Advertisement

Select Page

غزلی از رضا حدادیان

غزلی از رضا حدادیان

 

برای من آغوشِ تو پیرهن شده است
فراتر از پیراهن شده ست، من شده است

شکسته پشت دلم زیرِبار چشمانت
قبول کن که نگاهت کمر شکن شده است!

بنا نبود که لب وا کنم، یقین دارم
به لطف تو دلِ من تشنه ی سخن شده است

که تا تو را بسرایند دم به دم، انگار
تمام پنجره های جهان ،دهن شده است

بَدُل به باد شدم، دلخوشم به اینکه مرا
بهشتِ موی پریشان تو، وطن شده است

اگرچه از درِبسته پُر است دنیایم
ولی کلیدِخیالت ،امیدِمن شده است

دوباره وقت قرار است و بینِ عقربه ها
به شوقِ دیدنِ تو ،جنگ تن به تن شده است.

#رضاحدادیان

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights