک راه نسبتاً دوری من میروم و در حضور دوستان قرار میگیرم – شاید این آخر سفر باشد پیش از سفر بیبازگشت. خودم هم این حرف خودم را باور ندارم. یعنی اگر همین امشب هم به من بگوئید که خوب مثلاً فردا برویم آفریقای جنوبی، قول و قرارش را میگذارم. یعنی نمیخواهم تن بدهم به ناتوانی و پیری و باقی قضایا. حتی زنم به من میگوید تو در این حال و احوال چطور قرار میگذاری بروی ونکوور؟ بعضی از دوستانم با نگرانی پرسیدن تو تازه از بیمارستان آمدی با این زانو و ستون فقرات چطور میخواهی بروی؟ آمدم دیگه. دیدید شد دیگه!
شاید هم مثلاً یک سفر به شیلی رفتیم. آفریقای جنوبی رفتیم. یک بار دیگه استرالیا و نیوزلند رفتیم. این لجبازی و خیرهسریای که من با خودم دارم، امکان هست که بازم از این کارها بکنم.»
پس از سخنان کوتاه، هوشنگ ابتهاج برای منتظران و علاقهمندان شعرش، شعرخوانی کرد. ابتهاج باغزل: «امشب به قصهی دل من گوش میکنید» شروع کرد و در ادامه به خوانش چند شعر دیگر از جمله «آواز غم»، «سنگ گور»، و … پرداخت.
در بخش دوم برنامه، ابتهاج ضمن تشریح و خاطرهای از درخت ارغوان، شعر «ارغوان» را خواند. او شعر ارغوان را گریست و خواند و چه زیبا خواند. همراه با خوانش این شعر، قطرههای اشک از گویهای آتشین چشمهای بسیارانی به روی گونهها فرو میریخت. ابتهاج سپس شعر «تاسیانی» را خواند.
به دلیل استقبال از شاعر غزلسرا و معاصر ایران و محدویت ظرفیت سالن کی میک، از سوی برگزار کنندگان این برنامه (بخش خاورمیانه دانشگاه (UBC شبی دیگر برای شعرخوانی هوشنگ ابتهاج در پنجشنبه شب (دیشب ۲۹ سپتامبر) در دانشگاه «یو بی. سی» در نظر گرفته شدهبود که بر طبق روال معمول، باید اجرای خوبی هم شدهباشد.
در حاشیه:
* هوشنگ ابتهاج شاعر چند نسل به شمار میآید و استقبال نسل جوان و دانشجویان از ابتهاج و شعرخوانیاش باعث شدهبود تا خبررسانی به شیوه معمول در نشریات صورت نپذیرید و دعوت از طریق فیس بوک و محفل دانشجویی و دانشگاهی و ارتباطات فردی و شخصی صورت پذیرد. تمامی صندلیهای سالن این برنامه پر شدهبود. به این شیوه نه تنها ایرادی نمیتوان وارد کرد بلکه ضرورت زمان هم است که باید به آن توجه شود. اما نسلی که هنور با تکنولوژی انس نگرفته، این شیوه ارتباطی را بر شیوه خبررسانی از طریق رسانههای تصویری و کاغذی ترجیع نمیدهد. بنا براین عدهای از همنسلهای ابتهاج، بی خبر باقی ماندند و یا خبر دیر به آنها رسیدهبود. تعداد زیادی که بعداً متوجه شب شعر هوشنگ ابتهاج شدند، با ظرفیت پر سالن روبرو شدند. امید میرود که اجرای دوباره شعرخوانی ابتهاج در پنجشنبه شب (۲۹ سپتامبر) در دانشگاه «یوبی سی» این شانس را برای آن عده از علاقهمندان که موفق به شرکت در برنامه اول نشدند، فراهم آورد تا شاهد شنیدن صدای شاعر هنگام شعرخوانیاش باشند.
* برنامهریزی شتابزده از سوی برنامهگزاران باعث شد تا اجرای دوم شعرخوانی ابتهاج، همزمان با برنامه نمایش فیلمی از صادق هدایت در همان روز و همان ساعت در دانشگاه SFU تداخل کند. در حالیکه از چند هفته پیش خبر نمایش این فیلم با حضور کارگردان و تهیه کننده جوان آن در رسانهها اعلام شدهبود و افرادی که از پیش این برنامه را رزرو کرده و یا نمیخواستند دیدن آن را از دست بدهند، بار دیگر از حضور در برنامه شعرخوانی ابتهاج ناکام بمانند.
* زمان بندی برای اجرای موسیقی در بخش دوم که بیش از ۴۰ دقیقه به درازا کشید، زمانبدی مناسبی نبود و همه آنهایی که آمدهبودند تا شعر ابتهاج را از زبان شاعر بشنوند، فرصتی بود که میسوخت و حضور شاعر را در قرار گرفتن به پشت میز شعرخوانی به تعویق میانداخت و از زمان شعرخوانی شاعر میکاست.
* هوشنگ ابتهاج همچنین یکی از موسیقیپژوهان و برنامه سازان رادیو ایران بود که برنامه گلچین هفته تا پیش از سال ۱۳۵۷ از ابتکارات وی در رادیو ایران است. او شاعریاست که تنفساش با ریتم و وزن است و گوشاش با موسیقی همزیستیدیرینهای دارد. ضمن احترام به عزیزان جوان نوازنده و خواننده آن، بیتعارف انتخاب گروه موسیقی آماتور در برنامه شعرخوانی ابتهاج، ناشی از یک سنجش ناهمساز و سلیقهی ناهمگون با شب شعر ابتهاج بود.