درباره رمان «به تماشا» نوشته فریبا چلبییانی
«به تماشا»
نویسنده: فریبا چلبییانی
ناشر: حکمتکلمه
- ۱۴۰۳
مقدمه:
سالها پیش به نظرم سال ۱۳۹۵ یادم هست که رمان “پشت درخت توت ” نویسنده احمد پوری را میخواندم و هنوز هم یادم هست داستان درباره راوی بود که با کتابهایش به خانه قدیمی پدریاش کوچ کرده بود و در آن خانهی سوتوکور که حتی درختانش کهنسال و دیوارهایش فرسوده شدهبودند، صدای پایی را از حیاط خانه میشنود؛ از پنجره که نگاه میکند با زنی مواجه میشود که بهانهی ورود او به خلوت نویسنده میشود و ماجراهایی که مارا با خود تا انتهای داستان میبرد. دنیای سورئال یا شبه واقعیتی که نویسنده (احمد پوری) خلق کرده است.
در رمان ” به تماشا ” ما نیز با شبه واقعیتی روبرو هستیم. گاه واقعی گاه غیر واقعی.
تحلیل رمان:
وقتی رمان “به تماشا ” را شروع به خواندن میکنی دوست داری مشتاقانه سرنوشت هفت شخصیت برجستهی داستان (نیلوفر، بهرام، حامد، سلیم، سیاوش، ملک تاج و سینا ) را پی بگیری و ببینی چه میشود اما این باور از صفحه ۷۸ کتاب، بخش”عذر تفکر” به یکباره بهم میریزد. چراکه تمامی روایتها قدرت و دوام خود را ازدست میدهند و خواننده خود را دربرابر ” عدم واقعیت ” و نسبی نگریهای متنوع و متناقض مییابد و ساختار داستان را دریک سوم باقیمانده کتاب بهم میریزد. سوالاتی که شخصیتهای داستان از نویسنده مداخلهگر و دانای کلی که طرحواره داستان را خودش چیدهاست با عصیانگری آنها مواجه میشویم.
به نقل از متن داستان، ص ۷۹،
نیلوفر درباره نویسنده اینگونه افشاگری میکند:
«نمیدانم شما چه تصوری از نویسنده دارید؟ اما نویسندهای که من میشناسم فضای مجازی و مدیا را بیشتر از واقعیتی که درآن زندگی میکند میپسندد. بارها دیدهام وقتی دست از کار میکشد با موبایلش چرخی درآن فضا میزند…»
«همیشه در اکثر داستانهایش زنی، دختری، کودکی هستم به همین نام و همین تکرار مرا افسرده می کند…»
رمان به تماشا یک رمان پست مدرنیسم به شمار میرود. رمانی که زندگی آدمهای مستاصل امروزی را خوب و لخت و عریان بیهیچ ملاحظهکاری روایت میکند. از تنهایی وحشتناک شخصیتهای داستانش میگوید که چقدر بیپناهند؛ از سرنوشت محتوم و مرگهای دردناک آنها میگوید؛ از شکست عشقیشان و…
نویسنده (فریباچلبییانی) در روایت سرنوشت شخصیتهای داستانش اغراق نکردهاست بلکه جهان زندگی آدمهای امروزی را همانطور که وجود دارد روایت کرده است.
رمان “به تماشا “داستان امروز ماست. داستانی که بخش عمدهی آن ماهیت ادبی وقصه است. بخش یک سوم پایانی ماهیت فلسفی دارد و زیر سوال بردن حقیقت و واقعیتی که جاری است و در آن شکی نباید کرد.
به تماشا رمانی است که نویسنده مداخلهگر جهان داستان آشفته خودش را میسازد؛ جهانی که برخاسته از جهان زیست هریک ازما آدمهاست و دور از ما نیست. «شک وشکاکیت» به روایتها کلید واژه داستان است. شکی که “شبه واقعیت” را از دل” واقعیت ” برجسته میکند تا دریابیم در عصر آشفتگیها زندگی میکنیم، جایی که زندگی آدمها ریتم تندی دربرابر کامیابیها و ناکامیها گرفتهاست.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها: