دو شعر از ابوالفضل حکیمی
1 مادرم بلند می شود این دروغ را عینک می زند قیچی بر می دارد می رود به سمت شهری که پارچه ای نیست...
Read MoreSelect Page
ابوالفضل حکیمی | 10 مرداد 1403
1 مادرم بلند می شود این دروغ را عینک می زند قیچی بر می دارد می رود به سمت شهری که پارچه ای نیست...
Read Moreابوالفضل حکیمی | 10 خرداد 1403
۱
ناممکن، ختم به پایین می شود
صورت را پوشیده می خرند
ابوالفضل حکیمی | 18 اردیبهشت 1403
بی سر و صدا به قفس برگرد
رو کردن به شانس را شلیک کن
ابوالفضل حکیمی | 20 فروردین 1403
صدا می آید از منقطع
بازی فشرده است