چُرت کوتاه
گفت من یک چرت دو دقیقهای بزنم. اما دیگر بیدار نشد. هنوز ساعتی از آمدنم نگذشته بود. داشتم تکههای...
Read MoreSelect Page
هژبر میرتیموری | 5 دی 1392
گفت من یک چرت دو دقیقهای بزنم. اما دیگر بیدار نشد. هنوز ساعتی از آمدنم نگذشته بود. داشتم تکههای...
Read Moreهژبر میرتیموری | 17 آبان 1392
گروتسگ (۱) در حومه ی دمشق آرزوهای کودکان در شیمی حل می شود و پستانهای سمی مادران مرگ را بر دهان ِ...
Read Moreهژبر میرتیموری | 14 تیر 1392
در دهههای گذشته و اخیر، بارها از جانب اهل نظر، تحت عناوین مختلف به بحرانهای گوناگون ادبی درجامعه...
Read Moreهژبر میرتیموری | 7 تیر 1392
قاصدک قاصدکی دردست، برلبه ی خیالی سرد نشسته بود. نبض پاهایش در ورم کفش محکم میزد. در آسمان ِ...
Read Moreهژبر میرتیموری | 10 خرداد 1392
اخیراً در پی مطرح شدن حق زبان مادری از جانب سخنوری که عمرش را بر اعتلای زبان ملی (فارسی) و ادبیات...
Read More