شعر کوردی ارتباطاش با ادبیات جهان را باز نگه داشت
گفتوگوکننده: صادق امیری
شاعر کورد روایت خودش را از هستی ارائه میدهد، آنچه که بر او و هم تبارانش رفته، از دیگران متمایزش میکند نه تنها او را بلکه شعرش را هم، کدام واژه از کدام زبان میتواند حماسهای را که زنان کورد در کوبانی و شنگال علیه داعش و تفکرات داعشی آفریده اند، به تصویر بکشد؟
انسان کورد طبیعت را زنده میپندارد، نقش پادشاه را به سنگی سیاه میدهد، موهای بید مجنون را میبافد، با آب همسفر میشود و اینگونه است که میتوانیم بگوییم طبیعتگرایی از مهترین شاخصههای شعر کوردی در همهی دورانهاست، وجود زنانی همچون زنان کوبانی در طول تاریخ باعث شده همیشه ردی از حماسه در شعر کوردی داشته باشیم، چگونگی و چیستی هستی و پرسشهایی که ذهن بشر را درگیر خودش میکند، همگی خود را در متون آیینهای یارسان و ایزدی نشان دادهاند، جایی در یکی از متون خواندم که اولین سنگی که آفتاب به آن میخورد را باید بوسید.
اسامی کتابهای احسان نجفی
((سەیرانا و پەریی پەریانی
(هر دو اسم خاص هستند)
گلوە دەرە (از مقامات تنبور)
ناو ئی کتاوە بگورنن(نام این کتاب را تغییر دهید و دیگری بە معنای، درون این کتاب را تغییر دهید)
سوخمهی نارنجی(نوعی لباس زنانه ی کوردی)
سایە رەیل کەل( سایەهای کوچە
سایە های ناقص یا سایە های ناتمام)
هەرمای سان(هنوز سنگ از زیر پای تو در نرفتە بود).
کافیست شعر و زبان احسان نجفی را در کتابهایش تجربه کنیم، این به معنای نگاهی تازه به آنچه که در جغرافیای کوردنشین در جریان میباشد است. اشعار احسان نجفی را میتوان شناسنامهای قابل اتکا برای شعر کوردی دانست، به همین منظور مصاحبهای داشتیم با او تا توضیحی باشد برکارکرد و درونمایهی اثر او.
با کتابهایتان شروع کنیم، دلیل گزینش نامها برای کتابهای شما چه بوده است؟ انتخاب این عناوین به قصد انتقال پیامی خاص بوده است؟
میتوانم بگویم که تقریبن همهی شعرهای من بینام هستند، با انتخاب نام برای شعر موافق نیستم زیرا ذهن و برداشت مخاطب را محدود کرده و به آن جهتگیری خاصی میدهد، باید دست مخاطب را باز گذاشت تا شعر را به دنیای خودش ببرد و بتواند جای درخت زندگی خود را با جای درخت شعر عوض کند، نظرم درباره انتخاب نام برای کتاب شعر هم همین است، یک مجموعه شعر که مثلن در طول یک سال نوشته میشود، عبارت است از یک سال شادی، اندوه، زیبایی، زشتی و هزار جور تغییر احوال شاعر و داشتن احساسات متناقض. حال برای این یک سال چه نامی میتوان انتخاب کرد؟ تلاش بیهوده ایست گشتن به دنبال یک نام.
گاهی فکر میکنم بهتر بود که کتابهایم را شمارهگذاری میکردم مثلن کتاب۱، کتاب ۲ و… اما هر بار وقتی میخواهم کتاب جدیدی را چاپ کنم، خودخواهی به سراغم میآید و برایش نامی انتخاب میکنم که بیشتر برگرفته از یکی از شعرهای کتاب است، گمان نمیکنم که نام کتاب بتواند تاثیر چندانی در انتقال مفاهیم و پیامهای شعرهای موجود در آن کتاب داشته باشد، حداقل دربارهی کتابهای خودم اینطوری فکر میکنم، انتخاب نام برای من یک جور خودخواهی است مثلن به علت علاقهای که به شخصیت تیمور بانیارانی (یکی از شاعران آزادیخواه زمان ناصرالدین شاه قاجار که در روستای بانیاران در نزدیکی شهر گهواره واقع در کرماشان میزیسته و برای آزادی جان داده است) دارم، نام کتاب آخرم را که در دست چاپ است، باده وانیگ له بانیاران (بادبادکی در بانیاران) گذاشتهام.
از میان نام کتابهایم (ناو ئی کتاوه بگوورنن) را از همه بیشتر دوست دارم که دارای دو معناست: یکی اینکه: “نام این کتاب را تغییر دهید” و دیگری: “درون این کتاب را تغییر دهید”، که پس از چند بار تغییر نام یکی از کتابهایم در ادارهی ارشاد به ذهنم رسید.
با توجه به گستردگی گویشهای کوردی گویش شعر خود را معرفی کنید و بگویید که چه اشتراکی با دیگر زبانهای کوردی موجود دارد و دیگر اینکه نظر شما در رابطه با استفاده از المانهای روستایی در شعر کوردی چیست؟
دیدگاه های متفاوتی دربارهی تقسیمبندی زبان کوردی ارائه شده است که بحث درباره آنها از حوصلهی این گفتوگو خارج است، تنها میتوانم بگویم که اگر زبان کوردی را به سه شاخهی کرمانجی شمالی، کرمانجی میانی و کرمانجی جنوبی تقسیم کنیم، گویش مورد استفاده در شعرهای من جزء شاخه سوم است که در مناطق کرماشان، ایلام و خانقین و… مورد تکلم قرار میگیرد، البته در این مناطق زیر گویشهای متنوعی وجود دارند که گاهن تفاوتشان در نحوهی ادای کلمات است. در واقع میتوان گفت که شاخههای مختلف زبان کوردی اختلاف واژهگانی چندانی با هم ندارند و تفاوتهایی که در ظاهر به نظر میرسد، بیشتر ناشی از اختلاف فونوتیک در ادای واژههاست، البته در برخی گویشها مانند هورامی این اختلاف واژه بیشتر است.
و اما در مورد استفاده از المانهای روستایی در شعر کوردی باید بگویم که سبک زندگی بشر روز به روز در حال تغییر است و بسیاری از مناسبات گذشته از بین رفته و مناسبات جدیدی جایگزین آن شده است، رفت و آمدها، معماری خانهها و ابزارهای مورد استفاده بشر، همه و همه دستخوش دگرگونی شده اند و این مسئله طبیعتن خودش را در ادبیات هم نشان داده و باید هم اینگونه باشد، زیرا استفاده از المانهایی که بشر امروز با آن درگیر است ، ارتباط با او را برای نویسنده راحتتر میکند. برخی از المانهای زندگی روستایی و عشایری در حال از بین رفتن است و در خود روستاها هم منسوخ شده و به نظرم پرداختن به آنها جز در مواردی که شعر بخواهد سیری از زندگی بشر را به تصویر بکشد، و یا کارکردی نوستالژیک داشته باشد (آن هم نه به شکلی که نویسنده و یا شاعر بخواهد با حسرت از گذشته حرف بزند و روستا نماد پاکی و مهربانی معرفی شود، که بشر از ابتدا تاکنون همین بوده که هست)، کار بیهودهای است، زیرا وقتی به ادبیات فولکلور کوردی مراجعه می کنیم، متوجه می-شویم که کسانی که با آن شیوه زندگی میکردهاند، خود به زیباترین شکل و با غنای ادبی خاصی دربارهاش شعرها گفتهاند و داستان سراییها کردهاند، اما برخی از المانها هم هستند که دچار کهنگی نمیشوند و هنوز در زندگی بشر در جریانند، درست است که ابزارهای کشاورزی تغییر کرده اما انسان همواره نیازمند شخم زدن و کاشتن دانهها در دل زمین خواهد بود، چشمهها هنوز جاریاند و پرندگان هنوز آواز میخوانند و به نظرم نویسنده و یا شاعری که بتواند با زاویهی دید تازهای به اینها بنگرد و حرفی تازه بزند، موفق بوده و نمیتوان به او خردهای گرفت، متاسفانه گاهی به متونی برمیخوریم که در آن نویسنده آوانگارد بودن و تازگی را در این دیده که از المانهای زندگی پیشرفته امروزی استفاده کند، در حالی که نتوانسته حرف تازهای بزند و احساسی را بر انگیزد. به نظرم همانگونه که استفاده از المانهای زندگی جدید، نمیتواند نشانگر اندیشهی تازهای در یک اثر باشد، استفاده از المانهای موجود در زندگی روستایی هم نمیتواند بیانگر کهنگی یک دیدگاه باشد.
از شاعران و بزرگان کورد بگویید و اینکه چه کسانی در شعر کوردی الهامبخش اشعار شما بودهاند؟
با نگاهی گذرا به تاریخ ادبیات کوردی به نامهای بزرگی برمیخوریم که حتا با وجود سختگیری سیستمهای حکومتی و نبود فضای کافی برای عرضهی اندیشهشان، آثارشان آنقدر قوی بوده و ارزش ادبی داشته که استوار مانده و امروز کم از آثار بزرگ جهانی ندارد، به عنوان مثال میتوان از منظومهی عاشقانهی “مم و زین” اثر احمد خانی نام برد که به اکثر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و تحسین بسیاری از منتقدین را برانگیخته است، یا شاهنامهی کوردی اثر الماس خان کندولهای که میتوان آن را با ایلیاد و ادیسهی هومر همسنگ دانست، جزیزی، مولوی کورد، نالی، بیسارانی، قانع، شاکه و خان منصور و نویسندگان متون آیینی ایزدیها و یارسانیها، که هر کدام آثار درخوری از خود به جا گذاشتهاند. در دنیای معاصر میرسیم به کسانی چون شیرکو بیکس با درههای ناشناختهی شعرهایش که همگی پر از پروانهاند و به درستی از او با عنوان امپراطور شعر یاد می شود، یا عبدالله گوران که بنیانگذار شعر نو کوردی است، یا عبدالله پشیو که با آن خیال نازکاش واژهها را میرقصاند و یا بختیار علی با رمانهای بینظیرش که دارای زبانی شعرگونهاند و در چند سال اخیر جزء پرفروشترین رمانهای ترجمه شده در ایران بودهاند.
یا فرهاد پیربال و قباد جلیزاده و دیگرانی که هر کدام صدای متمایز خود را دارند.
بدون شک من از تمامی متونی که خواندهام تاثیر پذیرفتهام، گاهی پیش میآید که یک بیت شعر فولکلور ساعتها ذهنم را درگیر خودش میکند و محرکی میشود برای نوشتن.
سطح کنونی شعر کوردی را چگونه ارزیابی میکنید؟ شعر کوردی در ادبیات امروز ایران چه جایگاهی دارد؟ بخصوص در مقایسه با شعر فارسی.
هرچند زبان کوردی ناملایمتیهای زیادی به خودش دیده اما توانسته است دریچهی ارتباطش با ادبیات جهان را باز نگه دارد، فراموش نکنیم که تا همین چند سال پیش، استفاده از زبان کوردی در ترکیه ممنوع بود، در عراق واژههای کوردی درگیر انفال و بمبهای شیمیایی و شکنجه بودند، در ایران هم که متاسفانه خیلیها از هر ادبیاتی که غیر فارسی است، با عنوان محلی نام میبرند، واژهای که همیشه مرا یاد ماست میاندازد، حالا شما تصور کن در چنین فضایی بختیار علی رمان آخرین انار دنیا را مینویسد که به بیست زبان زندهی دنیا ترجمه می شود، شیر کو بیکس، عبدالله پشیو، رفیق صابر و لطیف هلمت سنگ و کوه و درخت و میلهی زندان و هر آنچه را که در اطرافشان است، وادار میکنند تا دردها و آرزوهای انسان را فریاد بکشند، به طوری که امروز در چندین و چند کشور از شعرهایشان در کتابهای ادبیات مدارس استفاده میشود، در سقز ژیلا حسینی روبروی ماه میایستد و چه زیبا عمر کوتاه خود را به تصویر میکشد.
خوشبختانه جریان نوگرای شعر کوردی به گونهای عمل کرده که خیلی از کسانی که اعتماد به نفس لازم برای کار بر روی زبان مادریشان نداشتند و زبان خویش را دست کم میگرفتند، امروز رو به زبان مادری آورده و باور دارند که این زبان پویاست و میتواند خالق باشد. در چند سال اخیر ترجمه متون فارسی و کوردی به هم ارتباط خوبی بین دو زبان برقرار کرده و توانسته برخی تنشها را که از خارج از دنیای ادبیات به این پیکرهها تزریق میشود از بین ببرد.
زبان کوردی و فارسی هر دو در طی کردن مسیر نوگرایی دارای اشتراکاتی هستند، نگاهی به روند رو آوردن نیما یوشیج و عبدالله گوران به شکستن ساختارهای شعر کلاسیک به خوبی این مسئله را روشن میسازد، اما در ایران شعر نو فارسی به دلیل در اختیار داشتن رسانه بیشتر توانسته خودش را نشان بدهد،بخش زیادی از انرژی یک شاعر کورد صرف مسائلی میشود که حل آنها وظیفهی رسانهها و نهادهای آموزشی است، گاهی مجبوری در یک کتاب شعر به آموزش رسمالخط کوردی بپردازی، تا مخاطبانش که از آموزش به زبان مادری محروم بودهاند، بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
شعر کوردی چه شاخصههایی دارد؟ آیا شعر کوردی دارای فرمی خاص و استقلالی کافی است؟
شاعر کورد روایت خودش را از هستی ارائه میدهد، آنچه که بر او و همتبارانش رفته، از دیگران متمایزش میکند. نه تنها او را بلکه شعرش را هم، کدام واژه از کدام زبان میتواند حماسهای را که زنان کورد در کوبانی و شنگال علیه داعش و تفکرات داعشی آفریدهاند، به تصویر بکشد؟
انسان کورد طبیعت را زنده میپندارد، نقش پادشاه را به سنگی سیاه میدهد، موهای بید مجنون را میبافد، با آب همسفر میشود و اینگونه است که میتوانیم بگوییم طبیعتگرایی از مهمترین شاخصههای شعر کوردی در همهی دورانهاست، وجود زنانی همچون زنان کوبانی در طول تاریخ باعث شده همیشه ردی از حماسه در شعر کوردی داشته باشیم، چگونگی و چیستی هستی و پرسشهایی که ذهن بشر را درگیر خودش میکند، همگی خود را در متون آیینهای یارسان و ایزدی نشان دادهاند، جایی در یکی از متون خواندم که اولین سنگی که آفتاب به آن میخورد را باید بوسید.
وقتی به نواها و آواهای کوردی مثل هوره و مور و سیاچمانه و …، که پیکرهی اصلی آنها را شعر تشکیل میدهد، نگاه میکنیم، میبینیم که هزاران سال است پا به پای مردم پیش آمدهاند، بیگمان این شعرها اگر دارای انسجام و فرم مخصوص به خود نبودند به هیچ عنوان ماندگار نمیشدند. شعر کوردی مثل ادبیات سایر ملل، از دیگران تاثیر پذیرفته است و بر آنها تاثیر گذاشته است اما بیگمان دارای استقلال کافی است و همواره در خلاف جهت همسانسازی فرهنگی حرکت کرده است.
چه مشکلی بر سر راه شاعران کورد زبان وجود دارد؟ آیا نبود تدریس زبان کوردی در ایران به صورت منسجم و دولتی، زبان و شعر کوردی را به خطر انداخته است؟
ببینید در جواب یکی از سئوالات قبل هم اشاره کردم که یک شاعر کورد گاهی مجبور است در ابتدا یا انتهای کتابش به آموزش رسم الخط کوردی بپردازد، و همین مساله به خودی خود، بیانگر عمق مشکلات است، نهادها و رسانههای دولتی نه تنها به حفظ فرهنگ کمک نمیکنند بلکه با پایین آوردن سطح سلیقه مخاطب، روز به روز او را از هنر و ادبیات اصیل و دغدغهمند دورتر میکنند، چاپ و توزیع کتابها با هزار مانع و سانسور و خود سانسوری مواجه است، اینها را بگذارید در کنار مشکلات عمومیای همچون مشکلات اقتصادی و عدم امنیت ذهنی. اما با این وجود خوشحالم که خطری که زبان کوردی را در دهههای گذشته مخصوصن در مناطقی چون کرماشان و ایلام تهدید میکرده، امروز به دلیل تولید آثار مکتوب و کمک دنیای مجازی به نشر متون، به شدت قبل نیست، هرچند خلا آموزش همچنان احساس میشود اما شعر و ادبیات همواره در طول تاریخ راه خودشان را پیدا کردهاند.