Advertisement

Select Page

دو شعر از مریم گمار

دو شعر از مریم گمار

 

 

۱

شانه‌‌های صبح

 

از اضطراب این همه صدا می گذرم
رسیده‌ام به نام‌ کوچک درخت
در میدان
در کوچه
در پیاده روهای پرغصه

گفتی چگونه برمیگردم؟
به شکل دیگری از نوازش خورشید
در این سایه‌های تردید!
در فراسوی برگ‌های سوخته

بیا و مرا ببین!
که بلند می‌شوم بر دو پای باد
از تشنج لاله‌ی گوش
از معاشرت استخوان و زخم
و  پس می‌دهم حراج مرگ را

که من شبنم به شبنم
نفس کشیده‌ام رفتار بهار را
نشسته بر شانه‌های صبح‌
ای پگاه زندگی قامتت بلند باد.

۱۴۰۱/۱۰/۱۰

 

۲

به تکامل رسیده بود،
به نور
و به هیات‌ شکوفه‌ای 
در باد می‌رقصید،
در حد فاصل ‌آب واتش
و مرا به تقویمی سبز فرا می‌خواند

ای بغض فروخورده‌ی کلمات‌!
بگو چقدر مانده تا برسم
به دست‌های یقین؟!
وقتی پای بهار
به سطر تردید باز شده است

#مریم_گمار

 

 
  
لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights