تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

دو شعر از سریا داودی حموله

دو شعر از سریا داودی حموله

 

 

۱

 

در کابوسی که  نیستم

زن

 هنوز زن است

 

درخت می شوم

میان دو ویرگول

ماه را

از خود عبور می دهم

 

جایی از دنیا

 حرفی جا می گذارم

تا نامی که ندارم

باد با خود ببرد

 

با هیچ جنونی

حواس ام پاک نمی شود

 دو  برگ لازم است

تا آخرین زن دنیا

پوست بیندازد!

 

۲

 

آیینه

 پر از زن هایی ست

که از زیادی من کم شده اند

 

به هر شکلی که بیایند

ماه

زیبایی ست!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
تبلیغات

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

Verified by MonsterInsights